ماجرای توسّل کافران به حضرت موسی (ع)

کد خبر: 825381

حجت‌الاسلام محسن قرائتی معلم و مفسر قرآن کریم در برنامه امروز درس‌هایی از قرآن به موضوع توسل در قرآن اشاره کرد و وساطت اهل بیت (ع) را سبب شفای امت دانست. تا جایی که کافران برای رهایی از عذاب الهی متوسل به موسی (ع) می‌شدند.

ماجرای توسّل کافران به حضرت موسی (ع)

خبرگزاری فارس: حجت‌الاسلام قرائتی در برنامه امروز درس‌هایی از قرآن به موضوع توسل در قرآن و اهمیت واسطه شده اهل بیت (ع) برای شفای امت اشاره کرد.

حجت‌الاسلام محسن قرائتی معلم و مفسر قرآن کریم در برنامه امروز درس‌هایی از قرآن به موضوع توسل در قرآن اشاره کرد و وساطت اهل بیت (ع) را سبب شفای امت دانست. تا جایی که کافران برای رهایی از عذاب الهی متوسل به موسی (ع) می‌شدند.

موضوع برنامه

توسل در قرآن

عناوین

سلام خداوند به پیامبران پیشین

تفاوت جلد قرآن با جلد دیگر کتاب‌ها

شفا کار خداست، اما با واسطه

استغفار پیامبر (ص) در حق امت گنهکار

توسّل کافران به حضرت موسی (ع)

رحمت خداوند، در کنار مغفرت الهی

احساس آرامش و سبکی به دنبال رحمت و مغفرت الهی

متن برنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی».

چون در آستانه شب قدر هستیم. می‌خواهم در مورد توسل صحبت کنم. ما که شیعه هستیم، توسل هم داریم. همین آمدن به زیارت امام رضا یا کربلا، این یک معنای توسل عملی است، ولی می‌خواهم مبنای قرآنی توسل را بگویم.

وهابی‌ها می‌گویند: فقط بگو یا الله! یا حسین و یا ابالفضل و یا فاطمه و یا علی و یا صاحب الزمان غلط است. فقط بگو یا الله! ما هم می‌گوییم: باسمه تعالی حرف شما غلط است. دلیل، حالا بشنوید. این‌هایی که پای تلویزیون استاد دانشگاه هستند، معلم آموزش و پرورش و طلبه هستند و خیلی‌ها که با عربی کمی آشنا هستند، یادداشت هم بکنند و باقی مردم هم کمی گوش بدهند. توسل به غیر خدا شریک گرفتن، اشکال ندارد. خداوند به موسی گفت: نزد فرعون برو! گفت: من تنهایی نه! «هارون أخی» قاری: «هارُونَ‏ أَخِی» (طه/۳۰) برادرم هارون هم با ما بیاید. «وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی» (طه/۳۲) او هم شریک باشد. «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی‏» (طه/۳۱) او را کمک بفرست. پس حضرت موسی از خدا خواست که کسی کمک او کند. ما هم به امام رضا می‌گوییم: یا امام رضا، یا امام زمان یا امیرالمؤمنین کمک ما کن! می‌گویند: هارون زنده بود. ما هم می‌گوییم: قرآن می‌گوید: امامان ما و شهدای ما چه... زنده هستند. می‌گوید: به چه دلیل زنده هستند؟ می‌گویم: خدا به مرده سلام نمی‌کند.

سلام خداوند به پیامبران پیشین

در قرآن داریم «سَلامٌ‏ عَلى‏ نُوحٍ‏ فِی الْعالَمِینَ» (صافات/۷۹) اگر حضرت نوح مرد، این‌ها می‌گویند: کسی که مرد انگار سنگ است. انگار چوب است. پس وقتی قرآن می‌گوید: «سَلامٌ‏ عَلى‏ نُوحٍ‏» یعنی سلام بر چوب، سلام بر سنگ! در قرآن آیات متعدد داریم که خدا سلام می‌کند به انبیاء، «سَلامٌ‏ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ» (صافات/۱۲۰) سلام بر ابراهیم، «سَلامٌ‏ عَلى‏ إِبْراهِیمَ‏» (صافات/۱۰۹) «وَ سَلامٌ‏ عَلَى‏ الْمُرْسَلِین‏» (صافات/۱۸۱) پس خدا زیارتنامه می‌خواند. خدا سلام می‌کند، اگر هرکسی مرد مثل چوب است و مثل سنگ است، یعنی خدا به سنگ و چوب سلام کرده است؟

قرآن می‌گوید: شهید زنده است. «وَ لا تَحْسَبَنَ‏ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً» (آل‌عمران/۱۶۹) فکر نکنید شهیدان مرده هستند، «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏» احیاءٌ نه معنایش این است که سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، زنده است نه یعنی اسمش زنده است. مردم می‌گویند: خیابان همت، خیابان صیاد، خیابان بابایی، خیابان سعیدی، خیابان چه... ما که می‌گوییم: زنده یعنی اسمش زنده، نه واقعاً زنده است. «یرزقون» رزق می‌خورند. قاری: «یَسْتَبْشِرُونَ‏ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ» (آل عمران/۱۷۱) حاج آقا: «ِوَ یَسْتَبْشِرُونَ‏ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا» (آل‌عمران/۱۷۰) قاری: «یَسْتَبْشِرُونَ‏ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» یعنی این‌ها به هم بشارت می‌دهند که ما شهید شدیم، ۲۲ روز دیگر هم فلانی شهید می‌شود و به ما ملحق می‌شود. گفتگو دارند. «یرزقون»

«فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (آل‌عمران/۱۷۰) فرح یعنی شاد هستند. گفتگو دارند. شاد دارند، خوش و بش دارند. خبر از آینده دارند که چند روز دیگر چه کسی به ما ملحق می‌شود. رزق دارند. نه یعنی اسمشان در تاریخ می‌ماند، نه! چه دارم می‌گویم؟ وهابیت می‌گوید: برای خدا شریک درست نکنید. فقط بگویید: یا الله! اینکه شما می‌گویید: الله و محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، این شرک است. ولی خودشان تابلو زدند، «الله، الوطن» اسن پادشاهشان را هم بردند. توسلات ما را شرک می‌دانند.

تفاوت جلد قرآن با جلد دیگر کتاب‌ها

یک خاطره هست احتمال می‌دهم در این سی چهل سال گفته باشم. من سخنرانی برایم سخت شده است. چون یک چیزی بگویم که چهل سال نگفته باشم، سی و هشت سال نگفته باشم. این مشکل است. نمی‌دانم، کامپیوتر نیستم که ببینم چه گفتم و چه نگفتم. ممکن است شنیده باشید. شاه وهابی عربستان عید قربان یک مهمانی می‌دهد. از فرقه‌های مسلمان هم نفر اول را دعوت می‌کند. یکسال عید قربان نفر اول شیعه، علامه سید شرف الدین جبل العاملی صاحب کتاب المراجعات بود. از علمای درجه یک شیعه لبنانی، ایشان از طرف شیعه‌ها رفت، تا وارد شد یک قرآن به پادشاه سعودی داد. پادشاه سعودی تا باز کرد دید قرآن است بوسید. تا بوسید گفت: تو مشرک هستی. گفت: چرا؟ گفت: برای اینکه این جلد قرآن چرم است و چرم هم پوست گاو است. تو الآن پوست گاو را بوسیدی. کسی که پوست گاو را ببوسد، این مشرک است. خدا پرست نیست. پوست گاو را می‌پرستد. پادشاه سعودی گفت: من کفش‌هایم چرم است. من هیچوقت کفش‌هایم را نمی‌بوسم. من هر چرمی را نمی‌بوسم. این چرم، چون جلد قرآن است بوسیدم نه، چون چرم است و پوست گاو است. وگرنه کفش من هم چرم است و پوست گاو است، هیچوقت نمی‌بوسم. گفت: ما هم ضریح را می‌بوسیم نه بخاطر اینکه آهن است. در خانه خودمان هم آهنی است. این در را می‌بوسیم بخاطر اینکه ضریح امام رضاست. گرفتید یا نه؟ سفت بگویید... ما اگر ضریح را می‌بوسیم نه بخاطر اینکه طلا و نقره است می‌بوسیم. بخاطر اینکه ضریح امام رضاست.

چیز‌ها با عنوان عوض می‌شود. شما یک قطعه سنگ را می‌بری، یک قسمتش را می‌بری و در مستراح کار می‌گذاری، یک قسمتش را در مسجد می‌بری. مسجد را کسی دیگر هم نجس کند باید شما بشویی و بعد سر نماز بروی. ولی مستراح هرکس می‌رود، می‌رود که نجس بکند. یعنی مستراح همین سنگ را می‌دهند که نجس بکنند، ولی مسجد را کسی دیگر هم اگر... گربه‌ای آمد نجس کرد، شما باید اول مسجد را پاک کنی و بعد سر نماز بروی. سنگ سنگ است تا کجا کار بگذاریم.

یک چیزی می‌خواهم بگویم، لطیف است یک مقدار ظریف گوش بدهید. اگر همینطور لم بدهید ممکن است از دست شما برود. تیز شوید که بگیرید. مثل ماهی در می‌رود. ما یک توحید داریم که می‌گوییم: فقط خدا، این پرنده را در آسمان فقط خدا نگه داشته است. دو آیه داریم «ما یُمْسِکُهُنَ‏ إِلَّا الرَّحْمنُ» (ملک/۱۹) یعنی فقط خدای رحمان این پرنده را نگه داشته است. آیه دیگر داریم «ما یُمْسِکُهُنَ‏ إِلَّا اللَّهُ» (نحل/۷۹) «الا الله» مثل اینکه بگوییم: «لا اله الا الله». «لا اله الا الله» توحید ناب ناب است. یعنی توحید خالص خوب است. این پرنده را «ما یُمْسِکُهُنَ‏ إِلَّا الرَّحْمنُ» آیه دیگر «ما یُمْسِکُهُنَ‏ إِلَّا اللَّهُ» در عین حال آیه دیگر می‌گوید: «یَطِیرُ بِجَناحَیْه إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ» (انعام/۳۸) «یَطِیرُ» طیران می‌پرد با دو بال، با اینکه خدا در قرآنش گفته این پرنده هوا را فقط خدا نگه داشته است، فقط خدا، فقط خدا، توحید است. اما در عین حال می‌گوید: خدا هم کارهایش را با واسطه می‌کند. «یَطِیرُ بِجَناحَیْه» طیران، پرواز با این دو بال است. پس مشکلی نیست آدم هم موحد باشد، هم واسطه را قبول داشته باشد. ما موحد هستیم بگوییم: پرنده را فقط خدا نگه داشته است، اما این پرنده را که خدا نگه داشته، خدا توسط بال نگه داشته است.

شفا کار خداست، اما با واسطه

خدا شفا می‌دهد، «وَ إِذا مَرِضْتُ‏ فَهُوَ یَشْفِینِ» (شعرا/۸۰) قرآن می‌گوید: من شفا می‌دهم به مریض‌ها، اما همین قرآنی که می‌گوید: شفا برای من است، آیه دیگر می‌گوید: در عسل شفاست. «فِیهِ‏ شِفاء للناس» (نحل/۶۹) مانعی ندارد... مریض را خدا شفا بدهد. اما همین شفا توسط عسل است. عسل شفاست. چه اشکالی دارد ما خداپرست هستیم و این‌ها هم واسطه هستند. همینطور که پرنده می‌پرد با بال، همینطور که وقتی به موسی گفتند: نزد فرعون برو، گفت: با برادرم.

بخشیدن گناه کار خداست. آیه داریم پیغمبر این زن‌ها که می‌آیند از مکه به مدینه هجرت می‌کنند. اول مرد‌ها هجرت کردند و بعد کم کم زن‌ها آمدند. در حق این زن‌ها استغفار کن. خدایا این زن‌ها بنده تو هستند، می‌خواهی ببخشی خودت ببخش. به پیغمبر می‌گوید: تو در حقشان دعا کن. یعنی خود خدا هم که می‌خواهد ببخشد از طریق پیغمبر می‌بخشد. «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَ‏ اللَّهَ» (ممتحنه/۱۲) یعنی‌ای پیامبر زنان مهاجر که از مکه به مدینه هجرت می‌کنند، تو در حق این‌ها دعا کن من این‌ها را ببخشم. خدایا می‌خواهی ببخشی خودت ببخش. می‌گوید: نه با واسطه! تو پیغمبر دعا کن، من این‌ها را می‌بخشم.

استغفار پیامبر (ص) در حق امت گنهکار

یک آیه داریم «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّه‏ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» (نساء/۶۴) این را با هم خواندید. حالا کلمه کلمه بخوانید. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» در آستانه شب قدر هستیم. شب دعاست، دقت کنید. می‌گوید: اگر مردمی که به خودشان ظلم کردند، «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» یعنی مردمی که به خودشان ظلم کردند. بعدش «جاؤُکَ» یعنی بلند شدند به مدینه زیارت تو آمدند. «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّه‏» استغفار هم کردند. پس سه کار کردند. ۱- گناه کرده و بلند شده به مشهد آمده. به کربلا و نجف آمده، سامرا و کاظمین، عمره، مدینه، ۱- گناه کرده «جاء» یعنی بلند شده آمده و زوار است. ۲- از خدا هم استغفار می‌کند. ۳- «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» اگر پیغمبر هم در حق این‌ها دعا کند، «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» از این توسل پیداست. چون می‌گوید: «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» خدایا من گناه کردم. از خودت می‌خواهم مرا ببخش. خودت هم مرا ببخش. می‌گویند: نه، یک واسطه می‌خواهد. مثل این چیز‌ها هست که واشر بین آن می‌گذارند. واشر می‌خواهد! گناه کردی، بلند شو زیارت بیا، عذرخواهی کن، در عین حال باید پیغمبر هم باشد. واسطه می‌خواهد، وهابی‌ها می‌گویند: واسطه شرک است. «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»

ممکن است یک وهابی پیدا شود بگوید: خوب پیغمبر زنده بود. می‌گوییم: ما به پوست و گوشت که متوسل نمی‌شویم. پوست و گوشت زنده و مرده دارد. اما مقام پیغمبر که مرده و زنده ندارد. ما وقتی متوسل می‌شویم می‌گوییم: خدایا به مقام امام رضا، نمی‌گوییم: به پوست و گوشت امام رضا، مقام زنده و مرده ندارد. پوست و گوشت زنده و مرده دارد. اما وقتی ما متوسل شویم، به مقام متوسل می‌شویم. مقام زنده و مرده ندارد. در قرآن آیه‌ای داریم می‌گوید: مدیریت هستی با خداست. «یُدَبِّرُ الْأَمْر» (یونس/۳) یعنی تدبیر امور دست خداست. اما همین خدایی که در قرآن می‌گوید: تدبیر و مدیریت دست من است. به فرشته‌ها می‌گوید: شما هم تدبیر کنید. «فَالْمُدَبِّراتِ‏ أَمْراً» (نازعات/۵) یُدَّبر، مدبرات! یعنی تدبیر دست خداست، اما همین خدایی که تدبیر دست اوست، این تدبیر را به فرشته‌ها هم واگذار کرده است. اشکالی ندارد.

در سوره بقره آیه‌ای داریم سنی‌ها هم این را قبول دارند. «فَتَلَقَّى‏ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ» (بقره/۳۷) وقتی حضرت آدم گندم خورد، دید بد کرده است، کاش نمی‌خورد. حضرت آدم از پروردگارش یک کلماتی را دریافت کرد، با همان کلمات توبه کرد. آنوقت سنی و شیعه نوشتند این کلمات این بود. «الهی بحق محمد و علی و فاطمه» (صلوات حضار) «بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین» فخر رازی هم گفته و بعضی از اهل سنت هم گفتند.

توسّل کافران به حضرت موسی (ع)

وقتی می‌خواهیم دعا کنیم توسل پیدا کنیم به اولیای خدا، حتی توسلی که وهابیت شرک می‌داند، قرآن یک چیزی گفته که دیگر وهابی‌ها هیچ نمی‌توانند بگویند. من این آیه را بخوانم. سوره اعراف «وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ» (اعراف/۱۳۲) جمله جمله بخوانید... قاری: «وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ» به موسی گفتند:‌ای حضرت موسی! حالا حضرتش را من می‌گویم.‌ای موسی! «مَهْما تَأْتِنا» یعنی هرچه برای ما بیاوری، از هر نشانه‌ای، از هر معجزه‌ای، هر استدلالی، هرچه بگویی «لِتَسْحَرَنا بِها» که ما را با آن حرف‌ها سحر کنی، «فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ» ما ایمان نمی‌آوریم. خوب گوش بدهید. لجبازترین، سنگدل‌ترین آدم‌های کره زمین کفاری بودند که در مقابل موسی ایستادند و گفتند: هزار تا معجزه بیاوری ما ایمان نمی‌آوریم! دیگر از این‌ها بی... نمی‌داند آدم چه بگوید؟ بی همه چیز... بی همه چیزتر که به پیغمبر می‌گویند: هزار تا معجزه بیاوری ما ایمان نمی‌آوریم. خدا می‌گوید: حالا که اینقدر لجباز هستید، تحویل بگیرید. جمله جمله...

بعد می‌گوید: «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ...» قاری: «فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ» (اعراف/۱۳۳) ما به این آدم‌های لجباز طوفان نازل کردیم. «وَ الْجَرادَ» زندگی آن‌ها را پر از ملخ کردیم. «وَ الْقُمَّلَ» زندگی آن‌ها را پر از حیوانات ریز نظیر شپش کردیم. «وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ» در زندگی‌شان پر از قورباغه شد. آب می‌رفتند بخورند، آب درون لیوان خون می‌شد. «آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا» حالا که اینقدر لجباز هستید که به پیغمبر می‌گویید: هزار معجزه بیاوری ما ایمان نمی‌آوریم. ملخ، قورباغه، شپش و خون، طوفان بر شما نازل شد. از اینجا توسل هست. «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ» (اعراف/۱۳۴) همین که دیدند زندگی‌شان پر از نکبت شد، به قول امروزی‌ها محیط زیستشان به هم ریخت، همه چیزشان به هم خورد، آنوقت متوسل شدند. «قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّکَ» موسی دعا کن. یا ابالفضل دعا کن! یا حسین دعا کن! لجبازترین مردم کره زمین که به پیغمبر گفتند: هزار دلیل بیاوری ما ایمان نمی‌آوریم، همین که گرفتار شدند متوسل شدند. «یا مُوسَى ادْعُ لَنا» دعا کن. «بِما عَهِدَ عِنْدَکَ» نه پوست و گوشت موسی که بگویی: زنده است، مرده است. «بِما عَهِدَ عِنْدَکَ» یعنی بخاطر تعهدی که با خدا داری. بخاطر رابطه‌ای که با خدا داری ما متوسل به مقام تو می‌شویم. مقام تو مقامی است که با خدا رابطه دارد. نه به پوست و گوشت تو! این هم یک آیه برای توسل.

برادران یوسف وقتی پشیمان شدند که چه غلطی کردند، یوسف را در چاه انداختند، پدر در عزایش نشاندند. اینقدر گریه کرد تا کور شد. بالاخره بعد دیگر آمدند توبه کنند. گفتند: «قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ» (یوسف/۹۷) «یا أبانا» یعنی أب، پدرجان، «اسْتَغْفِرْ لَنا» متوسل شدند، یا حسین در حق ما دعا کن. یا امام رضا در حق ما دعا کن. «یا أبانا»‌ای یعقوب «اسْتَغْفِرْ لَنا» در حق ما استغفار کن. حالا...

یک جامعه سالم جامعه‌ای است که مردمش ایمان داشته باشند. رهبرش الهی باشد. مردم اطاعت قوی از رهبر بکنند. منحرفش پشیمان شوند. استغفار کنیم. رهبرش هم استغفار بپذیرد، گفت: باشد شما را دعا می‌کنم. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» (یوسف/۹۸) «سَوفَ» یعنی در آینده شما را دعا می‌کنم. می‌گویند: منتظر شب جمعه بود، شاید. منتظر سحر بود، منتظر شب قدر بود. منتظر چه شبی بود، گفت: الآن وقتش نیست. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی»، چون دعا هم حال می‌خواهد.

خطاکار اول باید پشیمان شود. «إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ‏» به سوی خدا برگردد، از مقام رسالت کمک بگیرد. یأس هم پیدا نکند، بنابراین استغفار، توبه و زیارت، این‌ها همه وسیله‌ای برای بازسازی روحی است.

رحمت خداوند، در کنار مغفرت الهی

خداوند وقتی می‌بخشد، محبت هم می‌کند. ممکن است ما یک زندانی را عفو کنیم. یک کسی که به ما ظلم کرده را ببخشیم. اما دیگر دوستش نداریم. یک کسی به من سیلی زده است، می‌آید می‌گوید: ببخش، می‌گویم: بخشیدم! می‌خواهی دوستت هم داشته باشم. خداوند غیر از اینکه می‌بخشد، دوستش هم دارد. می‌گوید: «إِنَّهُ‏ هُوَ التَّوَّابُ‏ الرَّحِیم‏» (بقره/۳۷) توّاب یعنی توبه تو را می‌بخشد. می‌پذیرد، یحیم یعنی محبت هم می‌کند.

خود ما مانع خودمان هستیم. اگر خودمان را بشکنیم، عذرخواهی کنیم، آقا من بد کردم! مرد به زنش ظلم کرده، بگوید: خانم معذرت می‌خواهم. نه، مرد زشت است جلوی زنش عذرخواهی کند. چه کسی گفته زشت است؟ هرکس غلط کرد عذرخواهی کند. زن یک غلطی کرده از شوهرش عذرخواهی کند. پدر و مادر نسبت به بچه ظلم کردند، بی خود داد زدند، وقتی می‌گویند: غیبت نکن، شما فکر می‌کنی آبروی دخترت را می‌توانی بریزی؟ این دختر خیلی مرا می‌سوزاند. درسش را خوب نمی‌خواند. مشقش را هم ننوشته است. یک مهمان که می‌آید، یک دختر هفت هشت ساله، مادرش تندتند بدی او را به مهمان‌ها می‌گوید. دختر هم رویش نمی‌شود با مادرش در بیافتد. غیب حرام است. ولو غیبت بچه، ما فکر می‌کنیم این بچه ما هست، من حق دارم غیبتش را کنم.

مجرمی را نزد حضرت امیر آوردند، شلاق را داد به یکی از یاران و گفت: این مقدار بزن. این هم شروع به زدن کرد. گفت: چند تا زدی؟ گفت: اینقدر. گفت: من چند تا گفتم؟ گفت: اینقدر. گفت: سه تا زیادی زدی. گفت: بگذار یکباره او را آدم کنم. گفت: نه، بی‌خود! شلاق را گرفت و گفت: بخواب! شلاق را از شلاق زن گرفت و خود شلاق زن را خواباند، آن سه تایی که اضافه زده بود به او زد. قرآن آیات زیادی دارد که از مرز تجاوز نکنید. «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ» (بقره/۲۲۹) حدود و قانون خدا را نباید تعدی کنیم. از خودتان یک چیزی درنیاورید. ما گاهی وقت‌ها یک چیزی را از خودمان درمی‌آوریم و هیچ مبنایی هم ندارد. از خودمان چیزی رویش نگذاریم.

احساس آرامش و سبکی به دنبال رحمت و مغفرت الهی

در مورد توسل که ما یک مطالبی را گفتیم، می‌گوید: «لَوَجَدُوا اللَّهَ» وَجَدَ، وجدان. وجدان داری یعنی از درون احساس نمی‌کنی؟ می‌گوید: «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً» (نساء/۶۴) اگر واقعاً زیارت رفتی و عذرخواهی کردی و امام و پیغمبر هم در حق تو دعا کرد، احساس آرامش می‌کنی. «لَوَجَدوا» وجدان، چه چیز وجدان می‌کنی؟ وجدان یعنی از درون حس می‌کنی؟ چه حس می‌کنی؟ یعنی سبک شدن را احساس می‌کنی. افرادی هستند وقتی حالی پیدا کردند و گریه و عذرخواهی کردند، احساس می‌کنند سبک شدند. افرادی که اشک ندارند احساس می‌کنند سنگین شدند.

شب بیست و یکم پر رنگ‌تر از شب نوزدهم است. شب بیست و سوم از شب بیست و یکم و شب نوزدهم پر رنگ‌تر است؛ لذا گاهی نزد پیامبر می‌آمدند و می‌گفتند: یک شب را به ما بگو. خانه ما بیرون از شهر مدینه است، من نمی‌توانم دو شب بیایم. حضرت فرمود: اگر نمی‌توانی شب بیست و سوم بیا، شب بیست و سوم دو حسن دارد. یکی سر شب و یکی آخر شب، سوره روم و عنکبوت دارد. از دستور‌های ویژه‌ای که در شب بیست و سوم است، آدم احساس می‌کند شب قدر شب بیست و سوم است. هرکاری می‌خواهید بکنید شب بیست و سوم بکنید. خمس می‌خواهید بدهید. مثلاً در طول سال یک پول‌هایی می‌خواهید به فقیر بدهید، شب بیست و سوم یکجا کنار بگذارید. چون یک تومان هزار تومان حساب می‌شود. یک افطاری هزار افطاری حساب می‌شود. هرکاری شب بیست و سوم کنید ضربدر هزار می‌شود. از دست ندهید.

اگر می‌خواهید دعای شما مستجاب شود یک مشکلی را حل کنید. افرادی می‌گویند: آقای قرائتی به کار ما گره افتاده است. می‌گویم: یک گره از مردم باز کن، گره از کار تو باز می‌شود. گره باز کن، گره باز می‌شود. گیر می‌دهی، گیر می‌کنی. به دیگران دعا کنیم. دعا هم آدابی دارد.

دعا یک فرمولی دارد. مثل تلفن، یک شماره تلفن، اگر تلفن خانه ما را بگیری من گوشی را برمی‌دارم. تلفن خدا ده شماره‌ای است. ده تا را برای شما می‌گویم. ۱- اول بسم الله بگویید. ۲- از خدا تجلیل کنیم. در قرآن سه آیه داریم «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏» (اعراف/۱۸۰) این آیه سه بار تکرار شده است. معنایش این است که اسماء عالی برای خداست. یا علیُ یا عظیم، یا غفور یا رحیم، از خدا تجلیل کنید. ۱- بسم الله ۲- صفات خدا و تجلیل از خدا؛ حدیث داریم اسماء الحسنی ۹۹ تا اسم هست. اگر خدا را به این ۹۹ اسم صدا بزنید، دعای ما به استجابت نزدیک است. بعد نعمت‌های خدا را بشمارید. خدا خیلی به من نعمت داده است. نعمت‌هایی خدا به ما داده که حتی برای یک ثانیه فکرش را نمی‌کنیم. در کل عمر از آن استفاده می‌کنیم اصلاً یادش نیستیم الحمدلله بگوییم؛ لذا اگر خواستید شکر کنید اول بگویید: خدایا برای نعمت‌هایی که یادم رفته الحمدلله! چون پنج تا نعمت یادمان است، ده میلیون نعمت یادمان می‌رود.

خیلی از حیوان‌هایی که ما فکر می‌کنیم به درد نمی‌خورند، به درد می‌خورند. یکی از اولیای خدا می‌رفت، یک حیوانی را دید، خیلی ریز ریز عین سر سوزن بود. یک خرده به این حیوان نگاه کرد، گفت: خدایا این را برای چه خلق کردی؟ اگر این نبود چه می‌شد؟ خطاب شد بار اول است این سؤال را کردی. این حیوان تا حالا ده بار این سؤال را پرسیده که خدایا این را برای چه خلق کردی؟ ما نمی‌دانیم. همه زن‌ها وقتی می‌زایند بچه‌شان سینه را می‌مکد. حالا یک زنی زاییده این بچه نمی‌مکد هی فوت می‌کند. فو... عزیز بمک! فو... این یکی فوت می‌کند. با کدام مرجع تقلید و کارشناس و پروفسور و استاد دانشگاه و آزمایش و اینترنت و فضای مجازی، با چه ابزاری می‌خواهی روز اول مکیدن را یاد این بچه بدهی؟ هروقت خواستی شکر کنی بگو: خدایا برای نعمت‌هایی که نمی‌فهمم الحمدلله.

نعمت‌ها را یاد کنیم، شکر کنیم، شکر هم می‌کنیم بگوییم: به عدد هر ذره، هر چه می‌دانی. نه صد هزار مرتبه شکر! بعد صلوات بفرستیم و بعد عیب‌های خودمان را بگوییم. خدایا با گوش گناه کردم. با چشم گناه کردم. با زبان گناه کردم. به گناه خودمان اقرار کنیم و بعد عذرخواهی کنیم. حدیث داریم اگر دست بالا آمد، ده مرتبه یا رب گفتی، خدا می‌گوید: «لبیک» دستی که بالا بیاید، به ما گفتند: محروم برنمی‌گردد. یا هرچه می‌خواهد به او می‌دهیم. ۲- اگر صلاحش نباشد مشابه آن را به او می‌دهیم. ۳- اگر اصلاً صلاحش نباشد، حالا که دستش را بالا آورد یک بلا از جانش دور می‌کنیم. یا برای نسل و بچه‌هایش می‌گذاریم و یا برای قیامتش می‌گذاریم. دست بالا بیاید یک چیزی می‌دهیم. به خصوص اگر ده مرتبه یا رب گفت. خدا لبیک می‌گوید.

خدایا هرچه شب قدر برای بندگان خوبت مقدر می‌کنی به آبروی همان بندگان خوب همه آن‌ها را برای همه ما مقدر بفرما. نمی‌دانم سال دیگر هستیم یا نیستیم، خیلی مهم نیست باشیم یا نباشیم. اینقدر بودیم چه کردیم. بنده ریش‌هایم سفید شده، دو رکعت نماز با توجه در عمرم خواندم؟ نگویید: باشیم یا نباشیم. خدایا اگر عمر ما در راه رضای توست طول عمر مرحمت بفرما. اگر کج می‌رویم و به درد نمی‌خوریم، قبل از مرگ این مقداری که کج رفتیم ببخش و اول مرگ را اول راحتی ما قرار بده. همه کسانی که در طول تاریخ بودند و شب قدر استفاده کردند، الآن زیر خاک هستند، همه را بیامرز. همه مریض‌ها را شفا بده. ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، عزت دنیا و آخرت، همسر خوب برای بی همسرها، مسکن خوب برای بی مسکن‌ها، صفا و صمیمیت برای قهر‌ها و کدورت‌ها، خاموش شدن فتنه‌ها، خنثی شدن توطئه‌ها، نابود شدن توطئه‌گران نا اهل، نصیب همه ما بفرما. سعی کنید اگر کسی به شما ظلم کرده او را ببخشید. ببخشید تا ببخشند. آخرین کلمه همین است «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» (نور/۲۲) ببخشید تا ببخشند... بخوانید برویم. قاری: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» همدیگر را ببخشید. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» مگر دوست نداری خدا تو را ببخشد؟ دوست داری خدا تو را ببخشد تو هم مردم را ببخش. من هم به سهم خودم از همه شما التماس دعا دارم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت