روحانی قصه گو چگونه معروف شد؟ +عکس
قصه پر غصه، اما زیبای یک طلبه قصه گو که روز و شبش را در روستاها برای قصه خوانی صرف میکند، روایتی است از تلخ و شیرینهایی که میتواند الگویی برای آموزش در روستاها و مناطق محروم ایجاد کند.
خبرگزاری مهر: میگوید به من بگویید «طلبه قصه گو». حالا دیگر در فضای مجازی هم کاملا شناخته شده است. روحانی قصه گویی که حالا دیگر فراتر از روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد او را میشناسند. فعالیتهای روزانه اش را خود او اینگونه شرح میدهد: تدریس در حوزه، سر زدن به روستاهای نزدیک شهر برای قصه خوانی، تدریس در حوزه. گاهی شبها بعد از نماز مغرب به روستاها و یا حاشیه شهر میرود برای ادامه قصه خوانی و روزهای پنجشنبه و جمعه و تعطیلات هم از صبح تا شب در روستاها میچرخد و اغلب دورش را کودکانی گرفته اند با کتابهایی در دست. گاهی همراه خانواده اش به روستاها سر میزند و گاه تنها. در دل جادههای استان کهگیلویه و بویراحمد به پیچ و تاب مشکلات مردم گره میخورد و از این مشکلات مینویسد، اما هدف اصلی اش را گذاشته است «قصه خوانی» برای بچه ها.
توئیت کرده است: میگن چرا یک روستا را زیاد میری؟ برخی روستاها اگر مستمر و هدفمند سفر نشود، بی فایده است. «توگلبری» از آن روستاهاست. محرومیت از هر جهت وجود دارد. در کنار قصه خوانی و صبحانه برای کودکان به زیباسازی مدرسه، جلسه با والدین، کمک هزینه برای ساخت دستشویی و حمام برای کل روستا اقداماتی شده.
توئیت کرده است: با اینهمه انرژی بچه ها، نمیتوان هر هفته به آنها سر نزد حتی اگر جاده صعب العبور باشد و هوا بارانی.
توئیت کرده است:آموزش کودکان کهگیلویه دغدغه اصلی ام هستند، اما مگر میشود کودکان یمن را فراموش کرد؟
توئیت کرده است: گاهی همزمان که قصه میخوانم به چند چیز دقت میکنم. کیف، کفش و لوازم التحریر بچه ها. یکی با کیف زنانه مادرش به مدرسه میآمد.
حالا دیگر طلبههای حوزهای که تدریس میکند هم هر شب به مساجد میروند و برای بچهها قصه میخوانند او «باور دارد که طلبهها را باید از همان نوجوانی ترغیب و تشویق کرد به فعالیتهای ریشه ای» و از نظر او قصه خوانی برای کودکان کاری است ریشه ای. اما کار او فراتر از قصه خوانی است. او اعتماد جلب میکند، به روستاها و مناطق محروم میرود، کودکان و کودکی را به رسمیت میشناسد، از مشکلات میگوید و شاید بیش از هر معلمی در منطقهای محروم و روستایی حالا مشکلات در حوزه آموزش و پرورش کودکان در این مناطق را میداند و درد و رنج مردم در مناطق محروم و روستایی را میشناسد. هرچند همواره برخی از معلمان روستایی و عشایری نیز بهترین منعکس کنندگان مشکلات آنها بوده و هستند.
معلمهای چندپایه و دانش آموزانی با ضعف عبارت خوانی
اسماعیل آذری نژاد یا همان طلبه قصه گوی این قصه، در گفتگو با خبرنگار مهر به تشریح فعالیتهایش، تجربیاتش و آنچه از مشکلات میداند پرداخت.
وی در ابتدای صحبت خود درباره مشکلات آموزشی و پرورشی در روستاهایی که به آنجاها سرزده و برای کودکانش قصه خوانی کرده است، گفت: حقیقتش این است که فضا اینگونه نیست که زیاد نقد کنیم و گاهی یک عکس که منتشر میکنم، باعث دردسر میشود. اما واقعیت این است که ما یک معضل اساسی در روستاها داریم به نام «عدم عدالت آموزشی». شما به روستاها سر بزنید میبینید عموما عبارت خوانی بچهها ضعیف است. در روستاها یک معلم، ۶ پایه یا ۴ پایه را همزمان درس میدهد و تازه امکاناتی هم ندارد. باید روزی ۶ درس در ۶ پایه را در همان زمان کوتاه مدرسه بدهد.
وی ادامه داد: علاوه بر اینها در مدارس روستایی معضل آموزش داریم. گاهی بچهها کتک میخورند و امکانات حداقلی مثل میز و صندلی وجود ندارد. شما تصور کنید در یکی از همین روستاهایی که برای قصه خوانی میروم مدرسهای هست که روستایش برق ندارد، مدرسه وسایل ورزشی ندارد، کف حیاط خاک است. در این مدرسه دانش آموز با چه انگیزهای باید درس بخواند؟ در واقع انگیزه درونی که ندارد و در مدرسه هم که انگیزه ایجاد نمیشود. معلم که باید چند پایه را درس بدهد حوصله جواب دادن ندارد. در عموم این خانوادهها فقر وجود دارد. مدرسه حتی سرویس بهداشتی ندارد. بعد ما اگر کمکی به آنها نکنیم چطور میتوانیم بگوییم اینها امیدهای آینده جامعه هستند؟ من نام خودم را چگونه یک طلبه بگذارم؟
این طلبه قصه گو در ادامه اظهار کرد: از طرف دیگر ما اگر زیاد از مشکلات بگوییم باید نگران باشیم رسانه خارجی معاند سوء استفاده نکند. اما نمیتوان چشم بر واقعیتها بست. در روستایی بچه سر کلاس مینشیند در حالیکه شبش نان و ماست خورده است و هیچ تامین ویتامینی در بدنش نیست. بعد از تهران میآیند روستا میگویند خوش به حالتان اینجا چه هوای خوبی دارید. واقعا این وضعیت خوش به حالی ندارد.
قصه را انتخاب کردم تا تفکر بچهها به چالش کشیده شود
در ادامه اسماعیل آذری نژاد این حرف هایش را گره زد با قصه خوانی اش در روستاها که البته گاه با صرف صبحانه با بچهها گره میخورد و در این باره گفت: در روستاها بچههای کلاس دوم ابتدایی نمیتوانند خوب بخوانند. من قصه را انتخاب کردم که ذهن آنها را به چالش بکشم. معلم چیزی را سر کلاس میگوید و آنها آن را حفظ میکنند و در نظام آموزشی ما در بهترین شرایطش هم فرصت گفتگو در میان دانش آموزان نیست. از طرف دیگر در روستا اکثر والدین بیسواد هستند. البته اینهم سوال است که یک مادر ۲۵ ساله در روستا چرا باید بیسواد باشد؟ و یا زمان زیادی از تحصیلشان گذشته و تحصیلات کمی داشته اند و خواندن و نوشتن فراموششان شده و به بی سوادی بازگشت میکنند.
وی ادامه داد: فارغ التحصیلی دختر و پسر در این مناطق میشود ششم ابتدایی، چون مدرسه ندارند که بعد از آن ادامه تحصیل بدهند. در حالیکه ما نیاز به خوابگاههای شبانه روزی داریم تا بچهها بروند روستاهای کناری یا شهرهای نزدیک درسشان را بخوانند.
در نظام آموزشی ما در بهترین شرایط هم فرصت گفتگو میان دانش آموزان فراهم نیست. در روستا اکثر والدین بیسواد هستند و یا با گذشت زمان و تمرین نکردن سوادشان کاهش یافته است و به بی سوادی بازگشت کرده اند.
وی اضافه کرد: یک بخشی از معلمهای روستا سرباز معلم هستند و بخشی از آنها هم سنشان دیگر زیاد است. بخشی هم معلمهای نهضتی هستند. عدم نظارت آموزش و پرورش را هم به این بخش اضافه کنید. من بارها دیده ام که ساعت ۱۱ مدرسه تعطیل شده است. خب این دانش آموز همان خواندن و نوشتن هم به مرور یادش میرود پس من وظیفه دارم فکری برای این بچهها بکنم. من میگویم مهمترین معضل بچههای روستایی نداشتن معلم خوب است. اگر ساختمان هم خوب باشد تا معلم خوب نباشد اتفاقی نمیافتد.
وی اظهار کرد: من الان برای بچهها قصه میخوانم آن هم بدون هیچ امکاناتی. یعنی زیر درخت بلوط مینشینیم و روی سنگ کنار هم قصه میخوانیم. نمایش اجرا میکنیم و بازی میکنیم. اما بچهها لذت میبرند. البته که باید در مدارس روستایی امکانات باشد. مدرسهای نباشد که ترک داشته باشد یا آب و برق نداشته باشد، اما معلم خوب میتواند بسیاری از کمبودها را جبران کند. انگیزه قوی باشد برای دانش آموزان. وگرنه همه مسئولان میدانند برای جلوگیری از ترک تحصیل دانش آموزان در روستا حتی جاده سازی هم جزء نیازهاست. یا داشتن سرویس مدرسه.
آذری نژاد با بیان اینکه خیرین با نیت خوب در روستاها پوشاک و غذا توزیع میکنند آن را یکی از عوامل عقب رفت روستاها دانست و بیان کرد: این مساله باعث فقر بیشتر و تحقیر میشود. بهتر است خیرین بیایند به فکر دخترهای ترک تحصیل کرده باشند یا وضعیت آموزشی روستاها را ارتقا بدهند.
محرومیت مالی ناشی از فقر دانش است
این طلبه قصه گو با بیان اینکه همیشه به کتاب علاقه داشته و از زمانی که در دانشگاه و حوزه درس میخوانده در این فکر بوده برای محرومیت چه کار موثری میتواند بکند، گفت: محرومیت مالی ناشی از فقر دانش است. پس ما با همین آغاز کردیم. مهمترین سن هم کودکی است. اولین جایی که برای قصه خوانی رفتم حاشیه شهر بود. مسجدی بود که آنجا نماز میخواندم و شبها به خانههای اهالی میرفتم و قصه برایشان میخواندم. بعد رسیدم به روستاها.
وی ادامه داد: بچهها ذاتا کنجکاور و پرتحرک هستند. وقتی بچهها نیم ساعت مینشینند و قصه گوش میدهند و پای قصه میخکوب میشوند این نشان دهنده قدرت کتاب است. قرآن هم میفرماید: پیامبر قصه بگو تا مخاطبت به تفکر وادرا شود؛ و این موضوع را با فعل امر خداوند در قرآن آورده است. من یک شعار دارم و آن این است که مهمترین و درجه یکترین کتابها در تهران در کمتر از دو هفته باید به روستایی در کهگیلویه برسد.
آذری نژاد درباره معیارهایش برای انتخاب کتابها بیان کرد: من کتابها را بر اساس معیارهایی که برای پرورش فکر و احساسات و حواس پنجگانه است انتخاب میکنم. کتابهایی که در آنها آموزش مهارتهای زندگی و روابط اجتماعی باشد و دنیای کودک را زیباتر کند. کودکی که با کتاب آشنا میشود دیگر آن کودک قبلی نخواهد بود. کتاب دنیا را به کودک نزدیک میکند و در کلمات و رفتارش اثر میگذارد، اما این اثر گذاری در دراز مدت رخ میدهد.
معلمان عشایری و روستایی کمک حال جامعه هستند
اینها تنها درد دلهای یک روحانی که به دل روستاها زده تا مشکلات آنها را ببیند و با قصه گویی بخشی از محرومیت تفکری بچههای روستا را مرتفع کند، نیست. این قصهای است که میتواند برای مسئولان روایت شود تا بدانند در راه آموزش و پرورش کودکان این سرزمین در مناطق محروم و روستایی راههایی پیش رویشان باز است که کافی است به آن نظر کنند. آن راه تغییر در نگاهشان به معلم و شیوه آموزش و پرورش در این مناطق است و طلبه قصه گوی ما نمونهای از راه درست است. طلبهای که به ریشهها میپردازد و در قبال جامعه اش احساس مسئولیت میکند.
در میان معلمان روستایی و عشایرری هم کم نیستند معلمانی که دغدغه رفع مشکلات محیط پیرامون خود را دارند؛ راه به روستا برده اند، آب و برق به روستا برده اند و سبب ساز کارهای خیر بیشماری شده اند، اما کاش گسترش این نگاه به تمام کشور سرایت کند و در این میان به نظر میرسد طلاب میتوانند نقش پر رنگ تری در آموزش و پرورش کودکان در مناطق محروم و روستایی ایفا کنند.
دیدگاه تان را بنویسید