ازدواج اجباری زن شوهر دار ایرانی با شیخ سعودی +عکس
پس از این که سال ۷۲، حُجّاج دوباره به مکّه مشرّف شدند، یکی از خانمهای ایرانی به ستاد مکّه مراجعه کرده و گفته بود، من در واقعه سال ۶۶ در مکّه بودم. زخمی شدم، به خانهای در نزدیکی «پُل حَجون» پناه بردم.
رکنا: پس از این که سال ۷۲، حُجّاج دوباره به مکّه مشرّف شدند، یکی از خانمهای ایرانی به ستاد مکّه مراجعه کرده و گفته بود، من در واقعه سال ۶۶ در مکّه بودم. زخمی شدم، به خانهای در نزدیکی «پُل حَجون» پناه بردم.
ششم ذی حَجّه سال ۱۴۰۷ قمری مطابق با نُهم مرداد ۱۳۶۶ شمسی، رژیم آل سعود، زائرانی که در راهپیمایی «برائت از مشرکین»، ندای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسراییل» سر داده بودند به خاک و خون کشاند.
امام خمینی (ره) این بی حرمتی و جنایت بزرگ را محکوم کردند و در بخشی از بیاناتشان در مورد این فاجعه اسفناک فرمودند: «بنا داشتند بر این که این امر واقع بشود؛ تحمیل کرده بودند بر آل سعودِ احمق که یک همچو کار احمقانهاى بکند.» [۱]این فاجعه دردناک و این مصیبت جانکاه قطعا و به یقین ابعاد گستردهای داشته که بسیاری از آنها به علّت کتمان رژیم سعودی در تیررس نگاه عموم نیست.
«دکتر محمّد حسن شجاعی فرد» استاد تمام دانشکده مکانیک و همچنین رئیس دانشکده و پژوهشکده مهندسی خودرو دانشگاه «علم و صنعت» و استاد نمونه کشور از طرف وزارت علوم در سال ۱۳۸۶ شمسی در کتاب خود، روایتگر اتّفاقی هولناک و فاجعهای شرم آور در این زمینه است که شرح ماجرا را از قول یکی از مدیران کاروان در آن سال، این چنین بیان میکند: «پس از این که سال ۷۲، حُجّاج دوباره به مکّه مشرّف شدند، یکی از خانمهای ایرانی به ستاد مکّه مراجعه کرده و گفته بود، من در واقعه سال ۶۶ در مکّه بودم. زخمی شدم، به خانهای در نزدیکی «پُل حَجون» پناه بردم. پس از پایان ماجرای کُشتار مردم، وقتی خواستم از خانه خارج شوم و به هتل خود برگردم، متاسّفانه صاحبخانه که شیخی بود و چند زن هم داشت، مرا زندانی کرد و تا پایان مراسم حج نگذاشت از خانه بیرون روم. پس از پایان مراسم من را به عنوان زن خود خواند و اجازه تلفن به هیچ جا را هم به من نمیداد. به زور من را زن خود خواند و از او صاحب سه فرزند شدم.
اما امسال که ایرانیها آمده اند من موفّق به فرار از خانه شدم و آمده ام بگویم من را نجات دهید، چون من در ایران شوهر، بچّه و خانواده دارم.
مدیر کاروان ما هم گفت، ما هم با تلاش زیاد گذرنامهای برای آن خانم تهیّه کردیم و به همراه سایر زنان ایرانی او را از «جَدّه» به ایران فرستادیم.
حالا این که همسر و فرزندان او در ایران در این پنج سال چه کرده بودند خبری نداشتیم. چه بسا فکر کرده بودند که او شهید شده است. حالا این یک مورد بود که ما خبردار شدیم و خانم زرنگی بوده که فرار کرده است. شاید موارد دیگری از این قبیل هم بوده باشد. به هر حال این امر یک فاجعه بود که برای همیشه در پرونده سعودیها به عنوان یک لکّه سیاه خواهد ماند.»
پی نوشت
[۱]صحیفه امام، ج. ۲۰، ص. ۳۷۰.
[۲]شجاعی فرد، محمد حسن، مناظره دکتر و شیخ، امیر کبیر، تهران، چ. ۴، ۱۳۹۴ ش. صص ۱۱۳-۱۱۴
سیّد مرتضی میرسراجی
دیدگاه تان را بنویسید