اتفاق تلخی که سبب تشکیل یک گروه خیریه شد +عکس
نه نامی دارند و نه نشانی، نه سری و نه صدایی، ولی به غایت گره گشایند. ۱۹۷ نفرند. از قشرهای مختلف. محجبه و شل حجاب، پیر و جوان، با سواد و بی سواد. از خانه دارو مهندس تا آرایشگر و پزشک. اما همه این تفاوتها بی معنی میشود وقتی خیرخواهی راه خودش را پیدا میکند و بر آیینه دلهایشان مینشیند
مجله فارس پلاس: نه نامی دارند و نه نشانی، نه سری و نه صدایی، ولی به غایت گره گشایند. ۱۹۷ نفرند. از قشرهای مختلف. پیر و جوان، لیسانسه و تحصیل کرده، دیپلمه و بی سواد. یکی خانه دار است و بازنشسته، آن یکی مهندس، یکی آرایشگر. اما همه این تفاوتها بی معنی میشود وقتی خیرخواهی راه خودش را پیدا میکند و بر آیینه دلهایشان مینشیند. آن وقت است که میتوانند با همه این تفاوتها یکدل شوند و گره گشا. از گروه خیریه ۱۹۷ نفرهای میگوییم که چند سال قبل توسط «فاطمه انصاری» شکل گرفت و حالا خیر تک تک اعضای این گروه به آنها که باید میرسد. از حضور در شیرخوارگاه آمنه و نوازشهای مادرانه تا برگزاری جشن تولد برای کودکان کاری که نا امیدند از دستیابی به دلخوشیهای از دست رفته، در هر وادی خیری که فکرش را بکنی دستی در آتش دارند. قصه دور هم جمع شدنشان هم مثل کمکهای انسان دوستانهشان دلنشین است. این ۱۰۰ و اندی نفر حسرت را تبدیل به واژه غریبی در زندگی خیلیها کردهاند. یکی از روزهای پاییز که اعضای این گروه خیریه دل بسته بودند به دل جوانهای تنهای مرکز نگهداری از کمتوانان ذهنی و آنها را با خود به زیارت امامزاده صالح برده بودند همراهشان شدیم.
وقتی آرایشگرها خیّر میشوند
داستان شکل گیری این گروه خیریه از یک نیمروز پاییزی و اردوی دانشجویی به یکی از مراکز نگهداری از معلولان و سالمندان شروع شد. تماشای غربت پیرمردان و پیرزنان تنها، انقلابی را در دل دختر جوان به وجود آورد. موهای بلند و نامرتب پیرزنان و چهرههای درهم جوانان قطع نخاعی. این چهرههای محزون حال دلش را بد کرد و همان روز بود که تصمیم گرفت کاری کند کارستان. دستی در آرایشگری داشت. فراخوان کار خیر را برای آرایشگران خیرخواه ارسال کرد و اولین چراغ گروه خیریه توسط «فاطمه انصاری» روشن شد. آرایشگرهای دست به خیر دست به کار شدند. از جوان ۲۰ ساله تا آرایشگر قدیمی ۶۰ ساله. پولها را روی هم گذاشتند و مواد اولیه را خریدند و هر هفته به یکی از مراکز نگهداری از سالمندان و معلولان رفتند. از کوتاه کردن موها و ناخنها گرفته تا رنگ کردن موی سپید پیرزنان. چهرههای درهم زنان جوان معلول و زمین گیر رنگ گرفت. انصاری میگوید: «۴۰ آرایشگر خیّر به گروه ما پیوستند. از چند سال قبل تا امروز هر هفته به یکی از مراکز نگهداری از معلولان قطع نخاعی، بیماران کم توان ذهنی و سالمندان میرویم و علاوه بر خدمات آرایشگری، مددجویان را به حمام میبریم. با آنها میخندیم، گریه میکنیم، یک روز همراهشان میشویم و با حال خوب به خانه بر میگردیم. گاهی وقتها هم مثل امروز با هماهنگی مسئولان آسایشگاه آنها را به زیارت امامزادهها میبریم از امامزاده صالح تجریش گرفته تا حضرت عبدالعظیم شهرری. اشکهایی که این بیماران زمان زیارت از چشمهایشان روانه میشود دلمان را میلرزاند و ما را در راهی که در آن قدم گذاشتیم راسختر میکند.»
ما همه با هم هستیم
نام گروه را گذاشتند: «رهتوشههای آسمانی» که خیرخواهیهایشان رهتوشهای باشد در کولهبار این دنیا. آوازه رهتوشههای آسمانی دهانبهدهان در میان دوستان و آشنایان چرخید. هرروز یکی به این جمع اضافه شد تا اینکه تعدادشان به ۱۹۷ نفر رسید. انصاری میگوید: «از هر قشری در گروه خیریه ما عضو هستند. از مهندس جوان و خانم دکتر گرفته تا زن خانهدار کمسواد و از دختر دانشجو تا بانویی که در حوزه علمیه درس میخواند؛ اما هیچیک از اعضای گروه به یکدیگر حس برتری ندارند و این کار خیر است که باعث شده ما باهم یکدل و یکصدا به خلق خدا خدمت کنیم. گلریزان رسم همیشگی گروه ماست. از زمان تشکیل گروه تا امروز بیش از ۳۰ جهیزیه برای دختران دم بخت نیازمند به همت اعضا تهیهشده است. بدون آنکه کرامت انسانی فرد نیازمند زیر سؤال رود. شرایط عروسی که نیاز به کمک دارد بدون ذکر اسم و فامیلیاش در گروه توضیح داده میشود. بهاتفاق آرا یک روز را برای گلریزان انتخاب میکنیم و هرکسی هرقدر در توان دارد در طبق اخلاص میگذارد. من مسئول خرید میشوم. سعی میکنیم وسایل جهیزیه را با بهترین کیفیت خریداری کنیم. لیست خرید و حسابوکتاب مالی را در گروه به اشتراک میگذارم. با همین یکدلی تابهحال شرمنده نیازمندانی که دست یاری بهسوی ما دراز میکنند نشدیم.»
اولین جشن تولد زندگیتان مبارک!
هرروز یک قرارومدار و هرروز دستگیرتر از روز قبل. حال خوب و حال خوب و حال خوب. این عبارت، بهترین وصف حال این روزهای اعضای گروه رهتوشههای آسمانی است. حرف ما نیست. خودشان میگویند. «خدیجه پیرهادی» یکی از سالمندترین اعضای گروه میگوید: «چند وقت قبل قرار گذاشتیم برای کودکان کار جشن تولد برگزار کنیم. با یکی از موسسههای خیریه که در حوزه کودکان کار فعالیت میکند ارتباط گرفتیم و حالا آخر هر فصل اعضای گروه دستبهجیب میشوند و برای بچهها جشن تولد میگیریم. چهرههای خندان و شاد کودکان کار وقتی اولین کادوی روز تولدشان را از دست ما میگرفتند تماشایی بود و تمام غمها و غصههای خودمان را فراموش میکردیم.»
خانهای در مشهد که وقف زائران بیمار شد
دو سال قبل تصمیم گرفتند نابینایان و معلولانی که حسرت زیارت امام رضا (ع) بر دلشان مانده را به مشهد بفرستند. «معصومه عادل خانی» یکی دیگر از اعضای گروه رهتوشههای آسمانی میگوید: «موضوع اعزام بیماران نیازمند و نابینایان به مشهد را در گروه مطرح کردیم. هرکسی یک بخش از هزینههای سفر را بر عهده گرفت، چند نفر هزینه بلیت را متقبل شدند، چند نفر در تأمین هزینه غذای زائران امام رضا (ع) شریک شدند. جالبتر از همه، یکی از اعضای گروه خانهای در مشهد دارد. این خانم اعلام آمادگی کرد و گفت: هرکسی که به مشهد میرود و وضع مالی خوبی ندارد میتواند به خانه ما بیاید. این بنده خدا خانهاش را وقف کرده است. از چند سال قبل تا الآن این خانه در مشهد خانه امید دهها بیمار و نابینا و معلول شده است.»
از هر دری سخنی
«سپیده مقدم» کم سن و سالترین عضو گروه رهتوشههای آسمانی است. دختری ۱۷ ساله که معتقد است دنیایش از روزی که به جمع خیران این گروه پیوسته تغییر کرده و خوشحال است که در اوج جوانی برکت خیر به کام جانش نشسته است. مقدم میگوید: «من دختر پرتوقعی بودم. تصور میکردم همه دنیا باید به کام من باشد، از دوستان دور خانم انصاری هستم. یک روز به دعوت ایشان به مرکز نگهداری از معلولان قطع نخاعی رفتم. در آسایشگاه، جوانهایی را دیدم که در بدترین شرایط جسمی زندگی میکردند، اما راضی بودند و لبهایشان خندان بودم از آن روز پای ثابت گروه رهتوشههای آسمانی شدم. البته فعالیتهای خیرخواهانه این گروه گستره وسیعی دارد. از تأمین هزینه داروی نیازمندان و هزینه عمل بیمارانی که به دلیل فقر، عطای سلامتیشان را به لقای آن میبخشند تا تهیه سیسمونی و فراهم کردن مقدمات تحصیل دانش آموزان و دانشجویان بیبضاعت.»
دیدگاه تان را بنویسید