قتل به دست پنجمین شوهر کنار دادگاه خانواده!
«همسرم را دوست داشتم و حتی وقتی فهمیدم او قبل از ازدواج با من با چهار مرد دیگر هم ازدواج کرده و جدا شدهاست باز هم تصمیم گرفتم با او زندگی کنم، اما وقتی حرف از جدایی زد، چیزی نفهمیدم و او را به قتل رساندم.»
روزنامه جوان: «همسرم را دوست داشتم و حتی وقتی فهمیدم او قبل از ازدواج با من با چهار مرد دیگر هم ازدواج کرده و جدا شدهاست باز هم تصمیم گرفتم با او زندگی کنم، اما وقتی حرف از جدایی زد، چیزی نفهمیدم و او را به قتل رساندم.»
این حرفهای مردی است که همسر دومش را در نزدیکی دادگاه خانواده در شهرستان اسلامشهر قبل طرح درخواست طلاق به قتل رسانده است.
به گزارش خبرنگار ما، ظهر روز چهارشنبه ۲۰ تیرماه امسال مأموران پلیس شهرستان اسلامشهر باتماس تلفنی شهروندی از قتل زن جوانی در پارکی حوالی دادگاه خانواده با خبر و راهی محل شدند. مأموران در محل حادثه در پیادهرو پارک با جسد زن ۳۲سالهای به نام فروزان روبهرو شدند که با اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. نخستین تحقیقات نشان داد لحظاتی قبل مقتول با مرد جوانی درگیر شده که در جریان آن مرد جوان با چاقو وی را هدف قرار میدهد و در ادامه با خودروی پژو۲۰۷ سفید رنگی از محل فرار میکند.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران تحقیقات خود را برای قاتل فراری آغازکردند تا اینکه دریافتند صبح روز پنجشنبه قاتل خودش را به پلیس آگاهی پایتخت معرفی کرده است.
صبح دیروز قاتل برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و با اظهار پشیمانی به قتل همسرش اعتراف کرد. قاضی مدیر روستا، بازپرس شعبهششم دادسرای امور جنایی تهران پس از بازجویی با صدور قرار عدم صلاحیت متهم را برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان شهرستان اسلامشهر قرار داد.
متهم که مرد ۲۷سالهای به نام فرزاد است در گفتگو با خبرنگار ما گفت: مقتول همسر دومم بود و خیلی او را دوست داشتم و به خاطر ازدواج با او همسر اولم را طلاق دادم و الان هم به شدت از قتل او پشیمان هستم. همسر دومم قبل از من چهار بار ازدواج کرده بود و به من نگفته بود، اما باز هم او را دوست داشتم به خاطر همین دوستی وقتی متوجه شدم او قصد جدایی دارد دست به قتل زدم.
چطور با همسر اولت آشنا شدی؟ داخل خیابان با هم آشنا شدیم و ششسال قبل با او ازدواج کردم و چهارسال هم با هم زندگی کردیم که حاصل زندگی ما یکدختر است. همسر اولت را دوست داشتی؟ بله، اما نه به اندازه فروزان. چرا؟ نمیدانم، اما او خیلی مرا دوست داشت و با اینکه من از نظر اعصاب و روان مشکل داشتم با من مدارا میکرد و به مادرم گفته بود حاضر است با من زندگی کند و مرا درمان کند. چرا طلاقش دادی؟ با هم اختلاف داشتیم که بیشتر من مقصر بودم و او گذشت میکرد، اما وقتی با فروزان آشنا شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم، همسر اولم را طلاق دادم. چطور با فروزان آشنا شدی؟ ما هر دو مشکل اعصاب و روان داشتیم. دو سال قبل هر دو در بیمارستان بستری بودیم که در ساعت هواخوری در محوطه بیمارستان با هم آشنا شدیم. من عاشق او شدم به طوریکه هر لحظه به فکرش بودم و در نهایت پیشنهاد ازدواج دادم و یکسال قبل بعد از اینکه همسر اولم را طلاق دادم با او ازدواج کردم. پس چرا او را کشتی؟ گریه میکند و بعد از لحظاتی میگوید: «شاید به خاطر دوست داشتن زیاد.» بیشتر توضیح بده؟ ما ابتدا زندگی خوبی داشتیم. من داروهایم را طبق دستور پزشک مصرف میکردم، اما او گاهی مصرف میکرد و گاهی هم داروهایش را نمیخورد به همین سبب گاهی اوقات حالش بد بود. تازه متوجه شده بودم شیشه هم مصرف میکند و کمکم اختلافات ما زیاد شد تا اینکه متوجه شدم او قبل از من چهار بار ازدواج کرده و طلاق گرفته است، اما به من گفته بود دو بار ازدواج کرده است و شناسنامه المثنی هم داشت. همین موضوع اختلافات ما بیشتر شد به طوریکه همیشه با هم مشاجره لفظی داشتیم، اما من هرگز او را کتک نزدم، چون خیلی او را دوست داشتم و با اینکه چند باری از خانه فرار کرده بود دوباره او را به خانه برمیگرداندم تا زندگی ما از هم نپاشد. واقعاً عاشق او بودم و جدایی از او برای من مثل مرگ بود. از روز حادثه بگو؟ یکهفته قبل از حادثه با هم مشاجره کردیم که چاقویی از آشپزخانه برداشت و تهدید به خودزنی کرد و بعد هم با لباس خانه که به تن داشت از خانه فرار کرد. مدتی دنبالش گشتیم و حتی در دادسرای جنایی هم اعلام مفقودی کردیم تا اینکه یکهفته بعد تماس گرفت و گفت: در دادگاه خانواده اسلامشهر تقاضای طلاق داده و برای طلاق به آنجا بروم. صبح روز حادثه به دادگاه رفتم که بعد از ساعتی همراه پسر جوانی به دادگاه آمد. وقتی از او سؤال کردم پسرغریبه چه نسبتی با تو دارد مدعی شد که راننده آژانس است. من و مادرم اصرار کردیم از جدایی صرف نظر کند، اما او قبول نکرد تا اینکه قاضی دادگاه ما را به دفتر ثبت و اسناد در آن نزدیکی فرستاد تا آنجا طلاق ما ثبت شود. در میان راه او را به داخل پارک بردم که پسرغریبه هم ما را تعقیب میکرد. به فروزان التماس کردم که به خانه برگردد، اما اصرارهای من فایدهای نداشت تا اینکه چاقویی را که همان روز فرار با خود برده بود از کیفش بیرون آورد و زیر گلویش گذاشت و مرا تهدید کرد که مهریهاش را بدهم و اگر او را طلاق ندهم خودش را میکشد. همان لحظه پیر زنی از کنار ما عبور کرد و به فروزان گفت که خجالت بکشد و فروزان هم حواسش پرت شد و در کمتر از ثانیهای چاقو را از او گرفتم و چند ضربهای به همسرم زدم. چقدر مهریهاش بود؟ پنجسکه بود. مشکل من مهریه او نبود، چون ۵۰سکه مهریه همسر اولم را دادم و پرداخت مهریه فروزان هم خیلی برای من مشکل نبود، اما فقط دوست داشتم با او زندگی بکنم. بعد چه شد؟ فروزان خونین نقش بر زمین شد و من هم از مردم خواستم با اورژانس تماس بگیرند که مردی به من گفت: فرار کنم و من هم از ترس سوار ماشینم شدم و به طرف شهرک واوان فرار کردم. شب به تهران آمدم و در میدان خراسان داخل خودروام خوابیدم و صبح با مادرم تماس گرفتم و او پیش من آمد و دو نفری به پلیسآگاهی آمدیم و به قتل همسرم اعتراف کردم. حرف آخر؟ ما هر دو محجوریت داشتیم و تحت نظر بهزیستی بودیم. کاش او را ندیده بودم و الان هم او زنده بود و من هم آزاد.
دیدگاه تان را بنویسید