انوار طاها: در آیات ۲ و ۳ سوره نجم درباره پیامبر اکرم (ص) اینگونه آمده است: «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى» و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید! آنچه مى گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست!
صاحبنظران در این باره که منظور این آیات چیست و آیا تمامی سخنان پیامبر وحی بوده یا نه، قائل به دو دیدگاه متفاوت شده اند. برخی معتقدند از آنجا که این آیات همه مطلق هستند، بنابراین تمامی سخنان و رفتارهای پیامبر وحی الهی بوده است؛ بنابراین نه تنها لازم است به کلمات پیامبر تمسک نمود بلکه باید کلمات آن حضرت را وحی الهی دانست که به ایشان القا شده است. [۱]در حدیثی آمده است: روزى رسول خدا (ص) دستور داد تمام درهاى خانه هایى که به داخل مسجد پیامبر گشوده مى شد (جز در خانه على (ع)) بسته شود، این امر بر مسلمانان گران آمد تا آنجا که حمزه عموى پیغمبر (ص) از این کار گله کرد که چگونه در خانه عمویت و ... را بستى، اما در خانه پسر عمویت را باز گذاردى؟ (و او را بر دیگران ترجیح دادى). هنگامى که پیامبر (ص) متوجه شد که این امر بر آنها گران آمده است مردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بى نظیرى در تمجید و توحید خداوند ایراد کرد، سپس افزود: «ایها الناس ما انا سددتها، و لا انا فتحتها، و لا انا اخرجتکم و اسکنته، ثم قرأ "وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ
یُوحى"» «اى مردم! من شخصا درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از مسجد بیرون نکردم، و على را ساکن ننمودم (آنچه بود وحى الهى و فرمان خدا بود) سپس این آیات را تلاوت کرد: وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ... إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى.» [۲]این حدیث که بیانگر مقام والاى امیر مؤمنان على (ع) در میان تمام امت اسلامى بعد از شخص پیامبر است، نشان مى دهد که نه تنها گفته هاى پیامبر (ص) بر طبق وحى است، بلکه اعمال و کردار او نیز چنین است. [۳]در واقع این گروه با استناد به این حدیث و احادیث دیگر و همین آیات معتقدند تمامی سخنان و کردار آن حضرت وحی الهی بوده است.
اما گروهی دیگر معتقدند این آیه تنها به آن بخش از سخنان رسول خدا اشاره میکند که مربوط به دعوت او و کتابی است که آورده است و نه تمامی حالات و سخنان آن حضرت (ص). [۴]علامه طباطبایی در این باره میگوید: جمله "ما ینطق" مطلق است، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده، و مقتضاى این اطلاق آن است که هواى نفس از مطلق سخنان پیغمبر نفى شده باشد (حتى در آن سخنان روزمره اى که در داخل خانه اش دارد)؛ اما از آنجایى که در این آیات خطاب" صاحبکم" به مشرکین است، مشرکینى که دعوت او را و قرآنى را که برایشان مى خواند دروغ و افتراى بر خدا مى پنداشتند، لذا باید به خاطر این قرینه مقامى بگوییم: منظور این است که آن جناب در آنچه که شما مشرکین را به سوى آن مى خواند، و آنچه که از قرآن برایتان تلاوت مى کند، سخنانش ناشى از هواى نفس نیست، و به رأى خود چیزى نمى گوید، بلکه هر چه در این باب مى گوید وحیى است که خداى تعالى به او مى کند. [۵]البته هیچ گاه نمیتوان گفت که سخنان عادی آن حضرت مطابق هوای نفس یوده است، زیرا چنانچه همه میدانیم پیامبر اکرم (ص) دارای مقام عصمت بوده اند و این مقام تمامی رفتارها و سخنان و حالات آن حضرت را شامل
میشود. در واقع معصوم در هیچ موردی گرفتار فراموشی، خطا، گناه و غفلت نمیشود، چه این موارد جزء امور دینی باشد، چه امری غیر دینی باشد؛ بنابراین اگر معصوم سخنی بگوید ولو درباره مسائل اجتماعی، فردی، علمی و سایر مسائل، از آنجا که دارای مقام عصمت از خطاست، سخن او قطعا مطابق واقع خواهد بود. اما نمیتوان گفت: قطعا تمامی سخنان ایشان وحی الهی بوده است، تنها همین اندازه که مطابق رضایت الهی و خواسته خداوند و بری از خطا و اشتباه و هوای نفس بوده است، حجیت کامل مییابد. پی نوشت: [۱]. وحی قرآنی و وحی بیانی، احمد عابدی، اندیشه نوین دینی، تابستان ۱۳۸۷، ش. ۱۳، ص. ۵۴ [۲]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، سیوطى جلال الدین، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، ۱۴۰۴، ج۶، ص: ۱۲۲؛ تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴، ج۲۲، ص: ۴۸۱ [۳]. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص: ۴۸۲ [۴]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲، ج۹، ص: ۲۶۱ [۵]. ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش. ج۱۹، ص: ۴۲
دیدگاه تان را بنویسید