قاتل فراری کابل در تهران به دام افتاد
مسافر کابل که به اتهام قتل تحت تعقیب پلیس اینترپل بود، درحالی دستگیر شد که مدعی است تیری که از اسلحه مقتول کمانه کرده مرگ او را رقم زده است.
باشگاه خبرنگاران: اوایل سال ۹۴ ساکنان روستای نحرین کابل افغانستان شاهد تیراندازی مرگباری بین دو گروه بودند.
در این تیراندازی دو طرف درگیری اسلحه کلاشینکف داشتند و درنهایت این موضوع با مرگ مرد جوانی پایان یافت. بدنبال این جنایت، پلیس افغانستان وارد عمل شد و در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد عامل جنایت مرد ۳۰ سالهای به نام شفیق است که پس از قتل مرد افغان به ایران فرار کرده است.
بدنبال اعلام این خبر پلیس افغانستان مکاتبات خود را با اینترپل آغاز کرد تا باتوجه به قانون استرداد متهمان، پلیس ایران عامل جنایت را شناسایی و دستگیر کند. تحقیقات در پایتخت
بدین ترتیب موضوع از سوی پلیس بینالملل به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. بازپرس کامران رضوانی تحقیقات لازم را در این خصوص صادر کرد و کارآگاهان اداره دهم پایتخت وارد عمل شدند.
در بررسیهای صورت گرفته کارآگاهان موفق شدند اقوام متهم را شناسایی کنند و با اطلاعاتی که یکی از بستگان شفیق داد، تیم تحقیق موفق به دستگیری مرد افغان شدند.
متهم جوان در تحقیقات منکر جنایت و مدعی شد در قتل نقشی نداشته، اما ترس از دستگیری باعث شده او از کشور خود فرار کند و به ایران پناه بیاورد. به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت تا پس از تکمیل تحقیقات متهم در اختیار پلیس بینالملل قرار داده شود تا به افغانستان منتقل شود. گفتگو با متهم
متهم ۳۰ ساله که به اتهام جنایتی در کابل، تحت تعقیب بود از جزئیات قتل میگوید.
اختلافت با مقتول چه بود؟
اوایل فروردین سال ۹۴ به روستای پدریام «نحرین» در کابل افغانستان رفتم. آن زمان دو خودروی تویوتا کرولا و فورد داشتم و میخواستم آنها را بفروشم. تویوتا را ۳ هزار و ۳۵۰ دلار فروخته و خودروی فورد را ۳ هزار و یکصد دلار با مرد جوانی معامله کردم. در معاملهای که ما انجام دادیم قرار شد اگر خریدار فورد به مدت ۶ ماه از خودرویی که خریده ناراضی باشد آن را برگرداند و من پولی که داده است را به او بدهم و خودرو را به شخص دیگری فروشم.
اما بعد از یک ماه او به سراغم آمد و گفت: موتور خودروی فورد خراب است. ماشین را به تعمیرگاه بردم و ۴۰۰ دلار خرج ماشین کردم، اما زمانی که ماشین را به مقتول برگرداندم گفت: جعبه ابزار داخل ماشین بوده و جعبه ابزار گم شده است.
اختلافتان سر این موضوع بود؟
بله. بعد از چند روز هم مقتول به همراه برادرش و چند نفر از اقوامش به مقابل خانه مان آمدند وخانه مان را به رگبار بستند. آنها از ما خواستند از خانه بیرون بیایم و ما هم که جان خانواده مان را در خطر میدیدیم از خانه خارج شدیم. ناگهان دو تا از تیرهایی که آنها شلیک کرده بودند کمانه کرد و به مقتول و برادرش برخورد کرد. عبدالطیف- مقتول- و برادرش را به بیمارستان بردند، اما عبدالطیف فوت کرد.
شما اسلحهای نداشتید؟
نه. ما بیسلاح بودیم و آنها تیراندازی میکردند. همه آنها کلاشینکف داشتند. مقتول ۶ سال قبل دست به قتل زده بود.
چه کسی را کشته بود؟
او در یک درگیری به دو نفر شلیک کرده بود و یکی از آنها به قتل رسیده بودند و دیگری هم مجروح شده بود. پلیس افغانستان نیز به دنبال او بود.
بعد از جنایت چه کردی؟
به ایران آمدم و مشغول به کار شدم.
چند وقت است که به ایران آمدی؟
۱۵ سالی میشود که مدام در راه کابل به تهران هستم.
در مدتی که درتهران بودی چکار میکردی؟
در یک انبار کارگری میکردم. اما در افغانستان در کار خرید و فروش خودرو بودم.
دیدگاه تان را بنویسید