از مزرعه منصوریان تا سرگیجه نامجومطلق
جلال چراغپور کارشناس با سابقه فوتبال ایران می گوید استقلال مثل آدمی است که ساعت خوابش را گم کرده است. این سردرگمی باعث می شود که هر لحظه فکر و خیال جدیدی به سرش بزند و در چنین وضعیتی شاید تصمیمات اشتباهی بگیرد.
تحلیل او از آنچه که استقلال را به تیمی پر فراز و نشیب تبدیل کرده، قابل توجه است. متن این گفت و گو را می خوانید. سوال هایی درباره فرهاد مجیدی جلال چراغپور می گوید: درباره استقلال و شرایط این تیم یک معمایی ذهن من را مشغول کرده که هنوز پاسخی برای آن نیافته ام. اگر فرهاد مجیدی بخواهد مربیگری را ادامه دهد در شروع این دوران از زندگی حرفه ای خود آیا تیمی بزرگ تر از استقلال را پیدا می کند؟ استقلال؛ جایی که در آن بزرگ شده، کاپیتان بوده و خود را به چهره محبوب میلیون ها هوادار این تیم تبدیل کرده است. سوال هایی ذهنم را مشغول کرده است؛ چرا بزرگ ترین شانس شروع دوران مربیگری اش را کنار گذاشت؟ چرا نتوانست رابطه اش را به طور حرفه ای با مدیران باشگاه تنظیم کند؟ چرا با صبر و مدارا در استقلال ماموریتش در استقلال را به پایان نرساند؟ شاید بگویید اتفاقا ماموریتش به پایان رسید اما فراموش نکنیم که او در حساس ترین زمان ممکن شوک تلخی به تیمش وارد کرد، استعفا داد و بعد دوباره برگشت! این روش خوبی نبود. مدارا نبود. چرا خیلی زود در قبال اعضای جدید باشگاه موضع گیری کرد و گفت اینها نمی توانند مشکلات تیم را حل کنند؟ این شروع خوبی نبود. همان اندازه که مذاکره با استرا آن هم زمانی که استقلال موفق به شکست پرسپولیس در نیمه نهایی شده بود و خود را مهیای فینال حذفی می کرد، اقدامی حرفه ای نبود. چراغپور ادامه می دهد: من درباره واکنش های احساسی فرهاد مجیدی حرف می زنم جایی که تاکید می کند من با این آقایان (مدیران باشگاه) شام هم نمی خورم. این چه پیامی است؟ چرا اینقدر تند است؟ چرا وقتی خبرنگار به سمت او می آید تا سوالی بپرسد با دست او را کنار می زند و رفتاری غیر حرفه ای دارد؟ مگر نه اینکه وظیفهخ و رسالت خبرنگار پرسیدن و پرسیدن و پرسیدن است تا حقایق پشت پرده آشکار شود؟ شما مربیان درجه یک خارجی را ببینید. مورینیو را نگاه کنید. در عین حال که همیشه شیطنت های و بازی های رسانه ای خودش را دارد یک مربی بسیار حرفه ای است. در روش خاص خودش هم کلمه هایی که به کار می برد را در نهایت حرفه ای گری و دقت انتخاب می کند. اما اینجا فرهاد مجیدی اصلا حرف نمی زند. چرا؟ در پایان بازی انگشت سبابه اش را روی بینی اش می گذارد و "هیس" را نشان می دهد. به چه کسی؟ به چه کسانی می گوید "هیس" ؟ این رفتار را نشان می دهد اما نمی گوید چرا اینقدر عصبانی است. بعد چه اتفاقی می افتد؟ این "هیس نشان دادن" شرایط را برای تیمش بهتر می کند یا بدتر؟ شایعه ها در خصوص این رفتار در رسانه ها بیشتر می شود یا کمتر؟ عکس العمل های احساسی تیمش را به پیش می برد یا بالاخره در یک جا همه چیز برای او و کادر فنی اش متوقف می شود؟ حالا بعد از همه این سوال ها که شاید جواب بعضی هایش را بدانیم و جواب بعضی هایش را نه، بهتر است سوال اولم را باز هم تکرار کنم؛ برای فرهاد در شروع دوره مربیگری اش تیمی بزرگ تر از استقلال سراغ داریم؟ پاسخ منفی است و چون پاسخ منفی است پیشنهاد می کنم فرهاد مجیدی مشاوران حرفه ای در کنار خودش داشته باشد. مزرعه قبل از استرا کارشناس فوتبال کشورمان سپس به دوره مربیگری منصوریان در استقلال اشاره می کند و از آن تحت عنوان دوران سازندگی نام می برد: اگر بخواهیم به مساله آندره آ استراماچونی بپردازیم باید کمی عقب تر برویم؛ به مزرعه ای که قبل از استراماچونی با اندیشه علیرضا منصوریان ساخته و پرداخته شد. زمانی که منصوریان سرمربیگری تیم ملی امید را بر عهده داشت شناخت بسیار خوبی از بازیکنان در تیم های مختلف پیدا کرد. بعدها وقتی به استقلال آمد همان بازیکنان را به تیمش آورد تا بتواند با تکیه بر تیمی جوان و باانگیزه احتمالا اهداف بزرگش در استقلال را محقق کند اما به او فرصت کافی داده نشد. به عقیده من علیرضا منصوریان یک زیر بنای عالی در استقلال درست کرد اما زمان، فضای نتیجه گرای لیگ و جوی که در مورد این مربی به وجود آمد اجازه نداد تا او خودش ثمره انتخاب های درستش را در استقلال ببیند. چراغپور باخت سنگین استقلال منصوریان در لیگ قهرمانان آسیا را پایان تلخی بر حضور این مربی جوان برمی شمرد و می گوید: 6 گلی که استقلال در لیگ قهرمانان آسیا از العین خورد باعث شد تا منصوریان مورد انتقاد شدید قرار بگیرد اما مصاحبه بعد از بازی اش را بخوانید. در آن مصاحبه تاکید می کند که اکثر بازیکنان من بیشتر از 23 سال سن ندارند و وقتی من به عنوان مربی با تیمی تا این حد جوان کار می کنم باید بپذیرم که ممکن است چنین روزهایی را هم تجربه کنیم. اما همان باخت و البته فشار شدید انتقادها از منصوریان باعث شد تا این مربی از تیمش برود. آن تیم اما به چه کسی رسید؟ استراماچونی. کاریزمای استرا جلال چراغپور در ادامه گفت و گوی خود با سایت فردا انتخاب استراماچونی را بسیار هوشمندانه می خواند و تاکید می کند: استقلال بعد از منصوریان به دنبال یک مربی بود که بتواند از کاریزمایش خرج کند و چه کسی بهتر از مربی ایتالیایی که علیرغم جوان بودنش کارنامه قابل توجهی داشت. استرا پیش از آنکه به استقلال بیاید مربیگری در تیمهای آ.اس رم، اینترمیلان، اودینزه، پاناتینایکوس و اسپارتا پراگ را تجربه کرده بود. مهاجم یوونتوس بوده و دانش آموخته رشته حقوق از دانشگاه لاساپینتزا، بزرگترین دانشگاه پایتخت فوتبال ایتالیا. خب، چنین گزینه ای وقتی به استقلال می آید قطعا کاریزمایی به همراه می آورد که هواداران استقلال را به خود جلب می کند. این اتفاق رخ داد. در تیم هم همین کاریزما به شدت جواب داده بود؛ بازیکنان استقلال مورد خشم یا تحسین بازیکن سابق یوونتوس قرار می گرفتند. "آفرین" گفتن این مربی با آفرین گفتن مربیان دیگر برای بازیکنان فرق داشت. او با تیمش روی نوار برد قرار گرفت اما خب مشکلات مالی باعث شد تا تصمیم به ترک استقلال بگیرد. وی سپس به تفاوت های استراماچونی با گزینه جانشینش یعنی فرهاد مجیدی اشاره می کند. چراغپور می گوید: با رفتن استرا کاریزما هم از این تیم گرفته شد. جای استرا را مجیدی گرفت. فرهاد تیم را به ارث برده بود اما کاریزما که ارثی نیست. کاریزما از سابقه می آید. قهرمانی ها و موفقیت ها است که کاریزما را می سازد. کاریزما فقط این نیست که شما یک تیپ مربیگری به خودتان بگیرید و سعی کنید رفتارهای عجیب و غریب از خودتان نشان بدهید. بعضی از مربیان فوتبال ایران را می شناسم که حتی خوب حرف می زنند و خیلی سعی دارند خود را یک مربی کاریزماتیک نشان دهند اما ابدا ویژگی های یک مربی کاریزماتیک را ندارند. بنابراین وقتی چنین مربیانی بر سر بازیکن خود فریاد می زنند ممکن است بازیکن یک لحظه کنترلش را از دست بدهد و به چنین مربیانی جواب بدهد. حتی اگر جواب هم ندهد در درون با خودش کلنجار می رود و رفتار منفی مربی روی عملکردش تاثیر می گذارد. اقدامات فنی استرا کارشناس فوتبال کشورمان با یادآوری زوج طلایی دایی_ خداداد می گوید: وقتی قرار است از بهترین زوج های خط حمله فوتبال ایران نام ببریم بی تردید یکی از بهترین ها ترکیب دایی _ عزیزی است. علی دایی و خداداد عزیزی یکی از بهترین زوج های تاریخ فوتبال ما هستند که ما بازی های درخشان این دو را خوب به خاطر داریم. یکی از آنها مهاجم هدف بود و دیگری مهاجم سایه. با توجه به تکنیک بالایی که خداداد عزیزی داشت همیشه بیش از یک مدافع نیاز بود تا او را در محوطه جریمه یا حتی پشت محوطه جریمه مهار کنند. بنابراین حداقل یک و نیم مدافع نیاز بود تا مهاجم سایه تیم ملی ما مهار شود و این بهترین فرصت ها را نصیب علی دایی می کرد تا به عنوان مهاجم هدف گلزنی کند. همیشه این ترکیب ها باعث شده تا دو دفاع مرکزی رقیب کم زور تر از هر زمان دیگری ظاهر شوند و تمرکز دفاعی شان به هم بریزد. استراماچونی چنین ترکیبی را در استقلال تعریف کرد.یک ترکیب بسیار عالی از مهاجم سایه و هدف که مهدی قاعدی کار مهاجم سایه را انجام می داد و شیخ دیاباته مهاجم هدف بود. کلید موفقیت این ترکیب علی کریمی بود. بازیکنی که کمی عقب تر با پاس هایی بی نقص خود نبض بازی در خط حمله استقلال را به درستی تنظیم می کرد. سردرگمی استقلال چراغپور در ادامه گفت و گوی خود با سایت فردا به حواشی استقلال بعد از رفتن فرهاد مجیدی اشاره می کند: وقتی فرهاد به استقلال آمد یک ترکیب خیلی خوب در اختیار داشت. با تغییرات و اقدامات درستی که استراماچونی از لحاظ فنی در تیم به وجود آورد فرهاد مجیدی با خیال راحتتری به هواداران استقلال وعده داد تا اول سهمیه آسیا بگیرد. دوم: جام حذفی را فتح کند و سوم: استقلال از گروه خود در لیگ قهرمانان آسیا صعود کند. هر چند به دلایلی که در ابتدا عرض کردم در خصوص جام حذفی نتوانست وعده اش را عملی کند. اما با رفتن فرهاد مجیدی از استقلال شرایط برای استقلال باز هم سخت شد. بعد از جدایی او از تیم حاشیه ها بیشتر و فشار روی مربی بعدی بیشتر شد. از جلال چراغپور درباره عملکرد نامجومطلق در بازی های آسیایی استقلال می پرسیم که او در جواب می گوید: مجید نامجومطلق مربی خوبی است اما به نظرم تحت تاثیر فشار انتقادها در بازی برابر الشرطه عراق دچار اشتباه شد و ترکیب غلطی را وارد زمین کرد. کاملا روشن است که در نیمه دوم با آمدن علی کریمی و ارسلان مطهری به بازی شرایط برای تیم استقلال کاملا تغییر کرد و نبض بازی در اختیار استقلال قرار گرفت. ریگی در نیمه اول بازی تنها بود و نمی توانست کاری از پیش ببرد. ریگی وسط زمین می جنگید اما سازندگی نداشت. بنابراین استقلال سردرگم بود. یک نیمه و دریافت یک گل تازه به نامجومطلق نشان داد که تیمش را اشتباهی ارنج کرده. بنابراین استقلالی که این روزها می بینیم مثل آدمی است که ساعت خوابش را گم کرده. وقتی شما خواب و بیداری تان تنظیم نیست و ساعت طبیعی زندگی تان را گم می کنید انواع و اقسام فکرها به سراغ تان می آید. هر لحظه فکر یا خیال جدیدی به سرتان می زند. کلافه می شوید. ممکن است در این شرایط تصمیم هایی هم بگیرید که احتمال غلط بودنش خیلی زیاد است. استقلال را نگاه کنید. درست شبیه همین آدمی است که سردرگم شده و هر روز سناریوی جدیدی را دنبال می کند. ماندن یا نماندن نامجومطلق آیا ابقای نامجومطلق به عنوان سرمربی استقلال تصمیم درستی است؟ چراغپور به این سوال اینگونه پاسخ می دهد: تصمیم حفظ یا کنار گذاشتن نامجومطلق با من نیست. مدیران باشگاه استقلال در این باره تصمیم می گیرند اما به نظر من مجید نامجومطلق مربی با کیفیتی است. در دوران مربیگری منحنی بالا و پایینی داشته اما این منحنی اصلا بر ضعف او دلالت ندارد. در دورانی که بازی می کرد هم با کیفیت بود. به نظرم یکی از بهترین هافبک راست های کلاسیک تاریخ فوتبال ایران است. در دوره مربیگری هم در کنار مرحوم پورحیدری در فوتبال ایراک کار کرده و تجربیات خوبی دارد. به نظرم نامجومطلق فردی است که اگر مدیران استقلال به او اعتماد کنند و به او فرصت بدهند می تواند استقلال را به روزهای خوب خودش برساند. اما در عین حال همه ما می دانیم که در تیم هایی مثل استقلال شما به عنوان یک مربی فرصت زیادی برای کسب موفقیت ندارید و اتفاقا این استقلال در شرایطی نیست که بتواند به نامجومطلق فرصت بدهد. چون حاشیه امنیتی در این تیم وجود ندارد. یحیی گل محمدی در پرسپولیس حاشیه امنیت دارد. اتفاقا به همین دلیل توانست از بازی گل گهر که دو هیچ باخته بود با نتیجه مساوی بیرون بیاید. اما در استقلال کار نامجومطلق خیلی سخت است.
دیدگاه تان را بنویسید