چوپانی که مخترع نخستین قلب مصنوعی شد +عکس

کد خبر: 871773

برای پسربچه‌ای که تا ۱۴ سالگی چوپانی می‌کرده و حتی بعد از مهاجرت نیز شب‌ها را به ظرف شستن می‌گذرانده چه سرنوشتی را پیش‌بینی می‌کنید؟ خیلی بعید است که او را یکی از برترین مخترعین و جراحان قلب جهان تصور کنید.

چوپانی که مخترع نخستین قلب مصنوعی شد +عکس

خبرگزاری ایسنا: برای پسربچه‌ای که تا ۱۴ سالگی چوپانی می‌کرده و حتی بعد از مهاجرت نیز شب‌ها را به ظرف شستن می‌گذرانده چه سرنوشتی را پیش‌بینی می‌کنید؟ خیلی بعید است که او را یکی از برترین مخترعین و جراحان قلب جهان تصور کنید.

پروفسور توفیق موسیوند متولد ١٣١۵ در روستای «ورکانه» همدان است، او تا سن ۱۴ سالگی برای کمک به خانواده‌اش چوپانی کرده و هر روز مسیر طولانی ورکانه تا همدان را برای تحصیل می‌پیمود، اما تلاش و پشتکار موجب شد تا همین کودک روستایی به عنوان دانشمند برتر جهان شناخته شود و نام ورکانه را به عنوان روستایی نخبه‌پرور ثبت کند.

او که در دوران کودکی و نوجوانی مجبور به چوپانی بود شب‌های تابستان که روی پشت‌بام دراز می‌کشید، مدت‌ها به آسمان و ستارگانی که به او چشمک می‌زدند خیره می‌شد، به دلایل آفرینش جهان فکر می‌کرد و از خود می‌پرسید: هدف و منظور از خلقت این نقاط نورانی و زیبا چیست؟ من چه کسی هستم و در کجای این دنیای بزرگ ایستاده‌ام؟

چوپانی که مخترع نخستین قلب مصنوعی شد

اینکه چنین سوالاتی از ذهن یک کودک چوپان بگذرد به نظر عجیب می‌رسد، اما دکتر موسیوند از همان کودکی نیز مشتاق خواندن و یادگیری چیز‌های جدید بود و همین ویژگی به او کمک کرد تا از محیط روستا خارج شده و ابتدا به دانشگاه تهران و سپس با بورسیه‌ای که به دست آورد، به دانشگاه آلبرتا کانادا برسد.

سال‌های ابتدایی زندگی در کانادا برای دکتر موسیوند بسیار سخت گذشت. او علاوه بر یادگیری زبان و تحصیل در طول شبانه‌روز حتی مجبور به کار به عنوان یک ظرف‌شور بود، توفیق موسیوند پس از فارغ‌التحصیل شدن در رشته‌های مدیریت و مهندسی مکانیک با دختری کانادایی ازدواج کرده و در دهه ۱۹۷۰ سمت‌های متعددی را به عنوان یک مهندس بر عهده داشت.

بعد از نقل مکان با همسر و دو پسرش به کلیولند در اوهایو بود که دوباره سوالات مربوط به رمز و راز جهان به سراغش آمده و او را به بازگشت به دانشگاه و تحصیل علوم پزشکی در دانشگاه آکرون و کالج پزشکی شمال شرقی دانشگاه اوهایو مشتاق کرد.

در این زمان بود که تلفیق علوم مهندسی و پزشکی به او کمک کرد تا به دانش نوینی در زمینه اعضای مصنوعی دست یافته و بتواند بعد از مدتی قلب مصنوعی انسان را اختراع کند. بعد از سه سال کار در کلینیک کلیولند، دکتر ویلبرت کئون از انستیتو قلب اوتاوا از او درخواست کرد تا سرپرستی تیم قلب مصنوعی انستیتو را برعهده بگیرد.

استاد موسیوند در یکی از مجمع‌های علمی درباره این اختراع خود می‌گوید: من بسیار انسان‌هایی را دیده‌ام که در سنین مختلف جوانی، نوجوانی، میانسالی و پیری دچار سکته قلبی می‌شوند و می‌میرند. این جمله بسیار تلخ و سختی است هنگامی‌که دکتر می‌گوید که قلب شخص بیمار از کار افتاده است و دیگر به صورت طبیعی و خوب کار نمی‌کند و من بسیار بسیار متأثر و ناراحت می‌شوم و همین دلیلی شد تا به فکر یک راه‌حل برای این مشکل بزرگ باشم.

آنجا بود که چوپان سابق توانست فن‌آوری قلب مصنوعی خود را گسترش داده و آن را به استانداردی برای آینده تبدیل کند و از آن به بعد بود که شهرت وی عالم‌گیر شد و او ریاست بسیاری از هیئت‌های علمی و تخصصی و سمت استادی رشته‌های جراحی و مهندسی در دانشگاه‌های اوتاوا و کارلتون را برعهده گرفت.

در جهان سالانه پنج میلیون انسان به علت نارسایی‌های قلبی از دنیا می‌روند که این رقم بسیار بالایی است و درمان‌های دارویی به آن‌ها کمک زیادی نمی‌کند همچنین سالانه چهار میلیون قلب برای اهدا به بیماران نارسایی‌های قلبی موجود است که این تعداد پاسخگوی نیاز‌ها و تقاضا‌های بیماران نیست و این‌ها دلایلی برای اهمیت و نیاز روزافزون قلب‌های مصنوعی در دنیای علوم پزشکی است.

ثبت اطلاعات ژنتیکی به وسیله استفاده از اثرانگشت بدون نیاز به خونگیری و تنها از طریق انگشت‌نگاری و ساخت زیرپیراهنی که می‌تواند فشارخون و کارکرد قلب را در کسانی‌که قلبشان خوب کار نمی‌کند، کنترل کند از دیگر اختراعات این دانشمند ایرانی است.

فروشگاه گیاهان دارویی که نام توفیق بر سر در آن نقش بسته و تابلویی در مقابل منزل پدری پرفسور که بیوگرافی مختصری از توفیق موسیوند را به نمایش گذاشته از جمله اقدامات اهالی ورکانه برای آشنایی بیشتر گردشگران با افتخار روستا و کشورشان است، اما به علت اینکه سال‌های زیادی از مهاجرت پروفسور گذشته و اشیای منتسب به وی در دسترس نیست، امکان تبدیل منزل پدری به موزه وجود ندارد.

همبازی دوران کودکی پرفسور موسیوند با تأکید بر هوش و ذکاوت بالای او به خبرنگار ایسنا گفت: توفیق از کودکی مشتاق یادگیری و یاددهی بود به طوریکه از ۱۲ سالگی آموخته‌های خود را به کودکان دیگر منتقل می‌کرد.

نجفی با اشاره به کنجاوی زیاد پرفسور اظهار کرد: آن روز‌ها که با توفیق به صحرا می‌رفتیم او در کنار رودخانه دهان مار را می‌دوخت و زهرش را می‌گرفت و روی آن مطالعه می‌کرد.

وی با بیان اینکه یک چوپان به خدا نزدیکتر از دیگران است و همیشه به خلقت فکر می‌کند، ادامه داد: پرفسوراز همان کودکی سوالات بی‌شماری در سر داشت که بسیاری از بزرگان روستا در پاسخ سوالات او درمانده بودند.

نجفی با بیان اینکه پدر توفیق از علما و مجتهدین آن دوره بوده و برای درس خواندن فرزندانش اهمیت زیادی قائل بوده و او هم حافظ قرآن است، گفت: اولین باری که توفیق پس از گذشت ۱۲ سال به ورکانه برگشت در مسجد روستا مردم را به امر به معروف و نهی از منکر دعوت کرد و گفت: خدا را همیشه و در همه حال در نظر داشته باشید.

پروفسور موسیوند، قبل از اینکه یک دانشمند و نخبه علمی باشد، به دنبال رشد و تکمیل ویژگی‌های کمال انسانی خود بود و در مقاله‌ای رسالت خود را به صورتی زیبا چنین شرح می‌دهد: برای من آنچه مهم است خدمت به بشر است؛ نه تنها به مردم کشورم بلکه به مردم تمام دنیا. در واقع جز این نیز نباید باشد. رسالت من به عنوان یک پزشک، کمک به بیماران تعلیم و تربیت پزشکان دیگر و این بار ابداعات و اکتشافاتی است که بتواند به نوعی به بشر کمک کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت