پایان انتظار ۱۰ ساله «نورخدا» برای رسیدن به خدا
«سید نورخدا موسوی» پس از ۱۰ سال انتظار و عاشقی با معبود خود امروز آسمانی شد و به همه ما درس آزادگی و مقاومت و دفاع از ایران اسلامی را داد تا همگان بدانند جوانان این سرزمین هرگز دست از دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی برنخواهند داشت.
خبرگزاری فارس از خرمآباد، اینجا به وقت لرستان، گویی عاشورایی دیگر است، امروز مردم شهیدپرور لرستان عزادار فرزندی از تبار مصطفی (ص) شدند که پیشانیاش مرز وطن بود و قامتاش، چون سرو استوار در برابر مرگ.
فرزندی که در راه دفاع از آرمانهای والای کشورش سینه سپر کرد و در جغرافیای «لار» پیشانیاش را هدف گلوله نامردانی قرار داد که چشم استقلال و عزت ایران را نداشته و امیدی به فردای آزاد آن نداشتند.
روایت «سید نورخدا موسوی» روایت بس غریبی است که تنها در در فهم مردان آسمانی میگنجد، بزرگمردی که ۱۰ سال آرمیده در بستر قد کشیدن فرزندانش را دید و از پس چشمان خیره به سقف آمینگوی آرزوهای آنان بود.
شجاعمردی که زمینگیر کجفهمیهای گروهک معاند «عبدالمالک ریگی» شد، اما نگذاشت کمر سرزمینش ذرهای خم گردد، دلاور یاوری که در راه فرامین رهبرش جان نثار کرد تا دیگران «سید علی» را تنها مپندارند.
تنها شهید زنده ایران امروز اگرچه مشتاقانه به خیل عظیم یاران شهیدش پیوست، اما دلهای بسیاری را داغدار لحظههای بودن حتی نباتیاش کرد، شهیدی که تن نحیف و رنجورش آبروی یک سرزمین بود و شهادت مظلومانهاش، ضامندار بقای کشور شد.
خیل عاشقان در منزل سیدنورخدا
منزل شهید «سید نورخدا موسوی» امروز میزبان خیل عظیم مشتاقان و مریدانی بود که از راه نرسیده نخست روانه اتاق سید شده و با دیدن تخت خالی از پیکر «نورخدا» گویی که آب سردی بر سرشان ریخته شده باشد ناباورانه به آن خیره میشدند.
همسر شهید؛ همسفر روزهای سخت
همسر شهید، مدام از رفاقت ۱۰ ساله با نورخدا میگفت، از همسفری که سفر عشق با کبری حافظی را نیمه تمام رها کرده و در روزهای واپسین «ماه صفر» خود را به یاران امام شهیدش رسانده است، از تاج سری که همچون قطعه طلای گرانبهایی در میان آنان زیسته و امروز بنا به مشیت الهی ترکشان کرده است.
همسری که ۱۰ سال همچون پروانه گرد شمع وجود سید میچرخید و شبانهروز با عشقی زینبوار از «نورخدا» پرستاری میکرد، شیرزنی که امروز با وجود غم سنگین فراق یار بیان میکرد که در راه شهادت همسرم زینبگونه ایستادگی خواهم کرد.
تمام حرف خانم حافظی این بود که اشکی نخواهم ریخت که دشمنان را خوشحال کند، دشمن آرزوی تسط به ایران را به گور خواهد برد چرا که تا راه شهادت و عشق به شهدا و تبعیتپذیری از رهبر انقلاب باز است آنان هیچ غلطی نمیتوانند کنند.
به راستی که صبر همسر شهید ما را شرمنده خود میکند، زنی که یک تنه یادگاران شوهرش را، چون گل پرورانده و آنان را ادامهرو راه پر افتخار پدرشان تربیت کرده است.
دختر، اما مبهوت رفتن پدر بود، راست است که میگویند دختران باباییاند چرا که «سیده زهرا» امروز زبانش بند آمده و گویی غم فراق پدر را هنوز باور نکرده است.
راه پدر را ادامه میدهیم
زمان میبرد تا دختری نگاههای مداممنتظر پدر را از خاطر ببرد، اگرچه زهرا از کودکی پدرش را آرمیده در بستر دیده، اما همان نباتی بودن و آهسته نفس کشیدن پدر برایش یک دنیا ارزش داشت.
سیده زهرا میگوید: پدرمان بسیار پاک زندگی کرد، راهش را تا جان در بدن داریم ادامه خواهیم داد، افتخار ما داشتن رهبر فرزانهای است که راه اسلام و امام حسین (ع) را با آگاهی کامل برای مردم تبیین میکنند.
روایت «سید نورخدا موسوی» حکایت زندگی هزاران عاشق و دلدادهای است که از گذشته تاریخ تاکنون جان خود را در طبق اخلاص نهاده و لبیک گویان به، ولی زمانشان در راه دفاع از آرمانهای والای اسلام به مبارزه علیه ظلم و ستم پرداختند و نامشان را بر تارک حیات جاودانه نمودند.
دشمنان بدانند تا زمانی که عشق به امام حسین (ع) و مسیر زیبای شهادت در تک تک سلولهای مردان و زنان ایرانی است لحظهای قادر نخواهند بود که ذرهای از خاک این مرز و بوم را به غارت برده و به خیالات واهی خود جامه عمل بپوشانند.
اگرچه امروز کشور در عزای فرزند رشیدش «سید نورخدا موسوی» عزادار شد، اما آمریکا و ایادی آن بداند ایران «نورخدا»های بسیاری در گهواره دارد که تنها آرزویشان نابودی آنان و ریشهکنی ظلم در جهان است.
دیدگاه تان را بنویسید