روایت یک روحانی از تبلیغ میان معتادان +عکس

کد خبر: 839240

رضا جهانشاهلو روحانی اهل ایجرود زنجان است که به راهنمایی و تبلیغ در میان معتادان مشغول است. روایت وی از تجربه ۲۸ روز کما تا زندگی همراه معتادان در کمپ‌های اعتیاد شنیدنی است.

روایت یک روحانی از تبلیغ میان معتادان +عکس

خبرگزاری فارس: تبلیغ در میان مردم تاریخچه‌ای طولانی با خلقت بشریت دارد، ولی تصور زندگی و دوستی با معتادان آن‌هم برای یک روحانی عجیب به نظر می‌رسد، چه برسد به اینکه شبانه‌روز همراه معتادان در کمپ زندگی کنی و یار و غم‌خوار آنان باشی!

حجت‌الاسلام رضا جهانشاهلو روحانی زنجانی متولد ۱۳۵۷ است؛ هر چند چهره‌اش سنش را زیاد نشان می‌دهد و این را می‌شود از محاسنی که یکی در میان سفید شده‌اند فهمید، چهره خشکی ندارد و با نخستین برخورد با شوخی و خنده شما را به خود جذب می‌کند.

ساده و روان و صمیمی سخن می‌گوید و خود را از قید و بند برخی تعارفات و کلمات دور می‌کند می‌گوید؛ در روستای بهمن از توابع شهرستان ایجرود استان زنجان به دنیا آمده و تا سطح دوم حوزه درست خوانده است و دو دختر دارد و از کلمه من هم به شدت متنفر است.

در طول گفت‌وگوی دو ساعته در دفتر خبرگزاری فارس همراهش چندین بار زنگ می‌خورد و برخلاف سایر روحانیون مسائلی که از جهانشاهی پرسیده می‌شود مربوط به اعتیاد، معتادان و کمپ‌های اعتیاد است. ‌ می‌گوید زندگی پر پیچ و خمی داشته است و حتی در دوره‌ای از زندگی ۲۸ روز به کما رفته است، ولی به خواست خدا به زندگی برگشته است و این برگشت به زندگی را مشیت الهی می‌داند و می‌گوید، نمی‌دانم به چه دلیل، ولی خداوند خواسته؛ تا بمانم.

روایت یک روحانی از تبلیغ میان معتادان +عکس ‌ می‌گوید به من می‌گویند «معتادلار مالاسی» کارم تلاش برای دور کردن اعتیاد از جوانان و خانواده‌هاست و در این زمینه از هیچ تلاشی هم دریغ نمی‌کنم و شاید همه شبانه‌روز خود را به این امر اختصاص داده‌ام.

متن زیر گفت‌وگوی دو ساعته خبرنگار فارس با این روحانی است:

حدود ۶ سال است که در وادی کمک و همراهی معتادان هستم، من معتادان زیادی در این چند سال دیده‌ام. کارتن خواب، فرغون خواب و یا معتادانی متمول با داشتن خانه و خودرو‌های آن‌چنانی.

من برخی مواقع برای آوردن معتاد به کمپ خودم در خانه افراد حاضر می‌شوم و با آن‌ها گفتگو می‌کنم تا به کمپ بیاید و از این کار لذت می‌برم آن‌ها وقتی می‌بینند که یک روحانی آمده است تا آن‌ها را برای رفتن به کمپ تشویق و ترغیب کند متعجب می‌شوند.

برای اینکه افرادی را برای رفتن به کمپ و ترک اعتیاد تشویق کنم به سراغ کسانی رفته‌ام که امکاناتی در اتاق شخصی‌اش داشت که آن‌ها را حتی در کل زندگی ندیده‌ام، ولی به هر صورت بود او را راضی کردم تا به کمپ بیاد و کار درمانی‌های لازم را دنبال کند، خدا رو شکر امروز در گرجستان زندگی می‌کند و حالش خوب شده است و هر از چند وقت تماس می‌گیرد.

اعتقاد من این است که باید مواد در کنار معتاد باشد تا وی از آن استفاده نکند اینکه اجازه ندهیم مواد به فرد در حال ترک برسد و او نیز در این مدت مصرف نکند و بعد بگوییم ترک کرده درست نیست؛ معتاد باید در جایی که مواد وجود دارد اراده کند و مواد را کنار بگذارد و این موفق‌تر و ماندگارتر است.

*روش من تشویق برای تحویل مواد توسط خود افراد است

برخی مواقع وقتی به اتاق معتادان حاضر در کمپ می‌روم از گوشه و کنار اتاقشان مواد پیدا می‌کنم، ولی سعی می‌کنم با حرف‌هایی که به آن‌ها انرژی می‌دهد و موجب می‌شود اراده آن‌ها قوی‌تر شود خودشان مواد را در اختیار من بگذارند چرا که این کار ارزش بیشتری دارد.

من با معتادان صمیمی و ساده برخورد می‌کنم و سعی می‌کنم با آن‌ها طوری برخورد کنم تا فراری نشوند، متأسفانه در برخی مواقع برخی دوستان روحانی تلاش می‌کنند همه چیز را شلاقی به فرد منتقل کنند و به یک‌باره آن‌ها را برای انجام فرامین دینی اجبار می‌کنند در حالی که این کار درست نیست، ما در کمپ فردی را داشتیم که در ابتدا از نماز و دین فراری بود، ولی بعد از چند ماه در کمپ دیدیم حتی اجازه نمی‌دهد نماز شبش قضا شود.

باید حال معتاد را درک کنیم اینکه از همان روز نخست بر او سخت بگیریم قطعا فراری می‌شود باید با زبان او با خودش سخن بگوییم و در این صورت است که فرد در حال ترک اعتماد می‌کند و آن وقت هر چه بگویی به آن عمل خواهد کرد.

بعضاً برخی از افراد بستری در کمپ در شرایط روحی و روانی بسیار بدی هستند که اگر از خدا سخن بگویی از خود بی‌خود می‌شوند و شروع به فحاشی و ناسزا گویی می‌کنند، این افراد حال خود را نمی‌دانند و این من هستم که باید خود و کار‌های خود را کنترل و با او کنار بیایم.

من رفتار آن‌ها را رصد می‌کنم و آنچه را که باب میل آن‌ها از دین است را مطرح می‌کنم به هیچ وجه از جهنم سخن نمی‌گویم، چون زندگی کنونی فرد جهنمی است و تلاش می‌کنم آنچه مطرح می‌شود سرشار از امید به زندگی بهتر باشد در این زمان است که وی اعتماد می‌کند و برای ادامه راه همراه می‌شود.

روزی یک کارتن خواب را معرفی کردند که در شرایط بسیار بدی بود و روحیه آن چنانی نداشت و تقریباً در حال مرگ بود؛ ولی با وی صحبت کردم و برای آمدن به کمپ وی را ترغیب کردم، به کمپ آمد و خوشبختانه ترک کرد و الان یک زندگی خوب و مرفه دارد و دست بسیاری از کسانی را که در حال ترک هستند را نیز می‌گیرد.

*فردی پاک شده برای فرار از بازگشت به مواد ۶ ماه در میدان آزادی می‌خوابید

برخی مواقع معتادان در کمپ پاک می‌شوند، ولی شرایط در خانه و محیط طوری است که زمینه برای بازگشت وی به سوی اعتیاد فراهم است؛ اما کاری که می‌کنیم و به آن اعتماد داریم و همین امر باعث شده که یکی از معتادان که پاک شده بود و در خانه وضعیت طوری بود که احتمال بازگشت به مواد را داشت ۶ ماه در بلوار آزادی زنجان خوابیده بود.

بچه‌های پاک شده این فرد را در بلوار آزادی زنجان دیده بودند و از موضوع خبردار شدند که با گلریزان و کمک هم یک خانه مجردی برای او تهیه کردند و هر شب یکی از این دوستان کنار او می‌ماند تا تنها نماند و به او کمک می‌کردند تا پاکی وی ادامه داشته باشد.

من در طول این چند سال با درد این افراد خوب و کامل آشنا شده‌ام، من نقطه ضعف‌ها و درد‌هایی را که این افراد تحمل می‌کنند را کاملا درک می‌کنم و به صورت تخصصی وارد عمل می‌شوم که همین امر باعث موفقیت بنده شده است.

برخی از مواقع به صورت شبانه‌روزی افرادی برای مشاوره و کمک با من تماس می‌گیرند و من با جان و دل با آن‌ها همکاری و همراهی می‌کنم، چرا که از این کار لذت می‌برم و همین امر موجب شده تا آن‌ها به من اعتماد داشته باشند؛ من با معتادان پاک شده ارتباط خوبی دارم با هم برای تفریح به تفرجگاه‌های زنجان می‌رویم و چند‌بار تاکنون به صورت مجردی به سفر رفته‌ایم.

