صیغه زن بیوه توسط جوان زیباروی کار دستش داد!
زن ۳۸ سالهای که همسرش را از دست داده بود به تشریح ماجرای زندگیش پرداخت.
نوداد : زن ۳۸ سالهای که همسرش را از دست داده بود به تشریح ماجرای زندگیش پرداخت.
۱۷ سال بیشتر نداشتم که با یکی از بستگانم ازدواج کردم. او یک کارگر ساده بود من زندگی بی دغدغهای را در کنار او و تنها دخترم سپری میکردم. ۲۰ سال از زندگی مشترک من و سعید میگذشت که او دچار سکته قلبی شد و جان خود را از دست داد. این در حالی بود که دخترم نیز ازدواج کرده بود. من هم بعد از مرگ همسرم زندگی آرامی داشتم تا این که روزی پسر خواهرم به خانه ام آمد و گفت: مدتی قبل که در یک مرکز ترک اعتیاد بستری بودم با جوانی آشنا شدم که ازدواج نکرده است. با او صحبت کردم و قرار شد به خواستگاری ات بیاید! این گونه بود که احسان به خواستگاری ام آمد. وقتی هیکل قوی و قد رعنای او را دیدم تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم، اما همواره به این موضوع مشکوک بودم که او چرا با این قیافه زیبا تاکنون ازدواج نکرده و حالا نیز قصد ازدواج با یک دختر را ندارد. به همین خاطر از او خواستم که به مدت سه ماه مرا به عقد موقت خودش درآورد و به شرط تفاهم به طور دایم ازدواج کنیم. اما هنوز چند روز از ازدواج ما نمیگذشت که فهمیدم او مرد زندگی نیست چرا که سوءظنهای بسیار شدیدی داشت به طوری که مرا در منزل حبس کرده بود بدتر از آن این بود که فهمیدم احسان یکی از اراذل و اوباش شهر است. این بود که از ترس جانم شبانه محل زندگی ام را تغییر دادم و در پاسخ به تلفنهای احسان گفتم من دیگر با تو کاری ندارم چرا که با یکدیگر تفاهم نداریم. آن روز احسان با فحاشی عنوان کرد که شماره تلفنهای بستگان و آشنایانم را دارد و آبرویم را میبرد. او به حرف هایش عمل کرد و همه فامیل از ازدواج پنهانی من باخبر شدند. من هم از او شکایت کردم به همین دلیل احسان محل جدید زندگی ام را پیدا کرد و در حالی که تبر به دست عربده کشی میکرد وارد مجتمع مسکونی محل زندگی ام شد و قصد داشت مرا به زور سوار خودرو کند که با دخالت همسایگان روبه رو شد...
دیدگاه تان را بنویسید