روزنامه خراسان: تازه داماد تهرانی که به خاطر برگزاری جشن عروسی مجلل بدهکار شده بود باند سرقتی را تشکیل داد.
این تازه داماد وقتی خود را در یک قدمی پلیس دید پا به فرار گذاشت و در یک تعقیب و گریز پلیسی دستگیر شد. عصر آخرین روزهای مرداد امسال بود که خانوادهای در تماس با ماموران پلیس از به سرقت رفتن وسایل داخل خانه شان خبر دادند و تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند. ماموران با حضور در محل سرقت پی بردند که اهالی خانه وقتی پس از سفر به تهران به شهرشان بازگشتند با به هم ریختگی داخل خانه رو به رو و در بررسی هایشان متوجه دزدیده شدن طلاها و وسایل با ارزش داخل خانه شدند.
تحقیقات پلیسی ماموران در بررسی داخل خانه پی بردند که دزدان از مسیر بالکن وارد خانه شده و دست به سرقت میلیونی طلا و پول ها زده اند. تحقیقات میدانی آغاز شد و ماموران پی بردند در نزدیکی این ساختمان یک دوربین مداربسته که متعلق به یک شرکت تجاری است نصب شده است. به این ترتیب فیلم دوربین مداربسته مورد بازبینی قرار گرفت و ماموران مشاهده کردند سه مرد با کلاه های نقابدار پس از سرقت، سوار بر خودروی پراید سفید رنگ شدند و به سرعت پا به فرار گذاشتند. ماموران در این مرحله شماره پلاک پراید دزدان را در سامانه پلیس ثبت کردند و تحقیقات برای دستگیری دزدان به صورت ویژه آغاز شد. بازداشت سارق جوان شماره پلاک خودروی دزدان در اختیار تیم های گشت پلیسی قرار داشت تا این که در آخرین روزهای تابستان امسال ماموران پلیس در جاده ای خارج از شهر به پراید سفید رنگی مشکوک شدند و در بررسی شماره پلاک خودرو متوجه شدند که این پراید همان خودروی دزدان تحت تعقیب است. همین کافی بود تا دستور ایست برای راننده پراید صادر شود اما راننده که مرد جوانی بود بدون توجه به دستور ایست پلیس به سرعت خودرویش افزود و سعی داشت با
حرکات مارپیچ از سایه پلیس فرار کند که ماموران پس از یک تعقیب و گریز طولانی موفق شدند پراید را متوقف و مرد جوان را که پشت فرمان بود دستگیر کنند. گریه های تازه داماد کامبیز 28 ساله ابتدا سعی داشت خود را بی گناه معرفی کند اما وقتی داخل خودرویش یک زنجیر طلای سرقتی مشاهده شد شروع به گریه کرد و گفت که تازه داماد است و به خاطر نیاز به پول با دوستانش از تهران به شهرهای مختلف می رفته و دست به سرقت زده است. اعترافات پسر جوان کافی بود تا ماموران در دو عملیات همزمان، همدستان کامبیز را در مخفیگاهشان دستگیر کنند و در بازرسی از خانه متهمان وسایل با ارزش و طلای سرقتی به دست آمد. کامبیز که به تازگی داماد شده است می گوید هزینه جشن عروسی ام زیاد شده بود و چون سرمایه ای نداشتم از چند نفر پول قرض گرفتم اما وقتی دیدم نمی توانم پولشان را بازگردانم مجبور شدم پیشنهاد دوستانم را بپذیرم. سابقه داری؟ نه، من یک کارگر هستم که هیچ وقت به فکر خلاف و دزدی نبودم. تحصیلات؟ دیپلم. چرا دزدی کردی؟ بدهکار بودم. چقدر؟ 20 میلیون تومان. چرا؟
درجشن عروسی ام هزینه زیادی کرده بودم و چون سرمایه ای نداشتم از چند تن از دوستانم پول قرض گرفتم و فکر می کردم می توانم با پولی که در شب عروسی جمع می شود بخشی از بدهکاری ام را بپردازم اما پول زیادی جمع نشد و بدهکار ماندم. چطور به فکر دزدی افتادی؟ دو تن از دوستانم که می دانستم دزدی می کنند با من تماس گرفتند و وقتی فهمیدند که بدهکار هستم پیشنهاد دادند که همراه آن ها به سرقت بروم تا بتوانم خیلی زود بدهیام را بپردازم. پذیرفتی؟ بله، چون هیچ راه دیگری برای برگرداندن پول ها نداشتم. چقدر حقوق می گیری؟ دو میلیون تومان که اجاره خانه هم باید بدهم و چیزی برای پس انداز و پرداخت بدهی برایم نمی ماند. خانواده ات کمکت نکردند؟ پدر و مادرم زیاد راضی به ازدواج با همسرم نبودند به همین دلیل حمایتم نکردند. چرا؟ من و همسرم دو سال با هم دوست بودیم و مادرم دوست داشت من با دخترخاله ام ازدواج کنم در صورتی که من تصمیم خودم را گرفته بودم. نقشه سرقت را چه کسی طراحی کرد؟ نقشه خاصی نبود، سیاوش سابقه دار بود و سناریوی سرقت ها را با او
انجام دادیم فقط باید در تهران هیچ سرقتی نمی کردیم و با سفر به شهرهای مختلف در آن شهرها دست به سرقت می زدیم و سریع به تهران بر می گشتیم. خانه ها را چطور شناسایی می کردی؟ آخر هفته ها در خیابان ها پرسه می زدیم و زنگ خانه هایی را که چراغشان خاموش بود به صدا در میآوردیم، در صورتی که کسی پاسخ گو نبود چند دقیقه ای به کمین می نشستیم و سپس با اطمینان از این که کسی داخل خانه نیست دست به کار می شدیم. چه خانه هایی را بیشتر هدف سرقت قرار می دادی؟ خانه های شمالی و طبقه اول که دسترسی به آن ها راحت تر بود. تو چه نقشی در باند داشتی؟ روزهای نخست من بیرون از خانه و سوار بر خودرویم در کمین می نشستم و رفت و آمدها را زیر نظر داشتم اما بعد از مدتی که ترسم کمتر شده بود همراه دوستانم وارد خانه می شدیم که بتوانیم وسایل بیشتری سرقت کنیم. چقدر پول به دست آوردی؟ پنج میلیون تومان، چون وسایل سرقتی را به قیمت کمتری می فروختیم. چه چیزهایی را سرقت می کردی؟ طلا، پول و وسایل با ارزش کوچک. همسرت اطلاع داشت دزدی می کنی؟ نه، به او گفته بودم
آخر هفته ها به ماموریت خارج از تهران می روم. فکر می کردی دستگیر شوی؟ نه، چون تازه کار بودم فکر نمی کردم شناسایی شوم. همدستانت که سابقه دار بودند؟ به این موضوع فکر نمی کردم چون فشار بدهکارها روی من زیاد بود و به دنبال پرداخت بدهکاری بودم. چرا وقتی پلیس دستور ایست داد توقف نکردی؟ نمی خواستم دستگیر شوم، چون همسرم متوجه سرقت های من می شد و درخواست طلاق می کرد. چرا قبل از سرقت به این موضوع فکر نمی کردی؟ چون نمی خواستم به دزدی هایم ادامه دهم و قرار بود وقتی بدهی ام را پرداخت کردم دیگر دزدی نکنم. حالا چرا جشن عروسی مجلل گرفتی؟ چون پدر و مادرم کمکم نمی کردند می خواستم خودم را به آن ها ثابت کنم و همسرم نیز از زندگی با من توقع زیادی داشت و نمی خواست جلوی فامیل هایش کم بیاورد، من هم مجبور شدم مراسم مجللی بگیرم.
دیدگاه تان را بنویسید