عزراییل برای قبض روح چه کسی خود را آراست؟

کد خبر: 843583

مرگ، عذاب مرگ، لحظه فرا رسیدن مرگ، پایان زندگی، زمان خداحافظی از دنیا و ... همه این‌ها مواردی که هر انسانی باید آن را تجربه کند و بنوعی شتری است که در خانه هر کسی می‌خوابد.

عزراییل برای قبض روح چه کسی خود را آراست؟

باشگاه خبرنگاران: مرگ، عذاب مرگ، لحظه فرا رسیدن مرگ، پایان زندگی، زمان خداحافظی از دنیا و ... همه این‌ها مواردی که هر انسانی باید آن را تجربه کند و بنوعی شتری است که در خانه هر کسی می‌خوابد. ‌ می‌گویند هر فردی با توجه به گذشته‌ای که داشته و اعمالی که انجام داده است با آن روبرو می‌شود، برخی بسیار آرام و راحت و خوشحال و برخی دیگر آنچنان تلخ و سیاه و وحشتناک که غیرقابل توصیف است.

اما در زمان مرگ فرشته‌ای با نام عزرائیل از سمت خداوند به سوی انسان فرستاده می‌شود تا جان وی را بگیرد، که باشگاه خبرنگاران جوان قصد دارد تا در این مطلب به معنای واژه عزرائیل، زمان دلسوزی حضرت عزرائیل و افرادی که وی خودش را برای دیدار با آن‌ها آراسته است بپردازد، پس پیشنهاد می‌کنیم با ما همراه باشید.

عزرائیل یا ملک الموت، واژه‌هایی که شنیدن نامشان به خودی خود انسان را به یاد خداوند، لحظه مرگ و حضور فرشته الهی بر بالین میت می‌اندازد و القا کننده روزی است که فرد دیگر نمی‌تواند به دارایی، فرزندان و اصل و نسب خود تکیه کرده و از اندوخته دنیوی خود بهره‌ای ببرد. واژه عزرائیل در ذهن هر فرد القا کننده قطع ارتباط با دنیای مادی و تحمل درد و رنج جان دادن و قبض روح برای گذر از سرای دنیا به سوی جهان آخرت است.

در روایات از رسول خدا (ص) نقل شده است که «ما مِنْ بَیْت اِلاّ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ یَقِفُ عَلى بابِه کُلَّ یَوْم خَمْسَ مَرّات» یعنی هیچ خانه اى نیست مگر این که فرشته مرگ بر در آن خانه در شبانه روز پنج بار مى آید و همچنین می‌فرمایند «سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست اگر اهل خانه مکان او را ببینند و صدایش را بشنوند دست از مرده‌ی خود برداشته و بر حال خودشان گریه می‌کنند.» (بحار، ج. ۷۴، ص. ۱۸۸)

در ادامه این روایت ملک الموت می‌گوید: وای بر شما چرا شیون و ناله سر می‌دهید؟ به خدا سوگند رزقتان از بین نرفته و اجلتان نزدیک نگردید و به نزد او نیامده و روحش را نگرفتم مگر آنکه مامور به آن شدم، درباره شما نیز بر من حق و وظیفه است که نزدتان برگردم تا احدی از شما باقی نماند.

واژه «عزرائیل» به چه معناست؟

افراد اندکی در دنیا وجود دارند که در طول حیات خود آنقدر مطمئن زندگی کرده‌اند که نه تنها از به پایان رسیدن عمر خود نمی‌ترسند بلکه حتی هراسی از حضور حضرت عزرائیل، شب اول قبر و روز رستاخیز نیز ندارند.

ورود عزرائیل بر افراد به میزان اعمال، رفتار و تقوای آن‌ها و نحوه زندگی در دنیا بستگی دارد.

هر فرد هنگام قبض روح به زندانی در آخرت همراه با عذاب الهی یا به ضیافت الهی خواهد رفت، پس به میزان این شرایط رفتار عزرائیل و یا فرشتگان مامور قبض روح با افراد متغیر خواهد بود.

عزرائیل یک واژه عبری و سریانی است به نام بنده خدا و عبد خدا و این به این معنی است که در کار خدا تخلف نکرده و امر خدا را به درستی و بدون کم و کاست انجام می‌دهد.

دل عزراییل برای چه کسانی سوخته است؟

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر (صل الله علیه و آله) از او پرسید:‌ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان‌ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آن‌ها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره‌ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سال‌ها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروار‌ها طلا و جواهرات برای ستون‌ها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد، اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت:‌ای محمد! خدایت سلام می‌رساند و می‌فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می‌دهیم، ولی آن‌ها را رها نمی‌کنیم.

عزراییل برای قبض روح چه کسی خود را آراست؟

روزی عزاییل نزد ابراهیم (ع) آمد تا جان او را قبض کند. ابراهیم (ع) مرگ را دوست نداشت.

عزراییل متوجه‌ی خدا شد و عرض کرد: ابراهیم (ع) مرگ را ناخوش دارد. خداوند به عزراییل وحی کرد: ابراهیم (ع) را آزاد بگذار، چرا که او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت کند.

مدت‌ها از این ماجرا گذشت تا روزی ابراهیم (ع) پیرمرد بسیار فرتوتی را دید که آنچه می‌خورد، نیروی هضم ندارد و آن غذا از دهان او بیرون می‌آید. دیدن این منظره سخت و رنج آور، موجب شد که ابراهیم (ع) ادامه زندگی را تلخ بداند و به مرگ علاقه‌مند شود. در همین وقت به خانه‌ی خود بازگشت ناگاه یک شخص بسیار نورانی را که تا آن روز چنان شخص زیبایی را ندیده بود مشاهده کرد و پرسید: تو کیستی.

او گفت: من فرشته‌ی مرگ هستم. ابراهیم (ع) گفت: چه کسی است که از نزدیک شدن به تو و دیدار تو بی علاقه باشد، با اینکه دارای چنین جمال دل آرایی هستی. عزراییل گفت:‌ای خلیل خدا، هر گاه خداوند خیر و صلاح کسی را بخواهد، مرا با این صورت نزد او میفرستد و اگر شر و بدی او را بخواهد، مرا در چهره‌ی دیگر نزد او می‌فرستد.

آنگاه روح ابراهیم (ع) را قبض کرد. به این ترتیب ابراهیم در سن ۱۷۵ سالگی با کمال دل خوشی و شادابی به سرای آخرت شتافت.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت