عقد موقت پنهانی!

کد خبر: 848999

آن زن همچون مار خوش خط و خالی بود که بعد از به دام انداختن طعمه هایش و اخاذی از آن ها، به سراغ مرد دیگری می‌رفت.

عقد موقت پنهانی!

روزنامه خراسان: من هم با عقد موقت او در گرداب کلاهبرداری هایش گرفتار شدم و تازه فهمیدم که ... مرد میان سالی که مدعی بود «ازدواج موقت پنهانی» زندگی اش را در آستانه نابودی قرار داده، وقتی فهمید که او چهارمین شاکی پرونده است، سرش را میان دو دستش گرفت و درحالی که این ماجرا را سزای اعمال خودش می‌دانست، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: ۳۰ سال قبل و در یک ازدواج سنتی دختر عمه ام را به عقد خودم درآوردم. آن زمان وضعیت مالی مناسبی نداشتم، اما همسر مهربانم همانند کوهی تکیه گاهم شد تا سرمایه‌ای برای کسب و کار فراهم کنم این گونه بود که کارگاهی را راه اندازی کردم و زندگی توام با آرامش را ادامه دادیم. من با کار و تلاش و حمایت‌های همسرم توانستم کارگاهم را توسعه بدهم و پیشرفت زیادی داشته باشم. بعد از دو سال خدا دختر زیبایی به ما هدیه داد که شیرینی زندگی مان را دو چندان کرد. دخترم بسیار زرنگ و درس خوان بود و توانست با قبولی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه، پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند. درحالی که پسرم نیز دوره خدمت سربازی اش را می‌گذراند من هم تصمیم گرفتم در کارگاهم نیرو‌های جدیدی استخدام کنم و این آغاز ماجرای سیه روزی ام بود چرا که تحت تاثیر ظاهر آراسته و زیبایی خانم ۳۳ ساله‌ای قرار گرفتم که در کارگاهم مشغول به کار شد. او هم از مهارت کار و هم از زیبایی و خوش بیانی قابل توجهی برخوردار بود. «افروز» در مدت کوتاهی توانست اعتماد مرا به خودش جلب کند. به طوری که با چرب زبانی مرا خام حرف‌های پوچ و بی اساسش کرد و با ابراز عشق و علاقه از من خواست که او را به عقد موقت پنهانی خودم دربیاورم. این گونه بود که به صورت مخفیانه و بدون ثبت رسمی و محضری افروز را به خانه‌ای بردم و تمام وسایل مورد نیازش را نیز فراهم کردم از همان ابتدا خانواده افروز برای من کیسه دوخته بودند روزی برادر افروز برای گرفتن وام مرا به بانک برد تا ضمانتش را بکنم از سویی خواهر و پدر افروز نیز به بهانه‌هایی مبالغی از من به عنوان قرض گرفتند. با تمام این سرکیسه کردن‌ها باز هم به او و خانواده اش مشکوک نشدم تا این که ۳ ماه از ازدواج ما سپری شده بود که روزی به منزل مشترکمان رفتم و حیرت زده خانه را خالی از لوازم زندگی دیدم افروز به طور پنهانی تمام وسایل منزل را با خود برده بود و پاسخ تماس هایم را نمی‌داد این بود که با پدرش تماس گرفتم او هم از همسرم هیچ اطلاعی نداشت. بعد از آن افروز با من تماس گرفت و با تهدید تقاضای پول کرد و گفت: اگر پول درخواستی اش را نپردازم ماجرای ازدواجمان را به همه خانواده ام لو می‌دهد. او مدام با گوشی من و همسرم و حتی فرزندانم تماس می‌گرفت و من از ترس افشای این موضوع بر خودم می‌لرزیدم تا این که بالاخره همسرم به ماجرا پی برد و ... آن جا بود که با تحقیق از یکی از دوستان همسر صیغه‌ای ام متوجه شدم «افروز» به همراه مردی از منزلم فرار کرده است وقتی از او شکایت کردم تازه فهمیدم که افروز به بهانه ازدواج موقت از ۳ مرد دیگر هم اخاذی کرده و تحت تعقیب قرار دارد از سویی دیگر برادرش نیز اقساط وام را پرداخت نکرده و بانک مبالغ اقساط عقب مانده را از حسابم کسر می‌کند. با دیدن اوضاع و احوال خراب این خواهر وبرادر به سراغ پدرشان رفتم، اما با دیدن وضعیت اسفبار وی که خانه اش را به پاتوق معتادان و خلافکاران تبدیل کرده بود به حال خودم تاسف خوردم چرا که متوجه شدم ا. فروز و خواهرش مجبورند هزینه‌های مصرف مواد مخدر او را نیز تامین کنند و ... شایان ذکر است به دستور سروان ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) تحقیقات برای دستگیری زن ۳۳ ساله آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت