لوطی‌های دیروز خیّران امروز

کد خبر: 860163

حاجی را همه در شهرری می‌شناسند، کسی که سال‌ها مربی کشتی تیم ملی ناشنوایان بوده و در کنار کار و ورزش با کمک چند نفر از لوطی‌های دیگر خیریه‌ای راه انداخته برای کمک به ایتام و زنان بی‌سرپرست.

لوطی‌های دیروز خیّران امروز

روزنامه ایران: حاجی را همه در شهرری می‌شناسند، کسی که سال‌ها مربی کشتی تیم ملی ناشنوایان بوده و در کنار کار و ورزش با کمک چند نفر از لوطی‌های دیگر خیریه‌ای راه انداخته برای کمک به ایتام و زنان بی‌سرپرست.

پهلوان و هم جرگه‌ای‌هایش جمعه هرهفته به رسم دیرین، بسته‌های مواد غذایی را به نیت کمک به کودکان بین نیازمندان، پخش می‌کنند. پهلوان محمودی دوست ندارد عکسی از او بگیرم. حتی اگر کودکی بخواهد با او عکسی داشته باشد، سرش را پایین می‌گیرد و به لنز دوربین نگاه نمی‌کند. می‌گوید عکس انداختن برای کسانی است که دنبال چیزی هستند. آن‌هایی که او را از نزدیک می‌شناسند، می‌گویند لوطی همیشه سرش پایین است، چون اعتقاد دارد ذره آبرو و احترامی که دارد، از صدقه سر مردم است.

برای پیدا کردن او نیازی نیست در شهرری این خیابان و آن خیابان کنم، اسم حاج محمد را که بیاوری، جلدی می‌برنت جلوی خانه پدری‌اش در کوچه خان‌محمدی میدان حضرت عبدالعظیم حسنی (ع). ساعت ۸ صبح کوچه غلغله است و صف درازی از زن و مرد در سایه دیوار دفترچه به دست ایستاده‌اند تا نوبت دریافت سبد مواد غذایی‌شان برسد.

حاج محمد میانه کوچه ایستاده و فرمان می‌دهد به ماشینی که برایش برنج آورده؛ مردی قد بلند و چهارشانه با هیکلی میزان و گوش‌هایی شکسته و سبیلی پرپشت. پیراهنی سبز به تن کرده که یونیفرم خیریه است. خیریه‌ای که پدرش راه انداخته و حالا مورد اعتماد خیلی‌هاست. حاج محمد به زور حاضر به مصاحبه می‌شود. می‌گوید سریع مصاحبه را بگیرم، چون مردم زیر آفتاب ایستاده‌اند و او هرچه سریع‌تر باید به کارش برسد. همراه او از میان کیسه‌های نایلونی که پر از رب و کنسرو و روغن و برنج است، رد می‌شوم. همه آن‌هایی که مشغول به کارند، با پهلوان چاق سلامتی می‌کنند. حاج محمد هم دست روی سینه می‌گذارد و می‌گوید: «کوچیک همه‌تونم، خاک پاتونم.»

زمان زیادی ندارم چراکه هرکسی وارد خیریه می‌شود، شروع می‌کند به احوالپرسی و چاکرم نوکرم و... از حاج محمد درباره لوطی‌گری و کار خیر ورزشکاران می‌پرسم و اینکه چقدر این آدم‌ها در شرایط سختی مثل امروز می‌توانند کمک حال مردم باشند؟ او مرد موسپید کرده‌ای به نام آقا زمانی را صدا می‌زند که جزو همدوره‌ای‌های جهان‌پهلوان تختی است. مردی ۷۰ ساله که گرد پیری بر سر و صورتش نشسته است. او را کنارش می‌نشاند و شروع می‌کند به حرف زدن.

می‌گویم زمانی تفاوت لات و لوطی کاملاً مشخص بود. خیلی‌ها بودند که بدن ورزشکاری درست و حسابی داشتند و به قول مردم پهلوان بودند و مثل عیار‌های قدیم حواس‌شان به مردم بود. اجازه نمی‌دادند حق مردم و حق ضعفا خیلی جا‌ها زیر پا بماند، اما بعد‌ها که جامعه قانونمندتر شد و پلیس و دادگاه گسترش پیدا کرد، اساساً چنین گروه‌هایی هم برافتادند مگر اینکه خیلی‌ها درقالب خیریه‌هایی مثل شما شروع به فعالیت کردند. اما ادای این گروه ماند؛ یعنی کسانی که صرفاً با کلفت کردن بازو نگاه دیگران را می‌خرند یا در بدترین حالت اینکه بعضی‌ها هم سمت شرارت می‌روند. اصلاً تحلیل شما در این زمینه چیست؟

حاج محمد می‌گوید: «آقاجون کسایی که دست به چنین کارایی می‌زنن، لوطی و جوانمرد و عیاری نمی‌دونن چیه. اینا برای عرض اندام دست به این کارا می‌زنن. کسایی که مردم رو در نظر نمی‌گیرن و شاخ و شونه می‌کشن، برای خلق‌الله که لوطی نیستن، لوطی‌گری و عیاری و پهلوونی باید توی ذات و وجود آدم باشه. اونایی که دنبال ناموس مردم می‌افتن، اونایی که ناموس دزدی می‌کنن، اونایی که دست به جنایت می‌زنن و اونایی که مست می‌کنن و عربده می‌کشن، جزو ما نیستن. توی مرام ما مردم‌آزاری جایی نداره. ما باید دست مردم رو بگیریم. باید احترام بگذاریم تا احترام ببینیم. درست نمی‌گم آقا زمانی؟»

آقا زمانی هم سری تکان می‌دهد و حرف‌های او را تأیید می‌کند و از پوریای، ولی می‌گوید: «پوریای، ولی زمانی پوریای، ولی شد که وقتی امامزاده رفت برای زیارت، مادری رو دید که گریه می‌کنه و برای پیروزی پسرش مقابل پوریا دست به دعا برده. پوریا روز بعد مقابل این جوون خودش رو زمین می‌زنه تا دل اون مادر رو شاد کنه و اونجا بود که پوریای، ولی شد پهلوون. ما باید از تختی و پوریای، ولی جوونمردی رو یاد بگیریم.»

پوریای، ولی که خیلی‌ها او را آذری و اهل خوی یا سلماس می‌دانند و در حال حاضر هم قبر او در خوی است، شاعر، پوستین دوز، کلاه دوز و پهلوان ایرانی است که بنا به طوماری قدیمی و بجا مانده از دوره صفویه، در ورزش‌های باستانی سرآمد زمانه خود بود و در خیلی از کشور‌ها از جمله هند کشتی گرفته و شهرتی به هم زده بود. روی بینی لوطی رد کهنه زخمی پیداست؛ یادگاری قدیمی. پهلوان می‌خواهد به آن‌هایی که نمی‌دانند لوطی‌گری و اوباش‌گری با هم تفاوت دارند، بگوید تفاوت این دو از زمین تا آسمان است: «اراذل بودن با پهلوونی خیلی تفاوت داره، یکی به خاطر ناموسش می‌جنگه و چاقو می‌کشه و یکی هم به خاطر عرض اندام و اسم درکردن. چیزی که ما رو پیش مردم عزیز کرده، مردونگی و معرفت و احترامه. دستگیری از خلق‌الله که خدمتت عرض کردم، مرام لوطی‌گری‌یه. ما برای نیازمندان و بیمارستانی‌ها و کسانی که زندانی هستن گلریزون می‌کنیم تا مشکلی از اون‌ها حل بشه، حالا یکی اشتباه کرده و خبطی هم داشته که نباید تا آخر عمر بهش بد نگاه کرد. باید به کسایی که اشتباه می‌کنن فرصت داد؛ جهان پهلوان تختی که از اون اول جهان پهلوون نبوده، از ۳۵ سالگی شد تختی. خیلی از آدم‌ها از وسط راه اشتباه برمی‌گردن و درست می‌شن. خود من تو جوونی اشتباه‌هایی داشتم، ولی خیلی‌هاشون رو جبران کردم و جایزه‌مو از خدا گرفتم، همین که توی کوچه و بازار بهم احترام می‌ذارن و به پام بلند می‌شن و دوستم دارن یعنی جایزه‌ای که خدا بهم داده.»

لوطی رو می‌کند به آقا زمانی و به او می‌گوید: «کل مملکت ما لوطی و پهلوون و عیار هستن حتی زن‌هامون که پا به پای مرد‌ها زندگی رو اداره می‌کنن. من و امثال من که شاید مردم قبولشون دارن توی دامن مادرایی بزرگ شدیم که لوطی‌گری رو یادمون دادن. آقا زمانی قبول داری حرفامو؟»

به گفته او، جوانمردی و گذشت و بخشش در کشورمان تاریخ درازی دارد و همه مردم با مرام عیاری آشنا هستند. او از طیب و بیابانی و شاملو‌ها و ضرغام که اهل جنوب شهر تهران بوده‌اند می‌گوید: «میان میگن رونالدو و مسی جوونمرد و لوطی هستن، ولی اگه کسی توی مملکت خودمون دست کسی رو بگیره، می‌گن داره خودنمایی می‌کنه! باید بگم جوونمردی تو ریشه ماست. مثل همه عیارانی که به خاطر مردم رفتن جبهه و شهید شدن. طیب هیچ وقت روی آدم ضعیف چاقو نکشید، می‌گفت: من به روی کسی که ضعیف یا اولاد پیغمبر باشه، چاقو نمی‌کشم. یک چیز رو تا یادم نرفته بگم که دوربین ثبت کار‌های ما دست خداست، مگه زمون قدیم تیلویزیون و تیلیفون و ماهواره بود؟ نه، چنین چیزایی نبود، ولی وقتی نفس کار درست باشه خدا به آدم عزت و احترام می‌ده. جوانمردی سلوکه و باید بهش دست پیدا کنی، با چاقوکشی و عربده‌کشی و تهدید مردم به دست نمی‌آد.»

حاج محمد را صدا می‌کنند تا سری بیرون بزند و فرم‌های تحویل گوشت و برنج را امضا کند. او پیش از رفتن می‌خواهد توی روزنامه بنویسم که جوان‌ها به پدر و مادر خود احترام بگذارند: «دوره زمونه عوض شده و خیلی از جوون‌ها به بزرگ‌تر‌ها احترام نمی‌ذارن منتها باید بگم به پدر و مادر و بزرگ‌ترهاتون احترام بذارین. احترام بذارین تا احترام ببینین.»

حاج محمد یکی از نمونه‌های عینی تحول یا تغییر کارکرد جامعه لوطی‌ها و عیارهاست؛ آن‌ها حالا سر کوچه نمی‌ایستند که مراقب ضعفا باشند و یا امنیت محل را تأمین کنند. امروزه این کارکرد‌ها به نهاد‌های قانونی سپرده شده، اما پی‌ریزی تشکلی مردمی و تبدیل هیأت‌های قدیمی و ریشه‌دار به انجمنی برای دستگیری از ضعفا کاری است که بخوبی از عهده آن برمی‌آیند بویژه در دوران افت و خیز اجتماعی یا اقتصادی؛ وضعیتی که جامعه امروز ایران با آن دست به گریبان است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت