آدم ربایی راز مرد دو زنه را برملا کرد

کد خبر: 880592

زن جوان وقتی متوجه شد که شوهرش صاحب همسر و فرزند است برای انتقام از او تصمیم به ربودن بچه او گرفت که خیلی زود بازداشت‌شد.

آدم ربایی راز مرد دو زنه را برملا کرد

روزنامه جوان: زن جوان وقتی متوجه شد که شوهرش صاحب همسر و فرزند است برای انتقام از او تصمیم به ربودن بچه او گرفت که خیلی زود بازداشت‌شد.

به گزارش خبرنگار ما، عصر روز دوشنبه ۱۶‌مهرماه امسال بود که مأموران پلیس با تماس تلفنی کارکنان مدرسه‌ای در غرب تهران از دستگیری زن کودک‌ربایی با خبر و راهی محل شدند. مأموران در جلوی مدرسه مشاهده کردند کارکنان مدرسه و مادر پسر هشت ساله‌ای، زن جوانی را که قصد ربودن پسر خردسالش را داشته‌است دستگیر کرده‌اند. مادر پسر هشت‌ساله گفت: لحظاتی قبل به جلوی مدرسه آمدم تا پسرم ساسان را به خانه ببرم که دیدم زن جوانی قصد دارد به زور پسرم را با خودش ببرد. بلافاصله شروع به درخواست کمک کردم که کارکنان مدرسه و رهگذران به کمک من آمدند و زن جوان را دستگیر کردیم. در همین زمان زن جوان دیگری که در آن نزدیکی بود از محل فرار کرد که احتمال می‌دهم او همدست کودک‌ربا است. یکی از رهگذران هم گفت: این زن قصد داشت پسر دانش‌آموز را با خودش ببرد که پسر هشت‌ساله مقاومت می‌کرد و با او نمی‌رفت، اما این زن ابتدا مدعی بود که مادر دانش‌آموز است و بعد هم گفت که از طرف مادر او آمده است. بدین ترتیب مأموران متهم را برای بازجویی به اداره پلیس منتقل کردند. صبح دیروز متهم برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و به کودک‌ربایی اعتراف کرد و مدعی شد که پدر کودک هشت‌ساله شوهر دوم او است. شوهر این زن هم به بازپرس گفت: حرف‌های متهم را قبول دارم. مدتی قبل در شهرستان با او آشنا شدم. او از شوهرش طلاق گرفت و صیغه من شد تا اینکه حادثه اتفاق افتاد. متهم در ادامه به دستور قاضی رضوانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفتگو با زن کودک‌ربا

خودت را معرفی کن؟ فرنگیس هستم ۳۲ ساله. ساسان را می‌شناختی؟ بله، چند روزی بود که فهمیدم او پسر شوهر دوم من است. زمانی که با او ازدواج کردی نگفته بود که زن دارد؟ نه، او مرا فریب داد و باعث شد از شوهرم و پسر هشت‌ساله‌ام جدا شوم و برای همیشه آن‌ها را ترک کنم. بیشتر توضیح بده؟ من و شوهرم در شهرستان بروجرد لرستان زندگی می‌کردیم و یک پسر هشت‌ساله هم داشتیم. زندگی ما خوب بود تا اینکه از یک‌سال و نیم قبل با هم مشکل پیدا کردیم. هر روز زندگی ما بد‌تر می‌شد و همیشه با هم مشاجره لفظی و درگیری داشتیم به طوریکه از شوهرم خسته شده بودم و به همین سبب دوست داشتم به کسی پناه ببرم که با مردی به نام پرویز از طریق اینستاگرام آشنا شدم. او مدیر عامل شرکت بزرگی در تهران بود که در پروژه‌های عمرانی و ساختمانی فعالیت می‌کرد و به همین دلیل هم برای بازدید پروژه‌ها به شهرستان‌ها می‌رفت و یک‌بار هم به بروجرد آمد که آشنایی ما بیشتر شد و مرا فریب داد که از شوهرم جدا شوم. تحقیق نکردی؟ من تمامی مشکلات خانوادگی‌ام را به او گفتم و هر روز سفره دلم را برای او باز می‌کردم و او هم به صورت پیامکی و تلفنی به من ابراز محبت می‌کرد. من کمبود محبت داشتم و همین موضوع باعث شد به او اعتماد کنم. پرویز گفت: مجرد است و اگر از شوهرم جدا شوم با من ازدواج می‌کند. من تصمیم به جدایی گرفتم، اما شوهرم قبول نکرد. برای اینکه قبول کند از مهریه ۳۵۰‌سکه‌ای خودم و پول رهن خانه‌ای که متعلق به من بود، گذشتم و حتی قبول کردم پسرم را هم فراموش کنم که در نهایت جدا شدم. بعد چه شد؟ پرویز برای من خانه‌ای در کرج اجاره کرد و گاهی هم پیش من می‌آمد و مدعی بود که همیشه به مأموریت شهرستان می‌رود تا اینکه خانه مرا عوض کرد و در تهران برای من خانه‌ای اجاره کرد، اما از دو ماه قبل ناگهان غیبش زد و خبری از او نشد. چرا؟ دو‌ماه قبل به او تلفن زدم تا خبر خوشی به او بدهم. به او گفتم که باردار شده‌ام و به زودی پدر می‌شود که خیلی عصبانی شد و گفت: اگر جنینم را سقط نکنم از من جدا می‌شود که از ترس نوزادم را سقط کردم، اما او مرا رها کرد تا اینکه چند روز قبل به صورت اتفاقی او را داخل خیابان دیدم که تاکسی گرفتم و او را تعقیب کردم و فهمیدم زن و پسر هشت‌ساله‌ای دارد و به من دروغ گفته است. چرا تصمیم گرفتی پسرش را بربایی؟ او دو ماه بود که مرا رها کرده بود و هزینه زندگی مرا نمی‌داد و از طرفی هم از او کینه داشتم و می‌خواستم ساسان را گروگان بگیرم تا شوهرم به من پول بدهد. همدست داشتی؟ قرار بود خواهرم به من کمک کند که وقتی دستگیر شدم او فرار کرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت