خبرگزاری فارس: از قدیم گفتهاند «شکم گرسنه دین و ایمان سرش نمیشود» حالا با این نگاه فرقی نمیکند نمایشگاه کتاب باشد یا هر جای دیگری. زمانی که قرار باشد پای شکم به میان باز شود دیگر فرهیخته بودن و رفتارهای فرهنگی جایی ندارد. بالاخره انسان فرهیخته هم نیازهایی دارد و برای فرهیختگی باید غذا خورد تا زنده ماند!
اینجا بخوانید: پلمب ۵ اغذیه فروشی در مصلی
این موضوع سبب شد سراغ برخی اغذیهفروشیهای مستقر در نمایشگاه برویم و گزارشی از قیمت غذا در مصلی ارائه کنیم. در بازدیدی که خبرنگار فارس از این غذافروشیها داشت نتایجی جالبی به دست آمد. اگر مخاطب غذاهای ایرانی باشید و بخواهید با چلو و پلو شکم خود را سیر کنید، میانگین ۱۰ تا ۲۰ هزار تومان برای غذاهای ایرانی اعم از خورش (خورشت) و کباب (کوبیده و جوجه) هزینه کنید. شاید برای یک نفر این قیمتها منطقی باشد، ولی وقتی قرار است خانواده را در یک رویداد فرهنگی همراه کنید این مبالغ یعنی هزینه کردن تا رقمی بالغ بر ۱۰۰ هزار تومان (طبیعی است نوشابه یا آب را هم به قیمتها اضافه کنیم). اما اگر سلیقهتان به سوی غذاهای حاضری یا به اصطلاح رایج «فست فود» گرایش داشته باشد، ماجرا تفاوت میکند. قیمت ساندویچها بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان است که باید قیمت نوشابه و دیگر نوشیدنیها را به آن اضافه کرد. نکته جالب اینکه یکی از غرفههای ارائهکننده همین سنخ اغذیه قیمتهایش متفاوت بود. در این غرفه باید برای یک ساندویچ رقمی معادل ۱۹ الی ۲۸ هزار تومان از جیبتان هزینه کنید.
بیشتر ببینید: گمرک خالی نمایشگاه کتاب! +تصاویر
یکی دیگر از خوراکیهای محبوب ایرانیان، نوشیدنی چای است که اگر هوای چای خوردن به سرتان بزند برای آن باید معادل ۲ هزار تومان و اندکی بیشتر را در نظر بگیرید. در گرمای بعدازظهر نمایشگاه یکی از خوراکیهای محبوب بستنی است که برای آن نیز باید حدود ۶ هزار تومان کنار بگذارید. صفهای طولانی در ساعات منتهی به ناهار را نیز باید به این قیمتها اضافه کرد. صفهایی که باید برای سیر شدن شکم به جان خرید. این قیمتها را باید در کنار کیفیتهای تجربه نشده این خوراکیها در نظر گرفت که با توجه به حجم انبوه متقاضی طبیعی است که در اوج ساعات تقاضا کیفیتها افت کند و هیچ گریز و چارهای از آن نیست و برای سیر شدن باید دل را به دریا بزنید و یکی را انتخاب کنید.
حالا در این بین برخی (به خصوص خانوادهها) پیش بینی این قیمتها و کیفیتهای احتمالی را کردهاند و با خود خوراکیهای خانگی آوردهاند تا بتوانند با آنها سرِ دلِ خود را پُر کنند. خوراکیهایی که شاید بو و بَرَنگ غذاهای نمایشگاه را نداشته باشد، اما خیال خانوادهها از بابت آنها راحت است و میتوانند بدون نگرانی از آنها استفاده کنند. اگر از مسئله خوراکی و غذا بگذریم، غیر یکی از اغذیه فروشیها که فضای مسقفی را با چیدن میز و صندلی برای مشتریهای خود فراهم کرده تا آنجا غذای خود را صرف کنند، محلی برای نشستن و استراحت کردن مسئله اصلی در مصلی است. ظاهرا نمایشگاه محلی است برای کتاب خریدن و برگزارکنندگان برای بازدیدکنندگان فکر نکردهاند و شاید بهتر باشد بگوییم به فکر آنها نبودهاند.
اگر تنها دقایقی در فضای باز غیرنمایشگاهی مصلی بچرخید با صحنههای بسیای روبرو میشوید که بازدیدکنندگان روی زمین نشستهاند و مشغول غذا خوردن هستند. هرقدر هم که گفته شود تهران این روزها اردیبهشتیترین روزهای خود را سپری میکند، اما به هر صورت در فضای باز برای دقایقی زیر آفتاب مستقیم نشستن چندان دلنشین نیست. غیر از برخی بخشها که برای نماز خواندن در نظر گرفته شده، فضای مسقف و سایهدار برای نشستن و استراحت کردن در محیط مصلی کمتر به چشم میخورد و این حاکی از بیتوجهی به بازدیدکننده در طراحی نمایشگاه سی و یکم است.
یکی دیگر از نکاتی که در مصلی مردم باید چارهای برایش اندیشه کنند، مسئله آب است. یا باید از آب معدنی استفاده کنند یا با تشنگی دست و پنجه نرم کنند؛ در حالی که با قرار دادن آب سردکن میتوانستند به بخشی از نیازهای بازدیدکنندگان پاسخ دهند.
دیدگاه تان را بنویسید