روایت یک روحانی از تبلیغ میان معتادان +عکس

پس از پاک شدن بچه‌ها ارتباط ما باهم قطع نمی‌شود و من سعی می‌کنم در سختی‌ها و شادی‌های این افراد در کنارشان باشم یادم هست حتی به همراه معتادی پاک شده به خواستگاری دختری رفتیم که خانواده‌اش در ابتدا مخالف بودند، ولی بعد از گفتگو راضی شدند و الان این دو جوان زندگی بسیار خوب و موفقی دارند.

چرا برخی از مبلغان در این مسیر موفق نیستند؟

باید دنبال هر کاری می‌رویم یاد بگیریم که هر مکان و زمان شرایط خود را می‌طلبد من وقتی وارد مکانی می‌شوم باید رصد کنم که باید چگونه و چه بگویم. سخنان و رفتار و استفاده از الفاظ به تجربه در پشت تریبون وقتی قرار می‌گیرم با نشستن پشت منبر متفاوت است و من باید حواسم را جمع کنم که چگونه رفتار و سخن می‌گویم.

ما در کمپ با افراد به صورت دورهمی می‌نشینم و سخن می‌گوییم و سخنان و شوخی‌ها و رفتاری متفاوت با سخن در مجالس دیگر داریم.

من آنچه مد نظر خود دارم؛ فقط و فقط خداوند است که شاهد بر اعمال و رفتار ما است و من در کار‌ها همیشه رضایت ایشان را مد نظر قرار می‌دهم؛ چرا که خداوند برای امروز من هدف و برنامه داشته است که بنده را آفریده و تاکنون حفظ کرده است.

من نخستین باری که سوار مترو شدم با شرایط و جو مترو هیچ گونه آشنایی نداشتم و به صورت ملبس سوار مترو شدم که وقتی افراد من را در مترو دیدند تعجب می‌کردند برخی تیکه می‌پراندند و برخی با کنایه حرف می‌زدند. مدتی گذشت تعدادی سؤالاتی داشتند که مطرح کردند و من جواب دادم یکسری واقعیت‌ها را به آن‌ها گفتم که آن‌ها نمی‌دانستند؛ کار پیش رفت تا به جایی رسیدیم که من باید پیاده می‌شدم و آن‌ها اصرار می‌کردند یک ایستگاه دیگر هم با آن‌ها بروم تا حرفمان ناقص نماند. وظیفه مبلغ تلاش و پیگیری مشکلات مردم است و یک مبلغ باید از مسجد و منبر خارج و باید در جلد حقیقی خود فرو رود؛ چرا که پیامبر اسلام برای اینکه مردم راحت‌تر با ایشان ارتباط داشته باشند هرگز بالای منبر نمی‌رفتند و کنار مردم می‌نشستند و با زبان خودشان سخن می‌گفتند.

برخی از مبلغان فقط در مساجد هستند و مساجد امروز به مکان دورهمی سالمندان تبدیل شده است و ما باید بتوانیم جوانان را به مساجد جلب کنیم؛ ما در مساجد رفتار درست و مناسبی با جوانان نداریم بلکه آن‌ها را از مساجد فراری داده‌ایم.

روزی من در منبر بودم دیدم خادم چند کودک را دنبال می‌کند به زور تحمل کردم و آخر مجلس به او گفتم به چه حقی شما بچه‌ها را از مسجد فراری دادی و اینکه وقتی ملا بالای منبر رفت مجلس از آن ملا است و من راضی بودم و شما هیچ حقی نداشتی که این کار را بکنی، چون او شان منبر و مسجد را نمی‌داند با این کار بچه‌ها از مسجد فراری می‌شوند.

برخی از هم لباس‌ها به من این خرده را می‌گیرند که با هم نشینی با معتادان، اراذل و اوباش که سخن گفتن معقول را نمی‌دانند و همه جای بدن خود را خال کوبی کرده‌اند چه لذتی دارد، ولی من به آن‌ها می‌گفتم که این افراد دریای مرام و معرفت هستند و این ما هستیم که باید نحوه برخورد را بدانیم و قبول کنیم که باید با هر کس بسته به شرایط و مکان برخورد داشته باشیم.

به هر حال کار تبلیغ بسیار سخت و طاقت فرسا است، اما حلاوت و شیرینی‌های خاص خودش را نیز دارد اگر به کارمان ایمان داشته باشیم هرگز دچار مشکل نمی‌شویم، اما اگر بخواهیم کارمان را از روی فقط وظیفه و درآمد انجام دهیم هرگز موفق نخواهیم شد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت