دورهمیجناییجادوگر در شمال! +عکس
شوهرم مرا طلاق نمیداد، اما بند ناف آهو و دندان کفتار از رمالان میگرفت تا این گونه عشق آن پسری که با او ارتباط داشتم از سرم بیرون برود و به زندگی ام علاقهمند شوم، اما ما در شمال کشور نقشه قتل همسرم را کشیدیم تا این که ...
روزنامه خراسان: شوهرم مرا طلاق نمیداد، اما بند ناف آهو و دندان کفتار از رمالان میگرفت تا این گونه عشق آن پسری که با او ارتباط داشتم از سرم بیرون برود و به زندگی ام علاقهمند شوم، اما ما در شمال کشور نقشه قتل همسرم را کشیدیم تا این که ...
اینها بخشی از اظهارات «سارا» زن ۳۵ سالهای است که در پی یک آشنایی اینترنتی و ارتباط شیطانی با جوان غریبه ۲۴ سالهای به نام «علی»، همسر ۴۷ ساله اش را به بهانه آموزش جادوگری به کارگاه مخروبه مخوف در حاشیه مشهد کشاند و «علی» نیز که خود را جادوگر معرفی میکرد، پس از کشتن ناصر، پیکر خون آلود وی را آتش زد! بنابر گزارش خراسان، این زن ۳۵ ساله که در اولین جلسه بازپرسی مقابل سوالات تخصصی قاضی کاظم میرزایی، به داستان سراییهای «باند تبهکاران» خاتمه داده بود، با بیان این که وقتی شبانه در شمال کشور دور هم نشسته بودیم و نقشه قتل همسرم را طراحی میکردیم، هیچ گاه به ذهنم نمیرسید که با این نقشه دقیق در چنگ قانون گرفتار شویم، درباره ماجرای آشنایی خود با علی گفت: من در سن بسیار کم با ناصر (مقتول) ازدواج کردم به همین دلیل علاقه قلبی به او نداشتم. بزرگتر که شدم اختلافات بین من و او شدت گرفت تا جایی که با داشتن فرزند تصمیم به طلاق گرفتم، ولی همسرم به این کار رضایت نمیداد.
او به جای آن که مرا به دادگاه خانواده ببرد، به دادسراهای دیگر میبرد و هرگز حاضر نمیشد از من جدا شود تا این که حدود پنج سال قبل زمانی که در شبکههای اجتماعی جست وجو میکردم با «علی» آشنا شدم و ارتباطی عاطفی بین ما شروع شد که در نهایت این ارتباط با وسوسههای شیطانی به دیدارهای حضوری انجامید. خلاصه «علی» کار و بارش را در شمال کشور رها کرد و به مشهد آمد.
او یک فروشگاه عرضه مرغ بریانی در مشهد راه انداخت به طوری که من هم به او کمک میکردم، ولی «علی» را به همسرم پسر پیر مرتاض و جادوگری معرفی کرده بودم که هر کاری میتواند انجام بدهد! به همین دلیل از کارها و فعالیتهای روزمره همسرم فیلم میگرفتم و برای «علی» ارسال میکردم چرا که «ناصر» اعتقاد خاصی به رمالی داشت. این گونه «علی» هم کارهای روزمره همسرم را برایش بازگو میکرد و موجب تعجب و حیرت ناصر میشد، من هم از این فرصت برای نزدیکی بیشتر به «علی» استفاده میکردم تا این که ناصر به وجود جوان غریبهای در زندگی ام پی برد و همه تلاشش را به کار گرفت تا عشق آن جوان از قلبم بیرون برود! همسرم از رمالان و جادوگران انواع و اقسام ترفندها را یاد میگرفت تا بتواند مرا به زندگی با خودش امیدوار کند.
ناصر بندناف آهو و دندان کفتار به خانه میآورد تا از این طریق فقط به او عشق بورزم، ولی من گرفتار یک عشق خیابانی شده بودم و به کارهای او توجهی نداشتم تا این که بالاخره تصمیم به قتل همسرم گرفتیم. مدتی قبل از وقوع جنایت به همراه «علی» به شمال کشور و محل سکونت آنها رفتیم و در یک دورهمی شبانه، نقشه قتل را کشیدیم! نقشه ما بسیار دقیق بود به طوری که میخواستیم وانمود کنیم ناصر را اعضای باندهای تبهکاری به قتل رسانده اند چرا که او در زمینه خرید و فروش اشیای عتیقه و دلار فعالیت داشت! وقتی به مشهد بازگشتیم محل قتل را نیز شناسایی کردیم که یک کارگاه مخروبه در جاده مشهد- سرخس بود.
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: شب حادثه با ترفند آموزش جادوگری توسط پیر مرتاض که از شمال کشور آمده است، همسرم را به محل جنایت کشیدم و علی که خود را واسطه بین پیر جادوگر معرفی میکرد او را درون کارگاه مخروبه به قتل رساند و جسدش را به آتش کشید!
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، «علی» متهم ردیف اول نیز که دیگر چارهای جز بیان حقیقت در حضور قاضی ویژه پروندههای جنایی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد نداشت در اعترافاتی تکان دهنده گفت: من عاشق «سارا» شده بودم به طوری که خانواده ام نیز از ماجرا اطلاع داشتند! ولی «ناصر» به همسرش علاقهمند بود و حاضر نمیشد او را طلاق بدهد تا این که وقتی نقشه قتل او را کشیدیم به مشهد بازگشتیم و دو روز قبل از وقوع جنایت، یعنی سیزدهم دی سال گذشته، وقتی محل کارگاه مخروبه را شناسایی کردیم، میدانستیم که ناصر با ترفند آشنایی با یک جادوگر به راحتی فریب میخورد. شب حادثه (۹۷.۱۰.۱۵) من در محل مذکور و در تاریکی شب پنهان شدم، با «سارا» تماس گرفتم و گفتم همه چیز آماده است. او هم همسرش را با شگرد خاصی به محل جنایت هدایت کرد. وقتی ناصر به محل آمد به او گفتم، «پیر مرتاض» هنوز نرسیده است. سپس به درون کارگاه رفتیم و منتظر ماندیم که ناگهان من با بلوکه سیمانی ضربهای به سرش کوبیدم. ناصر در میان حیرت و ناباوری گفت: این چه کاری است؟ گفتم، «پیر جادوگر» گفته که اول باید ضربهای به سرت بزنم و سپس ضربات دیگر را زدم که در سومین ضربه جان سپرد. در همین حال بطری بنزین را از کیفم بیرون آوردم و پیکرش را به آتش کشیدم.
متهم ۲۴ ساله این پرونده جنایی ادامه داد: درحالی که هنوز بیشتر از ۵۰۰ متر از محل دور نشده بودم، نگهبان یک کارخانه در همان محدوده، نور چراغ قوه را دیده و با پلیس تماس گرفته بود که ناگهان با مشاهده پلیس و دیگر رهگذران از آن جا گریختم تا این که بعد از گذشت ۱۰۰ روز به طور غافلگیرانه در چنگ کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی گرفتار شدم. شایان ذکر است، با اعترافات صریح متهمان و با صدور دستوری از سوی قاضی ویژه قتل عمد مشهد، آنان روانه زندان شدند تا بررسیهای بیشتر ادامه یابد.
سابقه خبر بنابر گزارش خراسان، این پرونده جنایی پانزدهم دی سال ۱۳۹۷ زمانی روی میز قاضی میرزایی گشوده شد که جسد سوخته مرد ۴۷ سالهای به نام ناصر در یک کارگاه مخروبه مخوف در پنج کیلومتری مشهد کشف شد. بررسیهای کارآگاهان که با استفاده از تجربیات قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد برای کشف راز این جنایت آغاز شده بود، به سرنخهایی رسید که حکایت از ارتباط شیطانی همسر مقتول با جوان ۲۴ سالهای به نام «علی» داشت؛ بنابراین گزارش، با گذشت ۱۰۰ روز از تحقیقات سری کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی که با دستورات ویژه و راهنماییهای گسترده سردار محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) همراه بود، در نهایت مخفیگاه عاملان این جنایت هولناک در منطقه یافت آباد تهران شناسایی شد و کارآگاهان اعزامی با نظارت مستقیم سرهنگ بیات مختاری (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) موفق شدند در یک عملیات هماهنگ و ضربتی که با نیابت قضایی صورت گرفت، دو متهم اصلی این پرونده را دستگیر کنند. با انتقال متهمان به مشهد، راز این جنایت هولناک فاش شد که خبر آن روز گذشته در صفحه حوادث روزنامه خراسان به اطلاع مخاطبان عزیز رسید.
دیدگاه تان را بنویسید