قتل مهندس نخبه با پرتاب چاقو +عکس
بازگشت سر زده مرد میانسال به خانهاش، قتل مهندس جوان را رقم زد. مرد میانسال که مقابل در با این پسر روبهرو شده بود چاقو غلافدار را به سمت وی پرتاب کرد که چاقو در سینه این پسر نشست.
جامجم: رسیدگی به این پرونده از نوزدهم تیر سال گذشته و به دنبال کشته شدن پسر ۲۵ سالهای به نام نیما در دستور کار پلیس ورامین قرار گرفت.
شواهد نشان میداد این پسر هنگام فرار از خانه مرد میانسال با یک ضربه چاقو به سینهاش زخمی و به بیمارستان منتقل شده است. این پسر ساعتی بعد به خاطر خونریزی شدید ناشی از برخورد چاقو با قلبش جان سپرد. به این ترتیب مرد ۵۰ ساله به نام مصطفی بازداشت شد و به پرتاب کردن چاقو اعتراف کرد.
وی دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی توکلی و با حضور یک قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه اولیای دم برای مصطفی حکم قصاص خواستند.
پدر نیما در حالی که اشک میریخت، گفت: پسرم مهندس آیتی و از نخبههای دانشگاهی بود که این مرد بیرحمانه او را کشت.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: آنروز یکباره تصمیم گرفتم سر زده به خانهام بروم. به همین خاطر از محل کارم مرخصی گرفتم و به سمت خانه رفتم. در نزدیکی خانهمان با صحنه عجیبی روبهرو شدم. یک پسرجوان وارد خانه ما شد. چون همسرم خیاط است فکر کردم پسر یکی از مشتریهاست که برای تحویل گرفتن لباس مقابل در آمده است. به همین خاطر چند دقیقهای را در خیابان ایستادم و سیگار کشیدم. اما چون خبری از پسر جوان نشد مقابل در رفتم و زنگ زدم. دخترم در را باز کرد. من سراغ پسر جوان را از او گرفتم، اما دخترم دستپاچه شده بود. همان موقع پسر جوان از دستشویی داخل حیاط بیرون آمد و فرار کرد. من فریاد کشیدم و او را تعقیب کردم، اما نتوانستم پسرناشناس را بگیرم. همان موقع با همسرم تماس گرفتم. همسرم گفت: برای تعویض پلاک خودرو رفته است. او دقایقی بعد به خانه برگشت.
متهم ادامه داد: من آنقدر از این ماجرا شوکه شده بودم که مدام فریاد میکشیدم و فحاشی میکردم. همان موقع یکی از همسایهها به حیاط خانهمان آمد تا مرا آرام کند. مشغول صحبت با مرد همسایه بودم که زنم را در حال صحبت کردن با تلفن همراهش دیدم. چون میدانستم پسرجوان آن سوی خط است تلفن را از دست همسرم گرفتم و از پسر جوان خواستم تا سر قرار بیاید. میخواستم با پسرجوان روبهرو شوم و درباره رابطهاش بپرسم. او هم قبول کرد تا بار دیگر مقابل خانهمان بیاید. من از شدت عصبانیت در خیابان قدم میزدم، سیگار میکشیدم و در انتظار پسر جوان بودم. چند دقیقه بعد پسر جوان را دیدم که وارد خانه ما شد. به داخل خانه رفتم و با او درگیر شدم. او بار دیگر پا به فرار گذاشت. من هم چاقوی غلافداری را که روی تخت کنار حیاط بود برداشتم و به سوی او پرت کردم.
مصطفی افزود:پسر جوان هنوز زیاد دور نشده بود که داخل یک چاله افتاد. وقتی بالا سر او رسیدم متوجه شدم چاقو به سینه او برخورد کرده است. من به اصرار همسرم میخواستم پسرجوان را به بیمارستان برسانم، اما همسایهها دور ما جمع شده بودند. خواهر پسر جوان هم همان موقع در محل حاضر شد. او مدام روی ماشین میکوبید و فریاد میکشید. به همین خاطر اجازه نداد تا به سمت بیمارستان بروم. دقایقی بعد مرا به کلانتری بردند و در بازداشتگاه بودم که فهمیدم پسر جوان فوت شده است.
این متهم گفت: باور کنید من هیچوقت فکر نمیکردم پرتاب چاقوی غلافدار به سمت پسر جوان باعث مرگ او شود.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره این که به نظر میرسد از همسرت خواستی تا با پسر جوان قرار بگذارد و او را بار دیگر به خانهتان بکشاند و به همین خاطر هم پسرجوان برای دومین بار فرار کرد، پاسخ داد: نه من چنین تصمیمی نداشتم. من در آن لحظه غیرتی شده بودم و میخواستم او را ادب کنم.
دیدگاه تان را بنویسید