فریده شوهر داشت، اما با شاگرد مغازه محل دوستی زشتی کرد!
فریده پس از آنکه با کارگر فروشگاه محل پیامهای زشت و شرم آور رد و بدل میکرد نمیدانست که ممکن است شوهرش از این ماجرا با خبر شود.
رکنا: فریده پس از آنکه با کارگر فروشگاه محل پیامهای زشت و شرم آور رد و بدل میکرد نمیدانست که ممکن است شوهرش از این ماجرا با خبر شود.
فریده در حالی که دختر خردسالش را در آغوش میفشرد، به بازپرس پرونده گفت: میدانم اشتباه جبران ناپذیری را مرتکب شده ام و همسرم دیگر نمیتواند به من اعتماد کند، اما من فقط قربانی یک کنجکاوی احمقانه شدم تا جایی که دیگر زندگی ام متلاشی شده است. زن جوان که به اتهام برقراری رابطه نامشروع و انتشار محتویات مستهجن در شبکههای اجتماعی تلفن همراه هوشمند با اعلام شکایت همسرش دستگیر شده بود، پس از آن که به سوالات قاضی درباره چگونگی این ماجرا گفت: چند ماه قبل زمانی که مشغول انجام کارهای خانه بودم پیامکی با عنوان «سلام» برایم ارسال شد شماره تلفن فرستنده پیام برایم کاملاً ناآشنا بود. تردید داشتم که به آن پیام پاسخ بدهم یا نه؟! در همین افکار سیر میکردم که به خاطر یک کنجکاوی ساده تصمیم گرفتم فرستنده پیام را سر کار بگذارم به همین دلیل در پاسخ او پیامی با این مضمون «علیک سلام که چی!» برایش فرستادم، اما همین پاسخ کوتاه به آتشی تبدیل شد که شعلههای آن تمام زندگی ام را سوزاند. ارتباط پیامکی من و سعید این گونه آغاز شد و مدتی ادامه یافت من هم که فکر میکردم طرف مقابلم یک پسربچه است و او را سر کار گذاشته ام مدام به پیام هایش پاسخ میدادم. تا این که او از من درخواست ملاقات کرد. به همین خاطر سر قرار با او در اطراف یکی از میدانهای شهر حاضر شدم، اما وقتی چشمم به جوانی که سرقرار آمده بود، افتاد تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام. او کارگر فروشگاه محله ما بود، اما دیگر دیر شده بود و نمیتوانستم خودم را پنهان کنم، چون میترسیدم او با آبروی من بازی کند به همین خاطر ارتباطم را با سعید ادامه دادم.
دیگر به پیامهای شبانه او عادت کرده بودم این ارتباط خیابانی تا آن جا پیش رفت که جملات مبتذل و مستهجن برای یکدیگر ارسال میکردیم. در همین روزها بود که همسرم متوجه موضوع شد و از دادگاه تقاضای طلاق کرد من هم که نمیخواستم زندگی ام را از دست بدهم چند شکایت مانند تقاضای مهریه مطرح کردم، اما او با دسترسی به پیامکهایی که برای سعید فرستاده بودم دوباره از من شکایت کرد.
حالا هم میدانم این نتیجه آتشی است که خودم آن را شعله ور کردم، ولی نمیدانم عاقبت دختر ۳ ساله و آینده تاریکم چه خواهد شد. بازپرس پرونده پس از شنیدن اظهارات این زن دستور احضار سعید را صادر کرد.
دیدگاه تان را بنویسید