شرور سابقه‌دار یا نماینده گروه‌های نوظهور اجتماعی؟!

کد خبر: 844576

از خبر‌هایی که در روز‌های گذشته مورد توجه رسانه‌های مختلف قرار گرفت، قتل وحید مرادی در زندان رجایی‌شهر کرج بود. در خبر‌ها از او به‌عنوان یکی از معروف‌ترین افراد شرور تهران یاد شده که یک فقره قتل در کارنامه او ثبت شده بود. اگرچه او به‌عنوان شرور سابقه‌دار در خبرگزاری‌های رسمی معرفی شده است، اما اگر کمی لایه‌های اجتماعی شهر تهران را زیر و رو کنیم، او نماینده و سردسته افراد و گروه اجتماعی جدیدی است که در سال‌های گذشته در تهران، به‌ویژه شهرری شکل گرفته و گسترش یافته‌اند.

شرور سابقه‌دار یا نماینده گروه‌های نوظهور اجتماعی؟!

روزنامه شرق: از خبر‌هایی که در روز‌های گذشته مورد توجه رسانه‌های مختلف قرار گرفت، قتل وحید مرادی در زندان رجایی‌شهر کرج بود. در خبر‌ها از او به‌عنوان یکی از معروف‌ترین افراد شرور تهران یاد شده که یک فقره قتل در کارنامه او ثبت شده بود. اگرچه او به‌عنوان شرور سابقه‌دار در خبرگزاری‌های رسمی معرفی شده است، اما اگر کمی لایه‌های اجتماعی شهر تهران را زیر و رو کنیم، او نماینده و سردسته افراد و گروه اجتماعی جدیدی است که در سال‌های گذشته در تهران، به‌ویژه شهرری شکل گرفته و گسترش یافته‌اند. گروه جدیدی که ساختارش برگرفته از ساختار‌های معیوب و غلط دهه‌های گذشته گروه موسوم به لوطی‌هاست و در قالب جدیدی به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

همان‌طور که می‌دانیم، یکی از گروه‌های تأثیرگذاری که در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران نقش مهمی داشته‌اند، لوطیان و نوچه‌ها و بچه‌لات‌های منتسب به آن‌ها بودند. البته رجوع به منابع دوره قاجاریه نشان می‌دهد فعالیت‌های این گروه‌ها بیشتر در حوزه‌های اجتماعی خلاصه می‌شد. این فعالیت‌ها را می‌توان در منشور اخلاقی نانوشته آن‌ها که در کتاب شرح زندگانی من به آن‌ها اشاره شده است، مورد توجه قرار داد: نان‌خوردن از دسترنج خود، احترام به بزرگ‌تر، مهربانی با کوچک‌تر، دستگیری از ضعفا و رک و بی‌پروابودن. رعایت این قانون نانوشته در کنار پوشیدن و حمل وسایل خاص شامل زنجیر بی‌سوسه یزدی، جام برنجی کرمانی، دستمال بزرگ ابریشمی کاشانی، چاقوی اصفهانی، چپق چوب عناب یا آلبالو، شال لام الف. لا و گیوه تخت نازک (چهارتای اول از ملزومات و سه‌تای بعدی اختیاری)، افراد را در جرگه لوطیان قرار می‌داد. لوطی‌های دوره قاجار برای خود ادبیات خاصی داشتند و جز خودشان کسی چیزی از آن سر درنمی‌آورد. لوطی‌گری برای خود سلسله‌مراتبی هم داشت. بالاترین مقام باباشملی بود و پایین‌ترین درجه لوطی‌ها را هم داش می‌گفتند و داش مشدی و چغاله‌مشدی هم از دیگر درجه‌های این سلسله‌مراتب بود. این جماعت در آن دوره باوجود تنش‌ها و دعوا‌هایی که بین خود داشتند، اما بسیاری از کار‌های عمومی اهالی محله خود را رتق و فتق می‌کردند و امنیت محله نیز بر عهده آن‌ها بود. در دوره پهلوی دوم، لوطی‌ها رفته‌رفته کارکرد‌های اجتماعی خود را از دست داده، به گروه‌هایی تبدیل شدند که پاتوق‌شان زورخانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها بود. باوجود‌این، دوره مذکور مهم‌ترین دوره‌ای است که در تاریخ معاصر ایران نقش ایفا کرده‌اند. واردشدن در امور سیاسی و حضور گسترده لوطی‌ها در کودتای ۲۸ مرداد و طرفداری از شاه و مقابله با طرفداران مصدق، سبب شد تا موقعیت اجتماعی این گروه دچار تغییرات زیادی شود و پشتوانه مردمی خود را کم‌و‌بیش از دست بدهند. در این کودتا، کسانی، چون شعبان بی‌مخ، اسماعیل رمضون‌یخی، ناصر جیگرکی و طیب حاج‌رضایی، از سردمداران تظاهرات علیه دولت قانونی مصدق بودند. در وقایع عاشورای سال ۱۳۴۲ هم این جماعت از سوی حکومت مأمور سرکوب قیام مردم تهران شدند؛ به غیر طیب حاج‌رضایی و نوچه‌هایش که از این کار امتناع کردند. همین امر موجبات دستگیری طیب و اعدام او را فراهم کرد. با پیروزی انقلاب، ساختار‌های اجتماعی شهر دچار تغییرات اساسی شد و گروه‌های بسیاری کارکرد‌ها و ساختار‌های خود را از دست دادند و گروه‌های اجتماعی جدیدی، بنا بر اصول جدید ایدئولوژیک و سیاسی شکل گرفتند. جماعت لوطیان نیز از جمله گروه‌هایی بودند که کارکرد خود را از دست داده و عملا معانی‌ای مانند لوطی و نوچه و... در جامعه شهری حذف شد؛ اگرچه عناوینی مثل لات و گنده‌لات هنوز در ادبیات عامه جایگاه خود را داشت و بیشتر به اراذل و اوباش و خلافکاران اطلاق می‌شد. با‌این‌حال برخلاف تصور جامعه‌شناسان، از اواخر دهه ۷۰ در حاشیه شهر و در مناطق جنوبی آن، که جمعیت کثیری از بافت اجتماعی محله‌های آن‌ها را مهاجران جدید شکل می‌دادند، ساختار جدیدی از گروه لوطی‌ها شکل گرفت. رفته رفته افراد تنومند و ورزشکاری که از جسارت‌های خاصی برخوردار بودند و بیشترشان هم اهل خلافکاری بودند، جای شعبان بی‌مخ‌ها، ناصر فرهادها، ناصر جیگرکی‌ها، امیر رستمی‌ها و حسین عروس‌ها را گرفتند و افراد دیگری زیر مجموعه آن‌ها گرد آمدند. رواج سالن‌های بدن‌سازی، به‌عنوان فضای جدیدی در افزایش قدرت بدنی و ساخت بدن‌های خوش‌فرم و ورزشکاری که در افول فعالیت‌های زورخانه‌های محلی شکل یافتند، سبب به‌وجودآمدن پاتوق‌های جدید این گروه نوخاسته شد. همچنین شکل‌گیری فضای جدید قهوه‌خانه‌ای که مجوز قلیان‌کشی به روش‌های جدید و با تنباکو‌های جوان‌پسند را به دنبال داشت، سبب شد پاتوق این گروه‌های جدید افزایش یافته و متنوع شود. همچنین، از سوی دیگر با به‌وجود‌آمدن فضا‌های مجازی جدید و گسترش آن‌ها در چند سال گذشته، فضای جدیدی برای ارتباط افراد این گروه‌ها با یکدیگر، کری‌خوانی و مبارزه‌طلبی و جمع‌کردن مریدان و طرفداران جدید در قالب فالوور، شکل گرفت. گشتی در فضای مجازی سال‌های اخیر این گروه‌ها و افراد، نشان‌دهنده آن است که در میان لایه‌های پنهان اجتماعی شهر، لایه اجتماعی جدیدی شکل گرفته است که افراد زیادی را شامل می‌شود و به نظر می‌رسد جامعه‌شناسان از شکل‌گیری، رشد و تکوین آن غافل بوده‌اند. کشته‌شدن وحید مرادی که در اخبار چند روز گذشته به عنوان شرور تهرانی معرفی شده است، نشان داد برخلاف تصور، این گروه اجتماعی نوخاسته گروه اجتماعی کوچک و گمنامی نیست و واژه لات و بچه‌لات که جایگزین واژه لوطی و نوچه قدیم شده، مفاهیم جدیدی را جدای از مفاهیم دهه ۳۰ و ۴۰، در فرهنگ شهر و فضای جامعه امروز به وجود آورده است. وحید مرادی که اصالتا اهل همدان و هرسین و ریشه‌اش کُرد است، بزرگ و گنده‌لات شهرری، به‌ویژه محله‌های کوی سیزدهم آبان (نهم آبان سابق) و دولت‌آباد به حساب می‌آمد. در کارنامه کیفری او چندین خلاف به ثبت رسیده، اما آنچه مهم و درخور تأمل به نظر می‌آید، طرفداران زیادی است که با وجود محکومیت‌هایش، در سراسر کشور و شهرری داشته و بعد از مرگ او واکنش‌های زیادی به این موضوع داشتند و پیام‌های تسلیت زیادی در فضای مجازی درباره مرگ او ابراز داشته‌اند. نکته شایان تأمل‌تر دیگر هم آنکه در سال‌های اخیر، علاوه بر وحید مرادی، گنده‌لات‌های دیگری مانند هانی کرده، مهدی گاوزن، مهدی قرمز، ساسان کرده و یزدان کرده نیز در شهرری سربرآورده و برای خود طرفدارانی پیدا کرده‌اند. طرفدارانی که همراه با طرفداران خود وحید مرادی، نسبت به خبر مرگ او در زندان رجایی‌شهر، واکنش‌های مختلفی داشته و قتل او را به گروه‌های مخالف خود نسبت می‌دهند. از سوی دیگر، طرفداران او ضمن ابراز ناراحتی، برای مخالفان خود خط‌و‌نشان کشیده و آن‌ها را تهدید به تسویه‌حساب می‌کنند. این واکنش‌ها و درگیری ها، یادآور درگیری‌هایی است که لوطی‌های دوره پهلوی با یکدیگر داشتند؛ درگیری کسانی مانند امیر رستمی و ناصر جیگرکی با طیب در خیابان سیروس یا درگیری مشهور طیب با اسماعیل رمضون‌یخی در خیابان مولوی که تا مرز کشته‌شدن طیب هم پیش رفت.

اگرچه مرگ وحید مرادی در زمره خبر‌هایی است که در روز‌های آتی به فراموشی سپرده می‌شود، اما زنگ هشدار مهمی است برای مسئولان شهری و جامعه‌شناسان و دیگر متخصصان شهر که لایه‌های اجتماعی شهر تهران را با دقت بیشتری شناسایی، مطالعه و پژوهش کرده و نحوه برخورد، تعامل و اداره چنین گروه شرور سابقه‌دار یا نماینده گروه‌های نوظهور اجتماعی؟!‌های جدید این‌چنینی را پیش‌بینی کنند تا در آینده در زمره چالش‌ها و آسیب‌های شهر تهران قرار نگیرد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت