این زن کرمانی تکه‌ای نانی را با تیغ موکت‌بری بلعید +عکس

کد خبر: 807337

صبحانه می‌خورد که این اتفاق رخ داد. احساس کرد چیزی در گلویش گیر کرده است، اما هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که تیغ موکت‌بری را بلعیده است.

این زن کرمانی تکه‌ای نانی را با تیغ موکت‌بری بلعید +عکس
رکنا: صبحانه می‌خورد که این اتفاق رخ داد. احساس کرد چیزی در گلویش گیر کرده است، اما هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که تیغ موکت‌بری را بلعیده است. بلافاصله با دخترش تماس گرفت و او را به بیمارستان منتقل کردند. وقتی عکس رادیولوژی را دیدند، هیچ‌کس حتی پزشکان هم باور نمی‌کردند که این جسم تیز دوسانتی درون گلوی این زن ٦١ ساله گیر کرده باشد.
بلافاصله پزشک معالج بالای سر این بیمار آمد و عمل جراحی آغاز شد؛ بیماری که هر لحظه سوزش و تنگی نفسش بیشتر می‌شد و امکان داشت راه نفسش قطع شود. ایران جعفری درست روز جمعه ٣١ فروردین‌ماه بود که نان سنگک تیغ‌دار را قورت داد و زیر تیغ جراحان رفت. ١١ ساعت تحت عمل جراحی بود تا این‌که پزشک معالجش توانست او را از مرگ نجات دهد. ایران هنوز پس از گذشت ٨ روز از آن اتفاق عجیب در بیمارستان بستری است و نمی‌تواند به خوبی صحبت کند و غذا بخورد. او حتی یک لیوان آب هم نمی‌تواند بخورد. دختر این زن ٦١ ساله که روز حادثه مادرش را به بیمارستان رساند، او ماجرای این چند روز سخت مادرش را روایت می‌کند: چطور در جریان این ماجرا قرار گرفتی؟ روز جمعه، ٣١ فروردین‌ماه بود. تازه از خواب بیدار شده بودم و داشتم صبحانه می‌خوردم که مادرم با من تماس گرفت. به سختی نفس می‌کشید. گفت: تکه نانی در گلویش گیر کرده است و نمی‌تواند درست نفس بکشد. از من خواست پیش او بروم. بلافاصله به خانه آن‌ها رفتم. به مادرم روغن و کره دادم که بخورد. ولی فایده‌ای نداشت. حالش داشت هر لحظه بدتر می‌شد. برای همین او را به بیمارستان بردم. در آن‌جا بود که متوجه شدیم چه اتفاق وحشتناکی رخ داده است. تا آن لحظه مادرت متوجه نشده بود که چه چیزی در گلویش گیر کرده است؟ نه، حتی فکرش را هم نمی‌کرد که یک تیغ را خورده باشد. فکر می‌کرد تکه نان است که راه نفسش را بسته است. وقتی به بیمارستان رفتیم حتی پزشکان هم تعجب کردند. وقتی عکس گرفتیم و این تیغ را دیدیم، شوکه شدیم. مادرت چطور این تیغ را قورت داده و متوجه آن نشده بود؟ اتفاقا خودم هم همین سوال را از او پرسیدم. می‌گوید، چون دندان ندارد، تصور می‌کرده نان برشته شده است، برای همین آن را قورت داده و متوجه این جسم تیز نشده است. اگر دندان داشت قطعا می‌توانست متوجه شود و آن را قورت ندهد. مطمئن هستید که تیغ درون نان بوده است؟ سر صبحانه مادرم نان سنگک خالی خورده بود. به جز آن چیز دیگری نخورده بوده که تیغ داخل آن باشد. در ضمن، مادرم درست پس از بلعیدن این تکه نان بود که حالش بد شد. برای همین کاملا مطمئن هستیم که این تیغ درون نان سنگک بوده است. مادرت تنها زندگی می‌کند؟ نه، با پدرم زندگی می‌کند. پدرت هم از این نان خورد؟ نه، اتفاقا مادرم می‌گوید همان لحظه به پدرم هم گفته که از این نان بخورد، اما او گفته فعلا می‌خواهد چایی بخورد و نان نمی‌خواهد. مادرم هم خودش به تنهایی این نان را خورده است. مادرت همیشه از این نانوایی نان می‌خرید؟ نه، اتفاقا زیاد از این نانوایی خرید نمی‌کرد. در کل مادرم و پدرم علاقه زیادی به نان سنگک ندارند. برای همین قبلا فقط یکی، دو بار از آن نانوایی نان خریده بود. آن نان را همان روز خریده بود؟ نه، دو روز قبل خریده بود و نان داخل یخچال بود. روز جمعه برای خوردن صبحانه سراغ این نان رفته بود. وقتی متوجه شدید تیغ در گلوی مادرت است، چه کار کردید؟ بلافاصله همان شب مادرم را برای عمل بردند. پزشک معالج مادرم خیلی زحمت کشید. او آمده بود تا شخص دیگری را عمل کند و برود، اما وقتی وضع مادرم را دید خودش همه کار‌های مادرم را برعهده گرفت. آن شب از ساعت ١٢ تا ٣ بامداد مادرم تحت عمل جراحی بود. فردایش هم از ساعت ١٠ تا ٦ بعدازظهر او را دوباره به اتاق عمل بردند و درنهایت مادرم نجات پیدا کرد. پیش از انجام عمل جراحی خطری مادرت را تهدید می‌کرد؟ بله، پزشکان گفتند که هر لحظه ممکن است این تیغ راه نفسش را قطع کند یا مری و ریه او را ببُرد. برای همین خیلی وضع حساس و خطرناکی بود. مادرم هم مرتب حالش بدتر می‌شد. درد، سوزش و تنگی نفس داشت امانش را می‌برید. او خیلی اذیت شد. الان حالش چطور است؟ خیلی بهتر شده، ولی همچنان در بیمارستان بستری است. نمی‌تواند غذا بخورد. حتی یک لیوان آب هم نمی‌تواند بنوشد. مادرم فشار خون دارد و باید دارو بخورد. حتی پزشک معالجش گفته داروهایش را هم بدون آب قورت بدهد، چرا که ممکن است مری‌اش آسیب ببیند. مادرم ٨ روز تمام عذاب کشید. از آن نانوا شکایت کرده‌اید؟ در این مدت من و خواهر و برادرهایم مرتب درگیر مادرم بودیم. پدرم هم بیمار است و باید به او هم رسیدگی می‌کردیم. برای همین فرصت نکردیم به دنبال کار‌های شکایت‌مان برویم. اول هم تصمیم به شکایت نداشتیم، اما وقتی درد و عذاب مادرم و خطری که او را تهدید می‌کرد، دیدیم، تصمیم گرفتیم شکایت کنیم. پدرم گفت: حتما باید از آن نانوایی شکایت کنیم، چرا که ممکن بود مادرم جانش را از دست بدهد. برای همین قرار است در همین یکی، دو روز شکایت‌نامه را تنظیم کنیم. بعد از این اتفاق به سراغ آن نانوایی نرفتید؟ یک‌بار فردای همان روز به سراغش رفتیم. وقتی ماجرا را به او گفتیم، زیر بار نرفت و قبول نکرد. مدعی شد که حتی یک مو را هم می‌بیند و اجازه نمی‌دهد داخل نان شود، اما از وضع مغازه‌اش مشخص بود که حواسش به هیچ چیز نیست. اصلا بهداشت را رعایت نمی‌کرد و گونی‌های آرد همان‌طور روی زمین افتاده بود. در این مدت هزینه بیمارستان را خودتان پرداخت کردید؟ هنوز هیچ هزینه‌ای پرداخت نکرده‌ایم، چون مادرم هنوز بیمارستان است. فکر می‌کنم باید از جیب خودمان پرداخت کنیم، ولی هنوز به این موضوع فکر نکرده‌ایم. تا الان سلامتی مادرم از همه چیز برایمان با اهمیت‌تر بود و فقط به آن فکر کردیم. خطر جانی هر لحظه این زن را تهدید می‌کرد دکتر لشگری‌زاده، پزشک معالج ایران جعفری، روند درمانی این زن و خطراتی که او را تهدید می‌کرد، توضیح داد: «زمانی که او را به بیمارستان منتقل کردند، گفتند که گلوی این زن با نان برشته زخمی شده است. بیمار با علایم درد و مشکل در بلع به بیمارستان افضلی‌پور کرمان مراجعه کرده بود، بنابراین او تحت سی‌تی اسکن قفسه سینه، گرافی از قفسه سینه و گردن و آندوسکوپی قرار گرفت تا این‌که درنهایت محل قرار گرفتن یک جسم حدود ٢ سانتیمتر مشخص شد. بعد از عکسبرداری متوجه وجود تیغی در گلوی بیمار شدیم. تیغی تیز که هر لحظه امکان داشت مری را ببرد یا راه نفسش را ببندد. برای همین بلافاصله او را به اتاق عمل بردیم و به مدت بیش از سه ساعت تحت عمل جراحی ناموفق قرار گرفت. بعد از آن برای بار دوم فردای همان روز از صبح تا ساعت ٦ عصر بیمار را به اتاق عمل بردیم، به دلیل این‌که در آندوسکوپی تیغه دیده نشده بود. درنهایت قفسه سینه و مری بیمار براساس یافته‌های گرافی و سی‌تی اسکن باز شد و تیغه که در جدار مری گیر کرده بود، دیده و خارج شد، بعد از آن هم ترمیم مری انجام شد. درحال حاضر هم حال عمومی بیمار بهتر شده است و فکر می‌کنم تا دو روز دیگر از بیمارستان مرخص شود.»
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت