سِیلی که علی مبتدا به راه انداخت +عکس

کد خبر: 775694

به هر حال آرپی جی شلیک شد ورزمندگان مثل سیل روی سر بعثی‌ها خراب شدند. این قضیه گذشت تا زمانی که خبر شهادت علی مبتدا را شنیدم. حالم خیلی گرفته شد.

سِیلی که علی مبتدا به راه انداخت +عکس

خبرگزاری ایسنا: به هر حال آرپی جی شلیک شد ورزمندگان مثل سیل روی سر بعثی‌ها خراب شدند. این قضیه گذشت تا زمانی که خبر شهادت علی مبتدا را شنیدم. حالم خیلی گرفته شد.

علی مرادی از رزمندگان لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) در رابطه با نحوه شهادت یکی از همرزمانش برای ایسنا روایت می‌کند: در علملیت «بیت‌المقدس۲» دشمن متوجه حضور ما شده بود. عراقی‌ها از ترس داد می‌زدن «العدو الایرانیه» و همزمان تیربارچی دشمن آتش تیرهای رسامش را روی ستون بچه‌ها گرفت. هیچ «آر پی جی» زنی جرأت نکرد بلند بشود و تیربار دشمن را هدف بگیرد.

در این شرایط حاج علی مبتدا نعره زد:«آرپی‌جی زن.... بزن.» من به تأکید حاج حمید نظرلی باید آخرین نفر ستون می‌آمدم تا جامانده‌ها را به ستون می‌رساندم به همین خاطر سر ستون نبودم ببینم چی شد. یک سری از بچه‌ها بعدا گفتند: «علی مبتدا خودش «آرپی‌جی» را گرفت و زد.» یک سری دیگر گفتند: «نعره حیدری علی مبتدا به آرپی جی زن روحیه داد و بلند شد و زد.»

علی مبتدا با لباس سبز رنگ در کنار همرزمانش

به هر حال گلوله آرپی جی شلیک شد ورزمندگان مثل سیل روی سر بعثی‌ها خراب شدند. این قضیه گذشت تا زمانی که خبر شهادت علی مبتدا را شنیدم. حالم خیلی گرفته شد. دوست داشتم خودم را به تشییع حاج علی برسانم ولی فرمانده گردان ما برادر احمدپور من و تعدادی دیگر از رزمندگان را در موقعیت «صف» فراخواند و درخواست فرمانده لشکر را مطرح کرد.

دستور از این قرار بود که باید «گردان المهدی» خط «قمیش» را نگه دارد. ما هم با جمال شیرافکن و آژیر و تعدادی دیگر یک دسته ویژه تشکیل دادیم و با احمدپور داوطلبانه رفتیم خط و تا یک هفته آنجا بودیم. همین قضیه باعت شد از بقیه یک هفته عقب بمانیم. اینکه در آن یک هفته برما چه گذشت بماند ولی دلم پیش شهدا بود. علی مبتدا، نظرلی، تیموری، میرزایی، گلوند تعدادی از شهدا بودند.

وقتی همه به مرخصی رفتن و برگشتن از نقی فرهادی حال و هوای تشیع جنازه علی مبتدا را پرسیدم. به گفته نقی فرهادی تشیع جنازه بسیار سنگینی بود. یادم است نقی فرهادی با همان صدای بم و خوشی که داشت و همچنان دارد شروع کرد به خواندن دمی که بچه‌ها موقع تشیبع جنازه گرفتن این بود: «پیکر پااااکه علی مبتداااا غرق خون شد بااااا رمز یازهرااااا» من هم که علی مبتدا را خیلی دوس داشتم ریزریز گریه می‌کردم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت