حاجعلی کیا و سازمان کوک به روایت اسناد ساواک

کد خبر: 850005

فاصله‌ای نزدیک به ۴۰ ساله از سرنگونی رژیم پهلوی می‌تواند فرصت خوبی باشد برای احیای چهر‌ه‌های خائن و وطن‌فروشی که قدمی برای ملت و مملکت خود برنداشتند. چهره‌هایی که اکنون در غفلت تاریخی عده‌ای از آن‌ها قهرمان می‌سازند و با تحریف تاریخ سعی در پشیمان‌سازی نسل جوان کشور از انقلاب اسلامی دارند.

حاجعلی کیا و سازمان کوک به روایت اسناد ساواک

روزنامه کیهان: فاصله‌ای نزدیک به ۴۰ ساله از سرنگونی رژیم پهلوی می‌تواند فرصت خوبی باشد برای احیای چهر‌ه‌های خائن و وطن‌فروشی که قدمی برای ملت و مملکت خود برنداشتند. چهره‌هایی که اکنون در غفلت تاریخی عده‌ای از آن‌ها قهرمان می‌سازند و با تحریف تاریخ سعی در پشیمان‌سازی نسل جوان کشور از انقلاب اسلامی دارند. مروری بر سوابق کارگزارن رژیم پهلوی از دریچه اسناد منتشر شده می‌تواند از این وارونه سازی محتوا جلوگیری کند. مجموعه کتاب‌های «رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» مجموعه‌ای ارزشمند برای محققان و پژوهشگران تاریخ معاصر است تا با کاوش در میان صد‌ها برگ سند و دست‌نوشته حقیقت رژیم منحوس پهلوی و دولت‌مردانش را برای جوانان امروز و آینده آشکار کنند. به همین منظور به سراغ سی و دومین شماره از این مجموعه رفتیم. کتابی که در قالب دو جلد به بررسی سوابق و فعالیت‌های یکی از مرموزترین و البته پرنفوذترین رجال عصر پهلوی یعنی «سپهبد حاجعلی کیا» رفته است. کسی که آموزش‌های بلندپایه نظامی را در کشور‌های غربی گذراند و با دفاع از پایان‌نامه‌اش در حوزه امنیتی و اطلاعاتی راهی تهران شد تا مهره‌ای باشد در دست سلطه‌طلبان غربی و نوکر گوش به فرمانشان محمدرضا پهلوی. در شماره‌های آتی بخش کوتاهی از این کتاب را که توسط «مرکز بررسی اسناد تاریخی» تهیه و منتشر شده است به مخاطبان تقدیم می‌کنیم به این امید که جرقه‌ای برای پژوهش و تحقیق تاریخ‌نوسان معاصر قرار گیرد. زندگینامه تولد حاجعلی کیا کجوری در سال ۱۲۸۵ ش. به دنیا آمد. چون روز تولد او مصادف با عید قربان بود، به رسم مألوف، نام «حاجی» را در ابتدای نام او قرار دادند. پدرش طاهر، مشهور به حاجی پیرزاده را از ملاکین ثروتمند مازندران معرفی نموده‌اند (۱) در مهرماه سال ۱۳۴۰ ش، زمانی که سپهبد حاجعلی کیا در زندان جمشیدیه بود، پدر وی از دنیا رفت. مجلس ترحیم او در مسجد مجد واقع در خیابان امام خمینی (ره) فعلی، جنب بیمارستان سینا برگزار شد، که سخنران آن نیز سیدمحمد موسوی واعظ بود. در این موقع، پدر وی بدون هیچ مشخصات دیگری، «ثقه‌الدوله» معرفی شده است. (۲) و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، سپهبد حاجعلی کیا، در نقلِ خاطراتِ خود، پدرش را با لقبِ «منتظم الدیوان»، آجودان دربار ناصرالدین‌شاه و پسر عموی آیت‌الله شهید شیخ فضل‌الله نوری معرفی نموده است. (۳) تحصیلات حاج‌علی کیا تحصیلات ابتدایی را در محل تولد و دوران متوسطه را در تهران سپری کرد و در سال ۱۳۰۵ ش، به دانشکده افسری رفت و پس از دو سال با درجه ستوان دومی، فارغ‌التحصیل و در ارتش مشغول به کار شد. پس از حدود ۱۰ سال فعالیت در ایران و اروپا، در سال ۱۳۱۷ ش، با درجه سرگردی برای ادامه تحصیل نظامی به کشور سوئد فرستاده شد که این اعزام، به توجه سرلشکر عزیزالله ضرغامی نسبت به او، ربط داده شده است. در این سفر، که مدت زمان آن را به علت وقوع جنگ جهانی دوم، حدود ۱۲ سال ذکر گردیده، (۴) محمود کیانوری، برادر نورالدین کیانوری، که علی الظاهر هر دو از یک فامیل (کیا) بودند، نیز با او همکلاس بود:

«اجازه پرداخت مبلغ دو هزار و هفتصد و پانزده کرون سوئدی و نود هشت سانتیم، بابت حقوق و هزینه تحصیل اسفندماه دو نفر مأمورین سوئد، در وجه سرگرد علی کیا و سرگرد محمود کیانوری، توسط سفارت ایران در استکهلم به خزانه‌داری ارتش داده شد.» (۵)

وی در رابطه با میزان و نوع تحصیل خود در سوئد می‌گوید‌: «مدت دوازده سال در آن کشور اقامت کردم و ضمن گذرانیدن دوره دانشگاه جنگ سوئد، دوره عالی ستاد را نیز طی کردم و در ایران تنها افسری هستم که دوره عالی ستاد را در خارج کشور دیده‌ام.» (۶)

و در جریانِ نقل خاطرات خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه‌هاروارد، عنوانِ پایان‌نامه تحصیلی خود را «رکن دوم» معرفی کرده است (۷) ‍

مشاغل حاجعلی کیا در سال ۱۳۰۷ ش، در حالی که جوانی ۲۲ ساله بود، پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده افسری، با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه ارتش مشغول به کار شد و پس از چندی به اداره تسلیحات منتقل گردید.

در سال ۱۳۱۳ ش، با درجه ستوان یکمی، (۸) به همراه سرهنگ اسماعیل شفائی به عنوان مأمور خرید اسلحه به چکسلواکی و مجارستان اعزام شد، که این مأموریت حدود چهار سال به طول انجامید‌:

«سه سالی مأمور شدم از طرف دولت رضاشاه برای اروپا، چون افسر توپچی بودم، افسر توپخانه بودم؛ برای تفتیش توپ‌هایی که می‌خریدیم... سه سالی در چکسلواکی بودم و در آنجا، بعد‌ها مأموریت پیدا کردم یک سال و خرده‌ای رفتم به بوداپست برای تفتیش یک دستگاه گاما، که دستگاه هدایت تیر ضدهوائی بود... بعد‌ها تقاضا کردم که مرا بفرستید تهران، من دیگر نمی‌توانم کار بکنم.» (۹)

از علتِ انتخاب علی کیا برای انجام این مأموریت در آستانه ۳۰ سالگی، اطلاعی موجود نیست، ولی احتمالاً این علت را می‌بایست در مناسبات پدرِ وی، که مشخصات بیشتری جز نام او در اسناد ثبت نشده، در جریانِ کودتای ۱۲۹۹ ش. و ارتباط او با رضاخان جست‌وجو نمود.۱۰))

به هر حال، ستوان علی کیا، به علت اختلاف با رئیس‌هیئت اعزامی خرید اسلحه به اروپا، (۱۱) به ایران بازگشت و مجدداً در سال ۱۳۱۷ ش. برای ادامه تحصیل راهی سوئد شد. وی در این‌باره می‌گوید‌:

«در موقعی که با درجه ستوان یکمی در چک اسلواکی و مجارستان مأمور بازدید از کارخانه‌های اسلحه سازی و خرید اسلحه برای ارتش شاهنشاهی بودم، ضمن مأموریت چهار ساله خود، درباره طرز استفاده از اسلحه‌های مدرن کتابی نوشتم و به ارتش شاهنشاهی هدیه کردم و، چون رئیس‌هیئت اعزامی ارتش برای (خرید اسلحه از اروپا) بی‌جهت با من مخالفت می‌کرد، لذا در موقع بازگشت به تهران، با زحمات زیادی موفق به ملاقات سرلشگر ضرغامی رئیس‌وقت ستاد ارتش شدم و ضمن تقدیم دو جلد از کتاب‌های مزبور، علت نارضایتی خود را از رئیس‌هیئت اعزامی توضیح دادم و پس از آنکه به استعداد و کوشش من واقف شد، پس از هشت ماه دیگر من را برای تحصیل نظامی به کشور سوئد اعزام داشت، که به علت وقوع جنگ دوم جهانی، مدت دوازده سال در آن کشور اقامت کردم و ضمن گذرانیدن دوره دانشگاه جنگ سوئد، دوره عالی ستاد را نیز طی کردم و در ایران تنها افسری هستم که دوره عالی ستاد را در خارج کشور دیده‌ام و ضمناً به امر تجارت هم در کشور سوئد پرداختم و آنگاه به تهران بازگشتم و، چون مرحوم سپهبد رزم‌آرا را یک افسر لایق و پاکدامن می‌شناختم و از طرفی علت آنکه با وجود چند سال تحصیل و داشتن درجه سرهنگ دومی، شغل مناسبی به من ارجاع نشده بود، لذا نزد مرحوم سپهبد رزم‌آرا رئیس‌وقت ستاد ارتش رفتم و بلافاصله اینجانب را ضمن آزمایش، به ریاست شعبه تجسس رکن دوم ستاد ارتش منصوب کرد و از آن پس مورد لطف آن مرحوم قرار گرفتم.» (۱۲)

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت