آنها که چگونه مردن را آموختند +تصاویر

کد خبر: 876383

یکی از آن‌ها به حالت سجده افتاده بود و یکی دیگر "آرپی‌جی" اش را به حالتی بغل کرده بود که انگار معشوق‌اش را در آغوش گرفته است.

آنها که چگونه مردن را آموختند +تصاویر

خبرگزاری فارس: یکی از آن‌ها به حالت سجده افتاده بود و یکی دیگر "آرپی‌جی" اش را به حالتی بغل کرده بود که انگار معشوق‌اش را در آغوش گرفته است.

علی فریدونی از جمله عکاسان جنگ تحمیلی است که به واقع اگر نبود نگاه هنری و تیز بینانه اش، بخش مهمی از وقایع دفاع مقدس برای همیشه در تاریخ این سرزمین گم می‌شد. او در گفتگو با گروه حماسه و مقاومت ماجرای ثبت برخی از عکس‌هایش را روایت کرده و می‌گوید: «دوبار حادثه کربلا در دفاع مقدس برایم تداعی شد که یکی از آن دو مرتبه در عملیات رمضان اتفاق افتاد.» آنچه خواهید خواند گویاسازی تعدادی از عکس‌هایش است که در همین عملیات به ثبت رسانده.

در مرحله سوم عملیات بعد از تجدید قوا، نیرو‌های اسلام به میدان مین برخورد کردند که دستور عبور از آن داده شد. عبور از میدان مین از دو محور بود که یک سمت سپاه و بسیج بودند و سمت دیگر دست ارتش بود. ۱۵۰ نفر از بچه‌های سپاه و بسیج بعد از شنیدن دستور عبور از میدان مین داوطلب شدند تا غلت بزنند روی مین تا معبری باز شود و دیگران رد شوند، (من در سنگر فرماندهی بودم که فرماندهان اصلی آنجا بودند، از قبل پنهان شده بودم تا آن‌ها مرا نبینند، اما صدایشان را می‌شنیدم.) از بی‌سیم‌ها صدای "الله اکبر" گفتن رزمنده‌ها می‌آمد و بعد صدای انفجار مین شنیده می‌شد.

در آن سوله یک طرف فرماندهان سپاه و یک طرف فرماندهان ارتش بودند. اما مشکلی پیش آمد که نشد معبر باز شود. زمان گذشت و هوا روشن شد. عراقی‌ها متوجه شدند و بچه‌ها را قیچی کردند، عده زیادی قتل عام شدند و عده‌ای دیگر راه برگشت را گم کردند. هنگام برگشت از جاده‌های "رملی" آنقدر خسته شده بودند که اسلحه و لباس خود را زمین انداخته بودند.

فضا واقعا وحشتناک و دلخراش بود. اولین آمبولانس که آمد من با خواهش به همراه بچه‌های تخریب رفتم جلو. وسط میدان مین جنازه‌های زیادی بود. یکی از عکس‌هایی را که از آن صحنه گرفتم از بس دلخراش بود سال گذشته با نام "صحرای کربلا" اجازه انتشار گرفت. رزمنده‌ها با حالت‌های زیبایی به شهادت رسیده بودند. یکی از آن‌ها با مشت گره شده شهید شده بود و این نشان از تعصب او داشت، دستش خشک شده بود و مجبور شدند استخوانش را بشکنند بعد او را دفن کنند. یکی دیگر از شهدا به حالت سجده افتاده بود. یکی از شهدا "آرپی‌جی" اش را به حالتی بغل کرده بود که انگار معشوق‌اش را در آغوش گرفته است. دیدن این صحنه برایم بسیار سخت و تلخ بود. من در طول عمرم دوبار صحرای کربلا را درک کردم که یک دفعه در این روز بود.

عراق، شرق بصره، منطقه عملیاتی رمضان۲۷ تیر ۱۳۶۱

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت