ماجرای کینه شتری پسر جوان که به قتل منجر شد!

کد خبر: 848380

غرور کاذب، خود بزرگ بینی و قدرت نمایی موجب شده بود تا به بهانه حمایت از پدرمان دچار درگیری‌های متعدد شویم و هر بار طوری عمل می‌کردیم که دیگران این صحنه‌ها را ببینند و درس عبرت بگیرند چرا که ما چند برادر بودیم و در برابر خواسته هایمان کوتاه نمی‌آمدیم تا این که در یکی از همین درگیری‌ها ناگهان برق تیغه‌های چاقو در آسمان درخشید و ...

ماجرای کینه شتری پسر جوان که به قتل منجر شد!

روزنامه خراسان: غرور کاذب، خود بزرگ بینی و قدرت نمایی موجب شده بود تا به بهانه حمایت از پدرمان دچار درگیری‌های متعدد شویم و هر بار طوری عمل می‌کردیم که دیگران این صحنه‌ها را ببینند و درس عبرت بگیرند چرا که ما چند برادر بودیم و در برابر خواسته هایمان کوتاه نمی‌آمدیم تا این که در یکی از همین درگیری‌ها ناگهان برق تیغه‌های چاقو در آسمان درخشید و ...

جوان ۲۷ ساله‌ای که به اتهام قتل یک راننده کامیون تحت تعقیب قرار داشت وقتی در تنگنای محاصره پلیس قرار گرفت خود را تسلیم قانون کرد. او که دستبند‌های آهنین عدالت بر دستانش گره خورده بود و خود را در نزدیکی چوبه‌دار می‌دید درباره چگونگی وقوع حادثه به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت: در یک خانواده ۱۰ نفره رشد کردم و از این که چهار برادر داشتم احساس غرور می‌کردم چرا که اگر اتفاقی برایم رخ می‌داد مورد حمایت برادرانم قرار می‌گرفتم و در واقع کسی نمی‌توانست بگوید بالای چشمتان ابروست.

پدرم راننده کامیون بود و مخارج زندگی را با رانندگی در جاده‌های بین شهری تامین می‌کرد به همین دلیل من و برادرانم نیز به شغل پدر روی آوردیم و راننده کامیون شدیم چرا که رابطه صمیمی با پدرمان داشتیم و هنگام اوقات فراغت با او به سفر‌های کاری می‌رفتیم. از سوی دیگر به دلیل علاقه‌ای که به رانندگی داشتم در کلاس سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم، چون تا حد خواندن و نوشتن، سواد آموخته بودم و بیشتر از آن را نیاز نمی‌دیدم. با وجود این درگیری‌های ما با طرف مقابل از یک مجلس عروسی شروع شد. سال‌ها قبل وقتی به مجلس عروسی یکی از اقوام دعوت شده بودیم فردی از طرف مقابل به پدرم توهین کرد همین موضوع موجب درگیری فامیلی شد و به نزاع دسته جمعی کشید چرا که احساس می‌کردیم پدرمان را تحقیر کرده اند. اگرچه آن شب به خاطر میانجی‌گری افراد دیگر نزاع خاتمه یافت، ولی کینه عمیقی از فامیل طرف مقابل در دل ما باقی ماند تا جایی که خیلی از افراد برای شعله ورکردن این کینه قدیمی اقدام به سخن چینی می‌کردند. از سوی دیگر نیز هرگاه طرفین نزاع یافرزندان آن‌ها را در مکان‌های مختلف یا مجالس خانوادگی می‌دیدیم بلافاصله مشاجره و نزاع بین ما شکل می‌گرفت. کار به جایی رسید که دیگر میانجی‌گری بزرگان فامیل و ریش سفیدان نیز تاثیری در برطرف شدن این کینه‌های شتری نداشت.

روز‌ها به همین ترتیب می‌گذشت و ما برای یکدیگر خط و نشان می‌کشیدیم چرا که طرف‌های مقابل نیز راننده جاده بودند و گاهی در ایستگاه‌های مختلف با هم برخورد می‌کردیم. تا این که روزی در یک شرکت باربری در نزدیکی سبزوار با سه برادر از طرف مقابل برخورد کردیم که بلافاصله درگیری بین برادران من و آن سه برادر شروع شد در این میان من چاقو را از داخل کامیون برداشتم و وارد درگیری شدم، اما قصد کشتن کسی را نداشتم فقط غرور کاذب و خشم آنی و همچنین کینه توزی‌های کودکانه این حادثه تلخ را رقم زد ... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت