چرا یزید خود را از شهادت امام حسین تبرئه کرد
این پژوهش در پی آن است تا مسئولیت یزید را در پدیدآمدن واﻗﻌﮥ کربلا واکاوی کند.
خبرگزاری فارس:موضوع دخالت کردن یا دخالت نکردن یزید در شهادت امام حسین (ع) و پدیدآوردن واﻗﻌﮥ کربلا از همان آغاز، محل اختلاف بود. تبرئه جستن یزید از قتل امام (ع) به این اختلاف دامن زد و در طول زمان، بر شدت آن افزوده شد. شماری از علمای سنی ضمن تأیید نقش داشتن یزید در واﻗﻌﮥ کربلا، او را به علتهای متعدد مستوجب لعن و حتی تکفیر دانسته اند؛ اما گروهی دیگر در دفاع از عقیدﮤ مشروعیت خلفا، او را از این اتهام مبرّا کرده اند و ابن زیاد را عامل این واقعه دانسته اند. این پژوهش در پی آن است تا مسئولیت یزید را در پدیدآمدن واﻗﻌﮥ کربلا واکاوی کند. به همین منظور، نخست علتهای کسانی را بررسی میکند که قائل به تبرئه یزید هستند و سپس علتهای خود را مبنی بر نقش داشتن مستقیم یزید در شهادت امام حسین (ع) و رخ دادن فاﺟﻌﮥ کربلا مطرح خواهد کرد.
کلیدواژهها
واﻗﻌﮥ کربلا، تبرئه نگاری یزید، مسئولیت یزید
مقدمه
ترس یزید و طرفداران دستگاه خلافت از نتایج فاﺟﻌﮥ کربلا، موجب شد که از همان آغاز، هریک درصدد انکار نقش خود در واﻗﻌﮥ کربلا برآیند. شخص یزید در رﺃس تبرئه کنندگان قرار داشت که کوشید گناه این کار را بر گردن عامل خود در عراق، یعنی عبیدالله بن زیاد، افکند.
این موضوع به مرور دستاویز عدهای از طرفداران دستگاه خلافت، با انگیزههای مختلف، شد تا به شیوههای مختلف، با مبهم کردن مسئله، پای یزید را در جایگاه خلیفه مسلمانان و فرزند معاویه از این ماجرا کنار بکشند. این تبرئه نگاران برای رسیدن به مقصود خود به علتها و توجیههایی مستمسک شده اند. این پژوهش در پی آن است که در خلال بررسی ساﺑﻘﮥ تبرئه نگاری یزید در بین اهل سنت و تأمل در علتهای ایشان، ﻣﺴﺌﻠﮥ خود یعنی علتهای نقش داشتن مستقیم یزید در واﻗﻌﮥ کربلا و قتل امام حسین (ع) را اثبات کند.
پیشینه
دربارﮤ نقش یزید در واﻗﻌﮥ کربلا، میان شیعیان به طور معمول فرض بر این بوده است که این مسئله امری بدیهی است و به اثبات نیازی ندارد. دربارﮤ نگاه اهل سنت به قیام امام حسین (ع)، کتاب مستقلی باعنوان انقلاب کربلا از دیدگاه اهل سنت وجود دارد ۱ که در قسمتی از آن، مؤلف از دیدگاه اهل سنت دربارﮤ مسئولیت یزید در این واقعه سخن گفته است که البته بررسی کاملی صورت نگرفته است. همین مؤلف مقالهای باعنوان «مشروعیت یزید از دیدگاه اهل سنت» دارد ۲ که تاحدودی چکیدهای از کتاب مذکور است.
مقاﻟﮥ دیگری باعنوان «احیاءالعلوم و تطهیر یزید» وجود دارد ۳ که در آن، مؤلف ضمن بررسی دیدگاه غزالی درصدد برآمده است تا نظریههای معارض وی را از زبان علمای اهل سنت پیدا کند. درآن سو، یکی از مؤلفان سَلَفی در کتابی باعنوان مواقف المعارضه فی عهد یزیدبن معاویه ۴ کوشیده است با گردآوری نظریههای علمای موافق یزید، او را از این اتهام مبرّا کند. ازجمله افرادی که وی نام میبرد: ابن تیمیه (الوصیه الکبری، ۴۵)، ابن طولون (القیدالشرید، ق. ۱۳ أ)، یوسف العش (الدوله الامویه، ۶۹) و الطیب النجار (الدوله الامویه، ۱۰۳) هستند (الشیبانی، ۱۴۲۹ ق: ۳۸۰ و ۳۸۱) ..
ازسوی دیگر، عدهای از نویسندگان عرب معاصر به جای خطاگیری از یزید، تلاش کرده اند با نامشروع نشان دادن عمل امام در قالب شورشی علیه خلیفه، عمل یزید را مشروع نشان دهند.
به باور اینان، چون مردم با یزید بیعت کرده بودند وی ﺧﻠﻴﻔﮥ مشروع و پذیرفته شدﮤ همگان بود و حسین بن علی (ع) نباید علیه او قیام میکرد. ازجمله این افراد که باید به آنها کرد: محمدالخصرمی در کتاب تاریخ الامم الاسلامیه، محمدعزت دروزه در تاریخ الامم العربی و ابراهیم علی الشعوط در کتاب اباطیل یجب ان تمحی من التاریخ هستند (ناصری، ۱۳۸۲ ش: ۲۵۲ و ۲۵۳).
نویسندگان شیعی برای اثبات مسئولیت یزید در واﻗﻌﮥ کربلا، تاکنون بیشتر به سراغ آراء علمای سنی رفته اند و کوشیده اند ازطریق علت آوردن از دشمن به موافقان یزید پاسخ گویند. شیوﮤ ناکارآمدی که به طور معمول، در مناظرات و مجادلات کلامی شیوﮤ غالب است؛ برای نمونه اصغری نژاد در مقاﻟﮥ خود، نظریههای شماری از این افراد را گرد آورده است: ﻣﺄمون در بخشی از نامهای که آن را برای رسواسازی بنی امیه نوشت (اصغری نژاد، ۱۳۹۰: ۲۷۹ و ۲۸۰ به نقل از طبری، ۸/۱۸۸؛ محمدبن حبیب بغدادی در کتاب المحبّر، ۴۹۰؛ ابواسحاق اسفراینی درنورالعین فی مشهدالحسین، ۲۱؛ ابن ابی الحدید، ۱۴/۲۷۹ و ۲۸۰؛ شبلنجی در نورالابصار، ۱۲۹ و ۱۳۰).
ناصری نیز در کتاب خود، فهرست بلندبالایی از این افراد به دست داده است: (ناصری، ۱۳۸۵: ۳۰۵ تا ۳۱۹؛ به نقل از جاحظ در رساﻟﮥ بنی امیه، ۱ تا ۳؛ طبرانی در مقتل الحسین بن ابی طالب، ۳۶؛ سیوطی در تاریخ الخلفاء، ۱/۱۸۳، ۱۸۵؛ ابن جوزی در الردعلی المتعصب العنید، ۶۸ و ۶۹؛ شمس الدین ذهبی در شذرات الذهب، ۱/۱۰ و...).
۱. تبرﺋﮥ یزید در بین اهل سنت
پس از شهادت امام حسین (ع)، یزید نخستین کسی بود که موضوع تبرﺋﮥ خود را از این کار مطرح کرد. او پس از ملاقات با اسرا و دیدن وضعیت آنها، در مجلس شامِ از کردﮤ خود ابراز پشیمانی کرد. او این پشیمانی را با گریستن بر امام حسین (ع) (سبط بن جوزی، ۱۴۱۸: ۲۳۴)، اظهار ملاطفت با امام سجاد (ع) (دینوری، ۱۳۶۸: ۲۶۱؛ طبرسی، ۱۴۱۷: ۱/۴۷۵)، دادن اجازﮤ سوگواری برای امام (ع) به خانوادﮤ خود (بلاذری، ۱۹۹۸: ۲۲۲؛ طبری، بی تا: ۵/۴۶۴؛ ابن کثیر، ۱۴۱۳: ۸/۱۱۲)، لعن ابن زیاد و افکندن مسئولیت این کار بر دوش او و متهم کردن او به تعجیل در کار امام حسین (ع) (بلاذری، ۱۹۹۸: ۲۲۲، ۲۳۳؛ دینوری، ۱۳۶۸: ۲۶۱؛ ابن قتیبه، بی تا: ۲/۷؛ طبری، بی تا: ۵/۴۶۱، ۴۶۵؛ مسکویه، ۱۳۷۹: ۲/۷۴ و ۷۵؛ شیخ مفید، ۱۳۹۹: ۲۳۷، ۲۴۶) و رسیدگی به وضعیت اسرا (دینوری، ۱۳۶۸: ۲۶۱؛ بلاذری، ۱۹۹۸: ۱۹۹؛ طبری، بی تا: ۵/۴۶۴) نشان داد. در این خصوص باید به چند نکته توجه کرد:
نخست آنکه پشیمانی وی اولیه نبود؛ به این معنا که وی با دیدن سر بریدﮤ امام و وضعیت اسرا، نخست ابراز شادمانی و رجزخوانی کرد (خوارزمی، ۱۹۴۸: ۲/۵۸ و ۵۹؛ سبط بن جوزی، ۱۴۱۸: ۲۳۵؛ ابن کثیر، ۱۴۱۳: ۸/۲۱۱) و سپس که با اعتراضهای حضرت زینب (س)، امام سجاد (ع)، خانوادﮤ خود و شماری از حاضران در مجلس روبه رو شد، ابراز پشیمانی کرد (طبری، بی تا: ۵/۴۶۱ و ۴۶۲؛ شیخ مفید، ۱۳۹۹: ۲۴۶؛ ابن اعثم، ۱۴۰۶: ۳/۱۵۲ تا ۱۵۴).
نکته دوم توجه به این مطلب است که پشیمانی از واقعهای همواره به معنای انکار نقش و رد مسئولیت در آن نیست و این موضوع آنچنان که عدﮤ بسیاری از موافقان یزید بدان تمسک جسته اند، نباید علت بی گناهی وی تلقی شود؛ بلکه برعکس ابراز پشیمانی از واقعهای به منزﻟﮥ پذیرش مسئولیت خود در آن واقعه است..
سوم فرض ما براین است که حتی همین ابراز پشیمانی ثانویه نیز با صداقت همراه نبوده است؛ چراکه وی پس از این ماجرا، برای مجازات قاتلان امام حسین (ع) و در رﺃس آنها ابن زیاد، اقدام عملی انجام نداد؛ بلکه آنها را تشویق هم کرد و همراه ابن زیاد روزهای متمادی به باده گساری و شعرسرایی مشغول بود (مسعودی، ۱۹۷۰: ۵/۱۵۶ و ۱۵۷؛ سبط بن جوزی، ۱۴۱۸: ۲۶۰).
البته اینکه چرا ابن زیاد برخلاف یزید خود را از قتل امام حسین (ع) مبرا نکرد، شاید به این موضوع بازگردد که به هرحال یک نفر باید مسئولیت این ماجرا را برعهده میگرفت و درصورت انکار ابن زیاد، تمام نگاهها متوجه یزید و عمل او میشد و دیگر جایی برای تبرئه او باقی نمیماند. شاید باتوجه به کم اهمیت جلوه کردن این موضوع نزد ابن زیاد یا برای کشیدن جور مسئولیت یزید دراین باره، ابن زیاد به طور عمد سکوت اختیار کرد.
چهارم توجه به انگیزﮤ یزید از این اظهار پشیمانی اهمیت دارد. به نظر میرسد وی هنگامی که به مقصود خود، از نظر او دفع ﻓﺘﻨﮥ امام، رسید درصدد برآمد که تاحد ممکن از عواقب سوء آن بکاهد؛ چراکه تردید نداشت کشتن نوﮤ پیغمبر (ص) آن هم به این صورت را عراقیان که دل در گرو محبت آل علی (ع) داشتند، بی پاسخ نخواهد گذاشت؛ چنان که اگر اجل به او مهلت میداد، بروز قیامهای متعدد و خونینی را شاهد بود که برخی از آنها، مانند نهضت توابین و قیام مختار، دست کم در ظاهر در لباس خونخواهی امام حسین (ع) آشکار شد.
به نظر میرسد که در بین شماری از علمای اهل سنت، تبرﺋﮥ یزید به عواملی چند بازمی گردد که ازجمله آنها اعتقاد به عدالت صحابه است.۵ براساس این دیدگاه، چون یزید فرزند معاویه، از صحابه پیغمبر (ص)، است باید حرمتش تاحد امکان حفظ شود. عامل مهم تر، اندﻳﺸﮥ مشروعیت خلفا در میان اهل سنت است که از باب اطاعت از اولی الامر، مشروعیت خلفا و سلاطین تضمین میشود؛ ازاین رو، تعدادی از علمای سنی برای حفظ این اندیشه از گزند انتقادها و حفظ جایگاه خلافت در دورﮤ یزید، دست به دامن توجیههایی شدند.
به طور معمول، نویسندگان ساﺑﻘﮥ تبرئه نگاری یزید را به غزالی و کتاب معروف او، احیاءعلوم الدین، بازمی گردانند که در آن از لعن یزید خودداری کرده است و در نقش داشتن او در فاﺟﻌﮥ کربلا تردید کرده است. بااین حال، به نظر میرسد که ساﺑﻘﮥ این اندیشه به مدتها پیش از غزالی بازمی گردد و ریشههای آن را دست کم باید نزد شماری از اهل حدیث یافت.۶
ابن قتیبه (درگذشت ۲۷۶ ق/۸۸۹ م) در گزارشی ارزشمند دربارﮤ دشمنی اهل حدیث با خاندان پیامبر (ص) در سدﮤ سوم قمری، به موضوع متهم کردن امام حسین (ع) به شورش علیه ﺧﻠﻴﻔﮥ مشروع اشاره کرده است: «آنان... حسین بن علی (ع) را خارجی میدانند که وحدت مسلمین را درهم شکسته و خونش مباح است؛ زیرا از پیامبر (ص) نقل شده که هرکس از امت من خروج کند و مردم با یکدیگر متحد بودند، پس هر کجا او را یافتید بکشید» (ابن قتیبه، ۱۴۱۲ ق: ۵۴).
از نگاه اهل سنت، هرکس علیه ﺧﻠﻴﻔﮥ مشروع شورش کند، مصداق اهل بغی است؛ درحالی که از نگاه شیعه، هرکس علیه یکی از دوازده امام بشورد مصداق اهل بغی است (Kohlberg, ۱۹۷۶: ۶۹). درواقع به باور آنها، اقدام یزید به طور کامل درست بود و به توجیه نیازی نداشت و در این واقعه، فرد متهم امام حسین (ع) بود.
هم زمان با ابن قتیبه، جاحظ (درگذشت ۲۵۵ ق/۸۶۸ م) در رسالهای باعنوان «رساله فی النابته الی ابی الولیدمحمدبن احمدبن داود» از عقاید این جماعت پرده برداشته است. این رساله پاسخ به عقاید گروهی است که سرسختانه مدافع یزید بودند و او را از اعمال شنیعی که به او منسوب بود، مبرّا میکردند. جاحظ از این افراد باعنوان نابته یاد کرده است. در این مسئله محل تریدید است که آیا این نام، عنوان فرقهای خاص در تاریخ بوده است یا فقط نام گذاری ازسوی جاحظ بوده است. جعفریان احتمال داده است که شاید آنها همان سفیانیه باشند که عثمانیهای افراطی بودند و همان فرقهای که شیعیان باعنوان ناصبیها از آنان یاد میکنند (جعفریان، ۱۳۷۹: ۱۴۸).
ﻛﻠﻤﮥ نابته به معنای تازه به دوران رسیده است، از ریشه نَبَتَ به معنای روییدن. باتوجه به گزارش ابن قتیبه از اهل حدیث، درمی یابیم که اینان گروهی از اهل حدیث بودند که به علی (ع) و آل او بغض و عناد میورزیدند و از طرفداران سرسخت خاندان اموی بودند. به گزارش جاحظ، آنان میپندارند که قتل امام حسین (ع) و واﻗﻌﮥ حرّه و سنگ باران مکه سبب کفر یزید نمیشود (جاحظ، ۱۳۸۴ ق: ۲/۱۲). سبّ و لعن والیان ستمکار، فتنه و بدعت است؛ اگرچه هر کاری انجام دهند (جاحظ، ۱۳۸۴ ق: ۲/ ۱۴).
اهل حدیث اجماع دارند که قاتل مؤمن، ملعون است؛ ولی اگر همین شخص، سلطان جائر یا امیر گنهکار باشد، سبّ و خلع و نفی و عیب کردنش را روا نمیدانند؛ هرچندکه صلحا را بترساند، فقها را بکشد، فقیر را گرسنه نگه دارد، شراب بنوشد و حدود را تعطیل کند (جاحظ، ۱۳۸۴ ق: ۲/۱۵) ..
البته باید توجه کرد که چنین اظهارنظرهایی ازسوی محدثان و سایر علمای سنی، تنها از اندیشههای دینی آنها نشئت نگرفته است و سنی بودن حکومتها و ارتباط عمیق و گستردﮤ این گروه از علما با حکومتهای وقت، ضرورت ابراز چنین اظهارنظرهایی را فراهم میکرد؛ بنابراین باید گفت: این گونه اظهارنظرها معلول علتهای سیاسی بوده است و با خلافت و حکومت مرتبط بوده است. باید توجه کرد که از دید مردم آن روزگار، به ویژه علویان، امویان غاصب خلافت و فاقد هرگونه مشروعیتی برای خلافت بودند؛ چراکه آنها از خاندان پیامبر (ص) نبودند.
در منابع دورﮤ عباسی هم، از آنها نه در جایگاه خلفای پیغمبر بلکه در حکم ملوک یاد میشد؛ ضمن آنکه از دید اکثر مردم، آنها فاقد دینداری و غیرمعتقد به باورهای اسلامی شناخته میشدند؛ بنابراین حسب و نسب عصر جاهلی را برای به دست گیری رهبری و حکومت نداشتند.
در چنین اوضاعی، امویان هم با هرگونه شورش و حتی اعتراض، با قساوت و خشونت بسیار رفتار میکردند؛ برای نمونه باید به اعدام حجربن عدی و گروهی از یارانش به علت اعتراض به والی کوفه در دورﮤ معاویه و به دست او، شهادت امام حسین (ع) و یارانش در کربلا و کشتار مردم مدینه و تعدی و تجاوز به اموال و نوامیس آنان در جریان واﻗﻌﮥ حرّه در دورﮤ یزید (Fred M. Donner, ۲۰۱۰:۱۸۷-۱۸۸) اشاره کرد. ازاین رو، عالمان وابسته به حکومتهای سنی، از مشروعیت آنان در لباس توجیه اعمال و رفتار حاکمان دفاع میکردند.
ابوبکر ابن العربی (درگذشت ۵۴۳ ق/۱۱۴۸ م)، قاضی و محدّث مالکی که به یزیددوستی شهرت دارد، از این حیث تاحدودی یک استثناست. وی در کتاب خود، العواصم من القواصم، با استناد به مطلبی از کتاب الزهد احمدبن حنبل، یزید را در زمرﮤ زهّاد عالم قرار داده است (ابن العربی، ۱۴۱۹: ۲۳۳)! ازسوی دیگر، وی با مقدمه چینیهای متعدد درصدد محکوم کردن قیام حسین بن علی (ع) و تبرئه یزید است. او در نهایت به این نتیجه میرسد که قیام حسین بن علی (ع) خطایی در محاسبه بود و ازبین رفتن وحدت جامعه اسلامی را باعث شد. وی برای رسیدن به این مقصود، ضمن ابراز همدردی با امام حسین (ع)، احادیثی را در منع شکستن وحدت اسلامی نقل میکند؛ ازجمله اینکه پیامبر (ص) فرمود: «به زودی اتفاقاتی خواهد افتاد، پس هرکس خواست در بین امت تفرقه افکند، درحالی که امت همگی با هم اتفاق دارند، او را با شمشیر بزنند، هرگونه که میخواهد باشد». وی سپس نتیجه می گیرد که حتی اگر شریفترین کس، حسین بن علی (ع)، نیز چنین کند باز مشمول این حدیث خواهد شد؛ به ویژه که بزرگان اصحاب، همچون ابن عباس و عبدالله بن عمر، او را از این کار برحذر کردند (ابن العربی، ۱۴۱۹: ۲۳۲).
به عقیدﮤ ابن عربی اگر قیام وجهی داشت، ابن عباس به انجام آن اولی بود (ابن العربی، ۱۴۱۹: ۲۳۳). در ادامه، او در مقام دفاع از یزید برمی آید و با ادعای اینکه او از صحابه بوده است ۷ و امتیازات صحابه را نیز برای او قائل است، از متهم شدن او به شرب خمر و سایر فسق و فجور به شدت انتقاد میکند و آنها را از اکاذیب مورخان میداند (ابن العربی، ۱۴۱۹: ۲۳۳).
عبدالمغیث حنبلی فرد دیگری بود که حدود نیم قرن بعد، بار دیگر این ادعاها را مطرح کرد و بستر را برای واکنش علمای اهل سنت فراهم کرد. او کتابی در فضائل یزید ﺗﺄلیف کرد. عبدالمغیث بن زهیربن علوی الحربی البغدادی از علمای نه چندان مطرح حنبلی بود که ابن جوزی و ذهبی بر کمی دانش و اشتباههای حدیثی او انگشت نهاده اند (ابن جوزی، ۱۴۲۶: ۳۴ تا ۳۹؛ ذهبی، ۱۴۰۵: ۱۲/۱۵۹). وی در حدود سال ۵۰۰ ق/۱۱۰۶ م. زاده شد و در سال ۵۸۳ ق/۱۱۸۳ م. در حربیه (بغداد) درگذشت (ابن جوزی، ۱۴۲۶: ۳۴ تا ۳۹).
از کتاب او خبری نیست. شاید به علت محتوای آن که با استقبال جاﻣﻌﮥ سنی روبه رو نشد؛ ولی ابن جوزی حنبلی مذهب با ﺗﺄلیف کتاب الرّدّ علی المتعصّب العنیدالمانع من ذمّالیزید بدان پاسخ داد؛ هرچند به جای نقل سخنان عبدالمغیث و سپس پاسخ بدان ها، حوادث دورﮤ خلافت یزید را بررسی کرد تا این گونه نامشروع بودن اعمال او را معلوم کند.
از کتاب فضائل یزید نسخهای در دست نیست؛ اما قضاوت دانشمندان اهل سنت دربارﮤ آن منفی است. به ﮔﻔﺘﮥ ابن اثیر، مطالبی عجیب در آن وجود دارد (ابن اثیر، ۱۴۱۵: ۱۰/۱۶۵). ابن کثیر هم در خلال ﺗﺄیید سخن ابن اثیر، پاسخ ابن جوزی را به آن پذیرفته است (ابن کثیر، ۱۴۱۳: ۱۲/ ۴۰۱). ذهبی هم معتقد است برای او بهتر بود هرگز چنین کتابی نمینوشت (ذهبی، ۱۴۰۵: ۱۲/۱۶۰) ...
ازجمله علتهایی که این افراد و گروهها برای تبرئه یزید ذکر میکنند: اظهار ناراحتی یزید از عمل ابن زیاد به هنگام مشاهدﮤ وضعیت اسرا در کاخ خود و پس از مجادله اش با ام کلثوم یا حضرت زینب (س) (طبری، بی تا: ۵/۴۶۱ و ۴۶۲؛ شیخ مفید، ۱۳۹۹: ۲۴۶؛ ابن اعثم، ۱۴۰۶: ۳/۱۵۲ تا ۱۵۴)؛ غیرمشروع بودن عمل امام در خروج بر ﺧﻠﻴﻔﮥ قانونی و در کانون اجماع مسلمانان؛ ثابت نشدن نقش یزید در شهادت امام (غزالی، بی تا: ۳/۱۲۵)؛ گناهکاربودن ابن زیاد (ابن صلاح، ۱۴۰۶: ۲۱۶)؛ دروغ بودن بی حرمتیهای یزید به امام حسین (ع) (ابن تیمیه، ۱۴۰۶: ۸/۱۴۱ و ۱۴۲؛ ابن حجر هیتمی، ۱۴۱۷: ۱۹۳).
برخی از گزارشهای مربوط به یزید که دستاویزی برای تبرﺋﮥ یزید است، در منابع شیعی آمده است. شاید علت این امر آن باشد که نویسندگان شیعی هرگز گمان نمیکردند که این گزارشها بعدها دستاویزی برای تبرﺋﮥ یزید شود. آنها در جایگاه مورخ، خود را موظف میدانستند تمام اخباری را که صحیح تشخیص میدادند، ذکر کنند؛ بی آنکه در بند استفاده یا سوءاستفاده از این اخبار باشند.
در دورﮤ اخیر که اندیشههای سلفی در حال اوج گیری است، موج دفاع از یزید و ابراز ارادت به او نیز در حال فزونی است.۸ درمجموع، باید گفت: این جریان بیشتر در بین اهل حدیث طرفدار داشته است و همین اندیشهها بعدها و در دورﮤ اخیر، آبشخور آراء سَلَفی و وهّابی شده است.
مراجع
کتابنامه
الف. کتاب. ابناثیرالجزری، ابوالحسنعلیبنابیالکرم، (۱۴۱۵)، الکامل فی التاریخ، تحقیق عبدالله قاضی، بیروت: دارالکتب العلمیّه.. ابن اعثم کوفی، ابومحمداحمد، (۱۴۰۶)، الفتوح، بیروت: دارالکتب العلمیه.. ابن تیمیه، تقی الدین ابوالعباس احمد، (۱۴۰۶)، منهاج السنّه النبویّه فی نقض کلام الشیعه القدریّه، ریاض: جامعهالامام محمدبن سعودالاسلامیّه.. ابن جوزی، جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن علی، (۱۴۲۶)، الردّ علی المتعصب العنید المانع من ذمّ الیزید، بیروت: دارالکتب العلمیه.. ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، (۱۳۲۸ ق)، الاصابه فی تمییزالصحابه، بیروت: دار صادر.. ابن حجر هیتمی، احمدبن محمد، (۱۴۱۷)، الصواعق المحرقه علی اهل الرفض والضلاله والزندقه، لبنان: الرساله.. ابن شهرآشوب، ابوجعفررشیدالدین محمدبن علی، (بی تا)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، قم: مکتبه الطباطبائی و الصحفی.. ابن صلاح، (۱۴۰۶)، فتاوی و مسائل ابن صلاح، بیروت: دارالمعرفه.. ابن العربی، ابوبکرمحمدبن عبدالله، (۱۴۱۹)، العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابه بعد وفاهالنبی صلّیالله علیه وسلّم، ریاض: وزاره الشوون الاسلامیه والاوقاف.. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، (۱۴۱۵)، تاریخ مدینه دمشق، بیروت: دارالفکر.. ابن قتیبه دینوری، (۱۳۶۸): ابومحمدعبدالله بن مسلم، (بی تا)، الامامه و السیاسه، تحقیق طه محمد الزینی، قاهره: موسسه الحلبی و شرکاء للنشر و التوزیع.. ------، (۱۴۱۲)، الاختلاف فی اللفظ و الردّ علی الجهمیه والمشبهه، بی جا: دارالرایه.. ابن کثیر دمشقی، ابی الفداءاسماعیل، (۱۴۱۳)، البدایه و النهایه، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، موسسه التاریخ العربی... ابن نما الحلی، (۱۴۰۶)، مثیرالاحزان، قم: الامام المهدی.. اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، (بی تا)، مقاتل الطالبیّین، تحقیق سیداحمد صقر، بیروت: دارالمعرفه.. بلاذری، احمدبن یحیی، (۱۹۹۸ م)، انساب الاشراف، تحقیق محمودالفردوس العظم، دمشق: دارالیقظه العربیه.. جاحظ، ابوعثمانعمروبن بحر، (۱۳۸۴ ق)، الرسائل، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهره: مکتبه الخانجی.. خلیفه بن خیاط العصفری، (۱۹۶۸)، تاریخ خلیفهبن خیاط، تحقیق سهیل زکّار، دمشق: منشورات وزاره الثقافه والسیاحه والارشادالقومی.. خوارزمی، ابوالمویدموفق بن احمد، (۱۹۴۸)، مقتل الحسین، تحقیق شیخ محمد سماوی، نجف: مطبعهالزهراء.. دینوری، ابوحنیفه احمدبن داوود، (۱۳۶۸)، الاخبارالطوال، قم: منشورات الرضی.. ذهبی، شمس الدین ابوعبدالله محمدبن احمد، (۱۴۰۵)، سیر اعلام النبلاء، بی جا: الرساله.. سبط بن جوزی، (۱۴۱۸)، تذکرهالخواص، قم: الشریف الرضی.. سیدبن طاووس، (بی تا)، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه سیداحمد فهری زنجانی، تهران: بوذرجمهری.. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان بن ابوبکر، (۱۳۷۸ ق)، تاریخ الخلفاء، تحقیق محمدمحیی الدین عبدالحمید، مصر: المکتبه التجاریه الکبری.. الشیبانی، محمدعبدالهادی، (۱۴۲۹)، مواقف المعارضه فی عهد یزیدبن معاویه، ریاض: دارطیبه للنشر و التوزیع.. شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، (۱۳۹۹)، الارشاد، بیروت: الاعلمی للمطبوعات.. -------------- ----- - -، (۱۳۷۴)، الجمل، قم: کنگره شیخ مفید.. طبرسی، فضل بن حسن، (۱۴۱۷)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: آل البیت.. طبری، محمدبن جریر، (بی تا)، تاریخ الطبری، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: روائع التراث العربی.. غزالی، ابوحامدمحمد، (بی تا)، احیاء علوم الدین، بیروت: دارالمعرفه.. مجلسی، محمدباقر، (۱۳۸۵ ق)، بحارالانوار، تهران: مکتبهالاسلامیه.. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، (۱۹۷۰)، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق باربیه دمینر، پاوه دکورتل، تهران: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان (افست).. مسکویه رازی، ابوعلی، (۱۳۷۹)، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران: سروش.. مقدسی، مطهّربن طاهر، (۱۹۶۲)، البدء و التاریخ، تهران: مکتبهالاسدی.. ناصری داوودی، عبدالمجید، (۱۳۸۵)، انقلاب کربلا از دیدگاه اهل سنت، تهران، مؤسسه آموزشی امام خمینی.. یعقوبی، احمدبن یعقوب ابن واضح، (۱۴۱۳)، تاریخ الیعقوبی، تحقیق عبدالامیر مهنّا، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
ب. مقاله. اصغری نژاد، محمد، (۱۳۹۰)، «احیاءالعلوم و تطهیر یزید»، کوثر معارف، ش. ۱۹، ۲۷۱ تا ۲۹۶.. بهرامیان، علی، (۱۳۷۶)، «اصحاب حدیث و مسئله تاریخ نیم سده اول هجری»، نامه پژوهش، ش. ۴، ص. ۳۳۱ تا ۳۴۰.. جعفریان، رسول، (۱۳۷۹)، «نقش احمدبن حنبل در تعدیل مذهب اهل سنت»، هفت آسمان، ش. ۵، ص. ۱۴۵ تا ۱۷۶.. ناصری، عبدالمجید، (۱۳۸۲)، «مشروعیت خلافت یزید از دیدگاه اهل سنت»، تاریخ در آیینه پژوهش، ش. ۲، ص. ۲۴۹ تا ۲۸۲.
ج. منابع لاتین. Ahmad, Riadh, (۲۰۰۶) , Al-Ḫusayn Ibn ʻAlī: Astudy of his uprising and death based on classical Arabic sources, Institute ofIslamic Studies, Mc Gill University, Montreal.. Crone, Patricia, (۲۰۰۰) , UTHMÂNIYYA, EI۲, Leiden, Brill.. Donner, Fred M. , (۲۰۱۰) , "Umayyad Efforts atLegitimation: The Umayyads' Silent Heritage": Umayyad LegaciesMedieval Memories from Syria to Spain Edited by AntoineBorrutPaul M. Cobb, LEIDEN • BOSTON:BRILL.. Kohlbeg, E, (۱۹۷۶) , the development of Imāmī Shīʻī Doctorine of jihād, ZDMG, p۶۴-۸۶.. Madelung, Wilferd "ḤOSAYN B. ʿALI", IRANICA, http://www.iranicaonline.org/articles/hosayn-b-ali-i. Noldeke, Theodor, Sketches from eastern history, Translated by John Sutherland, London and Edinburgh, Adam and Charles Black. Shacht,J, (۱۹۸۶) , AHl AL ḪADīTH, EI۲, Leiden, Brill.. Sindawi, Khalid, (۲۰۰۳) , "The head of Husayn Ibn 'Ali from decapitation to burial, Its various places of burial and the miracles that it performed", ANES ۴۰, ۲۴۵-۲۵۸.
نویسندگان:
عبدالرحیم قنوات: دانشیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
مصطفی گوهری فخرآباد: استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
فصلنامه پژوهشهای تاریخی شماره
دیدگاه تان را بنویسید