ما و حسین (ع)

کد خبر: 869825

داستان ارادت ما به حسین علیه‌السلام گفتنش سهل و ناممکن است یعنی، فهمیدنش آسان و توضیحش برای دیگران سخت و برای غریبه‌ها ناممکن. از کجا شروع شده را نمی‌دانم. شاید زمانی که گِل آدم را سرشتند، خوبی حسین را به خاکش آمیختند و شاید آبِ گِلِ آدم، اشک ملائکه برای حسین بود که این‌گونه عشقش دین و مذهب نمی‌شناسد و نامش را هرکه شنید، دلش لرزید و اشکش به اختیار نبود

ما و حسین (ع)

روزنامه کیهان: داستان ارادت ما به حسین علیه‌السلام گفتنش سهل و ناممکن است یعنی، فهمیدنش آسان و توضیحش برای دیگران سخت و برای غریبه‌ها ناممکن. از کجا شروع شده را نمی‌دانم. شاید زمانی که گِل آدم را سرشتند، خوبی حسین را به خاکش آمیختند و شاید آبِ گِلِ آدم، اشک ملائکه برای حسین بود که این‌گونه عشقش دین و مذهب نمی‌شناسد و نامش را هرکه شنید، دلش لرزید و اشکش به اختیار نبود؛ و حتماً گِلِ شیعیان از گِلِ اهل بیت است (۱)، که دست از دست حسین رها نمی‌کنند. آنکه فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُون‏» (۲) شاید نشان از این بود که آن هنگام خدا هوای حسین کرده بود که دل آدمیان هوایی حسین شده است. نمی‌دانم و نمی‌خواهم به چیزی جز او بیندیشم و می‌دانم که محرم از راه رسیده و حالمان دگرگون است. همه مردم برای اقامه عزای حسین دست به کار شده‌اند. عشق حسین، آدم خوب و ناخوب نمی‌شناسد. نام حسین، چون صوراسرافیل است که مردگان را زنده می‌کند، دل‌های ما که جای خود دارد. بوی عطری است که به مشام همه می‌رسد که گفته اند «نسیمی جان فزا می‌آید، بوی کرب و بلا می‌آید».

گویی خبری در راه است و مردمِ شهر میهمانِ در راه دارند. مهیا می‌شوند و خود را آماده می‌کنند. اما به جای ریسه و چراغانی، مشکی می‌زنند و کتیبه می‌کوبند و پیرهن سیاه و شال عزا تهیه می‌کنند. شوری است که حسین بر دل‌ها انداخته، چه می‌پرسی محتشم باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ مردم میهمان دارند که بساط چای تلخ و شربت شیرین به پا کرده‌اند. بوی عود و گلاب است که از کوچه‌های شهر به مشام می‌رسد. آب و جاروی کوچه‌ها را ببین. نظافت خیابان‌ها را نظاره کن. مهمانخانه این میهمانی قبل از مساجد و حسینیه‌ها و تکایا، قلوب مردم است که از کینه خالی شده و از عشق حسین مملو. ببین عشق میهمان، مردمان را به‌هم مهربان کرده، کدورت‌ها کمرنگ و دل‌ها به‌هم نزدیک شده است. میهمان داریم. کمیت، دعبل، فرزدق، حسان، آغاسی بیایید و برایشان سنگ تمام بگذارید. غزل‌خوان کو، قصیده‌سرا کجاست؟ به رباعی‌خوان‌ها بگویید به صف شوند. مردم را خبر کنید. این خبر را برسانید به کنعانی‌ها /بوی پیراهن خونین کسی می‌آید.

شهر در امن و امان است، حسین می‌آید. شیطان فراری است و کرور کرور حور و ملک به زمین می‌آیند، که باید بال و پر تبرک کنند به پرچم حسین. آن‌ها هم میهمان حسین‌اند. مثل ما که میهمان اوییم. اصلاً همه عالم میهمان حسین است و او صاحب خوان و خانه. این همه تدارک که گفتیم همگی برگ سبزی است تحفه درویش، شاید که قبول افتد و هم در نظرآید. مردم! محرم رسید و خبر حسین را با خود آورده است. خبرکنید اگر بی‌خبری مانده است در شهر. حق مطلب ادا کنید و حق نمک روا دارید. بر سنج بکوبید و بر دمام زنید. همه باید بدانند که پسر پیغمبر به سوی ما می‌آید، می‌آید تا به رسم پدری و دیرین، ما را به صلاح و فلاح رساند. ایران که کوفه نیست و ترسی از یزید و از ابن زیاد نیست. ایران است و شیعه‌خانه اهل‌بیت. مرکز پاکان روزگار و مردان پا به‌کار. اینجا مسیحی و زردشتی هم برای حسین، نذری می‌دهند و سپند و بخور، دود می‌کنند و رفیق راهند و شهید داده‌اند، سنی‌ها که عاشق اهل بیت و از خود ما و برادر مایند و به شهادت کفن‌های خونین جوانانشان، اهل حقند و اهل مرام. وقتی حسین در کاروان خود به مسیحی و سنی، رتبه می‌دهد، تفرقه‌افکنان چه ژاژ می‌خایند؟ بیا به مجلس ما‌ای که مشتاقی، حضور خلوت انس است و دوستان جمعند/ «وَ إِن یَکاد» بخوانید و در فراز کنید.

حسین منادی وحدت است و «هَل مِن ناصِر» او مغناطیس پاکان روزگار و محفلش، مجمع جوانمردان است. روباه پیر و صهیون کثیف و وهابیت خبیث و در یک کلام، شیاطین را به آنجا راهی نیست. اگر سال ۶۰ هجری، دستگاه تبلیغاتی یزید و ابن زیاد، کوفیان را از لشگر خیالی شام می‌ترساندند و نامه نویسان را پشیمان می‌کردند، امروز رسانه‌های «مُرجِف و مزدور»، قصد ترساندن مردم از هم کرده‌اند، غائله عرب و عجم را ببینید. اگر سال ۶۰ هجری، نظام سلطه‌گر یزیدی، از سپاه حسین خوف کرد و تفرقه افکند، اکنون نیز نظام سلطه صهیونی، از سپاه میلیونی اربعین خوف کرده و از کنون به فکر تفرقه‌افکنی افتاده است. غائله بصره را ببینید. اگر سپاه حسین لرزه به خیمه یزیدیِ آمریکا نینداخته، چرا چنین به دست و پا افتاده‌اند و تن به هر خباثت می‌دهند و دست به هر جنایتی می‌زنند؟ اگر صهیون، ضرب شست اتحاد شیعه و سنی را نخورده و از ترسِ سپاهِ خیمه زده در کنار مرز‌های خود، پنجره باز نمی‌کند، پس چرا این همه رذالت می‌کند؟ اگر وهابیت سعودی، آینده خود را در آینه عراقِ بدون صدام نمی‌بیند، پس چرا این‌گونه جنون گرفته؟ موشک‌های نقطه‌زن سپاه اسلام را دیدید که چگونه جمع خبیث‌شان را از هم پاشاند و انتقام شهدای کردِ سنی را گرفت.

گرچه حرف ما از حسین است و محفلش جای اغیار نیست، ولی نمی‌شود حسین را بدون دشمنانش کامل شناخت. مگر می‌شود حسین را بدون شهادتش دید؟ و مگر می‌شود او را بی‌حماسه ماندگارش فهمید؟ و مگر می‌شود عشقش را بدون طعم اشک برای او چشید؟ اصلاً مگر می‌شود دلیل‌گریه پیغمبر را وقتی که قنداق حسین را بغل کرده بود، نپرسید؟ و مگر پاسخ رسول مهربان خدا چیزی جز مظلومیت حسین بود؟ مظلومیت برای چه بود؟ مگر تاریخ، جرم و جنایت و جسارت به خود کم دیده، که روز عاشورا چیز دیگری است؟ مگر ذبح کودکان توسط فرعون و خوارج و کومله و داعش ندیده که برای اصغر حسین، بی‌تاب است؟ آنچه گفتیم که شاید خدا محبت حسین را در خاک آدمی ریخته یا شاید گِل مردمان را با اشک ملائکه بر حسین آمیخته و اینکه گِل شیعیان از گِل اهل‌بیت است برای این بود که هم قدر دوستان حسین و طهارتشان دانسته شود و هم ذاتِ ناپاکِ دشمنانش شناخته گردد و محتشم را به پاسخ این سؤال برساند که «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟» آنکه بر چهره گُل لطمه زند، حرفش چیست؟ / وانکه بر روی دلارام زند چنگ، زِ کیست؟ / این همه مدح که از صورت و حُسنش گفتیم/ دست غارتگر هتاک نگفت، قصدش چیست؟

خدایا شکر که محرم آفریدی و اگر نبود ما چه می‌کردیم و چگونه زندگی می‌گذراندیم؟ عالم بی‌حسین، قفس بی‌در است و آدم بی‌او، پرنده بی‌پر. اگر نبود حسین و راه و مرامش، ما آدمیان در مَغاک (۳) دنیا چه می‌کردیم؟ و راه از بیراه چگونه می‌شناختیم؟ و ما خاکیان، سخن از که می‌گفتیم؟ و ما گم گشتگان، ره به کدام نور می‌گرفتیم؟ و ما سرگشتگان، در آن راه بی‌نشان چه می‌رفتیم؟ و اسلام را از که می‌آموختیم؟ و شجاعت و شهامت و شرافت و شهادت را چگونه معنا می‌کردیم؟ و حق و باطل را چگونه می‌آموختیم؟ و اشک کودکان یتیم و گرسنه یمن و افغانستان و میانمار و عراق و سوریه و بحرین و نیجریه و عالم را با قصه که پاک می‌کردیم؟ و به مظلومان، پیروزی خون بر شمشیر را چگونه امید می‌دادیم؟ و با ظلم ظالمان چه می‌کردیم؟ و بار غصه‌هامان را با که می‌گفتیم؟ و بار رنج‌ها را به کجا می‌بردیم؟ و ما عاصیان، به درِ خانه که می‌رفتیم؟ و ساعت مرگ، نام که می‌بردیم؟ و شب اول قبر، پاسخ نکیر و منکر را به که حوالت می‌دادیم؟ و در برزخ، که را می‌شناختیم؟ و روز رستخیز، به دنبال که می‌گشتیم؟ و روز جزا، در سایه که پناه می‌جستیم؟ و از دوزخ به کجا فرار می‌کردیم؟ و هنگام ورود به جنت متحیر که می‌گشتیم؟

حسین جان خوش آمدی و خدا را شکر که آمدنت را دیدیم و صدای دعوتت را شنیدیم و مشتاقانه اجابت کردیم. «هَل مِن ناصِر یَنصُرنی» تو در اصل ترجمانِ عاشقانه «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ الله» (۴) است و برای آنکه عاشقانت را در طول تاریخ، انتخاب کنی، تو نیز، چون خدا به دنبال دل‌های خاشع و خاضع به حقیقتی و آن‌ها که به خدای آسمان‌ها ایمان آورده و یاد او دلهاشان را رقیق کرده، صدای یاری خواستنت را می‌شنوند و به نصرتت برمی‌خیزند تا خدا نیز یاریشان کند که نصرت تو نصرت دین خداست. مگر در سوره محمد صلی الله علیه وآله نفرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» (۵). تو آن نشانه خدایی که خدا با تو ایمان می‌افزاید و روضه توست که رضوان مؤمنین است و اشک برای توست که کَفار ذنوب و حلّال کروب و جلا دهنده قلوب است. مگر نفرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ الله وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً» (۶). تو آن یاد خدایی که دل‌ها با تو آرامش می‌گیرد که فرمود: «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ الله أَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏» (۷). حسین جان، از تو دیگر چه بگوییم که حرارت قلبمان می‌کشد ما را و هرچه که گفتیم هنوز هیچ نگفته‌ایم از تو.

آرام قلبم؛ تو ترجمان قرآنی و اگر زبانم لال، نبودی قرآن را به چه معنا می‌کردیم و ترجمان بهشتش را کجا جست‌وجو می‌کردیم؟ بهشت بی‌تو باغ بی‌درخت است و درخت بی‌سایه و ما را با چنین ویرانه‌ای چه کار؟ این‌ها را گفتم که گفته باشم آن‌که تو را دارد همه چیز دارد و آن کس که بی‌توست، هیچ ندارد و بدبخت و بیچاره آن کس که دشمن توست. گفتم شاید تنها کمی از تو گفته باشم که مردم از هر مرام و مکتبی که هستند حق دارند با محرّمت زندگی، حسینی کنند و با تو تَرک شیطان کنند و با عزای تو چرک و شوخ از تن بشویند و دل مطهّر کنند؛ که آدمی فطرتاً پاک است و اهل پاکی؛ و اصلاً خدا محرمِ حسین و ماه رمضان را برای صفای روح و جلای قلوب گذاشت و اگر این دو نعمت نبودند خدا می‌دانست که نفس و شیطان چه بر سر ما می‌آوردند و اگر اشک حسین جهنم را خاموش نمی‌کرد، خدا می‌دانست که چه بر ما می‌گذشت. خدایا؛ ما شنیدیم که دعوتگرى به ایمان فرا مى‏خواند که: «به پروردگار خود ایمان آورید»، پس ایمان آوردیم. پروردگارا، گناهانمان را بیامرز، و بدی‌هامان را بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران. (۸) و در لشگر حسین جایمان ده که «هم الفائزون»‌اند.

محمدهادی صحرایی ۱- دعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه: اَللّهُمَّ اِنَّ شیعَتَنا مِنّا خُلِقُوا مِنْ فاضِل طینَتِنا وَ ... / پروردگارا، شیعیان ما از ما هستند، از زیادی گِلِ ما خلق شده‌اند و ... ۲- چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. سوره بقره آیه ۳۰، ۳- چال و گودال ۴- آیا براى کسانى که ایمان آورده‏اند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم و فروتن گردد. سوره حدید آیه ۱۶، ۵- اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر خدا را یارى کنید یاریتان مى‏کند و گام‌هایتان را استوار مى‏دارد. آیه ۷، ۶- مؤمنان، همان کسانى‏اند که، چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد، و، چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید. سوره انفال آیه ۲، ۷- آن‌ها که ایمان آورده‏اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش مى‏یابد. سوره رعد آیه ۲۸، ۸- رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادی لِلْإیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار. سوره آل عمران آیه ۱۹۳

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد