قهرمانی که خطر را نفس می‌کشید +تصاویر

کد خبر: 764555

سرانجام لحظه شلیک فرا می‌رسد در عمق ۳۰ مایلی خاک عراق، خلبان کابین عقب به عتیقه‌چی اطلاع می‌دهد که هواپیمای عراقی در تیررس قرار دارد و محمد نیز یک تیر موشک راداری به سمت او رها می‌کند.

قهرمانی که خطر را نفس می‌کشید +تصاویر

خبرگزاری ایسنا: سرتیپ خلبان محمد عتیقه‌چی در سال ۱۳۵۶ به عنوان مأمور به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل و از آنجا در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۵۶ برای راه‌اندازی و سازماندهی گردان ۹۱ شکاری بندر عباس به پایگاه نهم شکاری بندر عباس همراه با دیگر دوستان اعزام شد. با شروع جنگ تحمیلی سرتیپ خلبان محمد عتیقه‌چی بال در بال دیگر هم‌پروازان به دفاع از ایران پرداخته و از پایگاه‌های مختلفی چون دزفول، همدان و بوشهر به صورت مأمور اقدام به پرواز می‌کند.

قهرمانی که خطر را نفس می‌کشید

روز ششم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ یک فروند فانتوم مسلح به قصد گشت هوایی و پوشش لازم به نیروهای زمینی، از پایگاه سوم شکاری همدان به پرواز درآمد. خلبان این هواپیما سروان محمد عتیقه‌چی و کابین عقب ستوان «حسین صادقی» بود. مدت زمان زیادی از پرواز نگذشته بود که عتیقه چی متوجه یک هدف ناشناس می‌شود، او بلافاصله با رادار تماس می‌گیرد که ثانیه‌هایی بعد رادار، هواپیما را یک «میگ ۲۱» عراقی معرفی می‌کند که گویا هدفی را در کشور بمباران کرده و درحال بازگشت است.

عتیقه چی تصمیم می‌گیرد به هر طریق ممکن میگ عراقی را سرنگون کند. بلافاصله به کمکش می‌گوید که به دقت از طریق رادار هواپیمای عراق را زیر نظر داشته باشد و به محض این که در تیررس موشک قرار گرفت، به او اطلاع دهد. محمد با هماهنگی با رادار دور موتور را افزایش می‌دهد و با تغییر سمت به طرف میگ عراقی حرکت می‌کند

قهرمانی که خطر را نفس می‌کشید

شکار فانتوم عراقی در خانه‌اش

لحظاتی بعد خلبان عراقی از طریق رادار متوجه می‌شود که یک هواپیمای ایرانی در تعقیب اوست. خلبان بخت برگشته عراقی که در روزهای گذشته خود و دیگر دوستانش طعم آرامش را در آسمان نچشیده بودند، هواپیمای خود را در حالت پس سوز قرار می‌دهد و پا به فرار می‌گذارد و ثانیه هایی بعد از مرز عبور می‌کند. او به خیال خود موفق شده بود از دست فانتوم ایرانی فرار کند.

عتیقه چی بدون هیچ هراسی از مرز عبور می‌کند و به تعقیب ادامه می‌دهد. سرانجام لحظه شلیک فرا می‌رسد در عمق ۳۰ مایلی خاک عراق، خلبان کابین عقب به عتیقه‌چی اطلاع می‌دهد که هواپیمای عراقی در تیررس قرار دارد و محمد نیز یک تیر موشک راداری به سمت او رها می‌کند.

لحظاتی بعد موشک با برخورد به میگ عراقی آن را به تلی از آتش تبدیل می‌کند. درنگ جایز نبود. امکان رهگیری فانتوم وجود داشت. عتیقه چی با گردشی سریع به سمت مرز باز می‌گردد. دیگر بنزین هواپیما برای گشت یا درگیری هوایی کفاف نمی‌داد. پس او هواپیما را به سمت پایگاه هدایت می‌کند و به زمین می نشاند.

قهرمانی که خطر را نفس می‌کشید

محمد عتیقه‌چی در سال های پس از دفاع مقدس

میگ ۲۱ دوم و برخورد با کوه

روز چهارم خرداد سال ۱۳۶۰ یک فروند فانتوم مسلح به خلبانی سروان محمد عتیقه چی و کمک «جمشید فرقدان» از پایگاه سوم شکاری به پرواز در می‌آیند. هدف گشت هوایی و جلوگیری از نفوذ هواپپماهای دشمن بود. نیروی هوایی عراق با طرح‌های جدید قصد، سرنگون کردن هواپیماهای ایرانی را داشت.

آنها بدین شکل عمل می‌کردند که دسته‌های چهار فروندی خود را در ارتفاع بالا از مرز عبور می‌دادند که در این حالت رادار مرزی ایران بلافاصله آنها را شناسایی می‌کرد و جنگنده‌ها را برای مقابله با آنها به منطقه هدایت می‌کرد. در این هنگام یک فروند هواپیمای شکاری را نیز در زیر چهار فروند دیگر در ارتفاع کم از مرز عبور می‌داد و وقتی هواپیمای ایرانی برای درگیر با میگ‌ها ارتفاع می‌گرفت، آن یک فروند او را دور زده و مورد هدف قرار می‌داد.

یک روز قبل از این ماجرا، عراقی‌ها یک فروند هواپیمای فانتوم ایرانی را به خلبانی سروان «نقدی بیگ» مورد هدف قرار دادند که قسمت عقب هواپیما از بین رفت ولی نقدی بیگ که یکی از برجسته ترین خلبانان نیروی هوایی بود، موفق شد هواپیما را به زمین بنشاند.

عتیقه چی هم با دانستن این موضوع به پرواز در آمد. درحال گشت هوایی محمد متوجه پنج هواپیمای دشمن روی رادار هواپیمایش می‌شود. بلافاصله به رادار اطلاع می دهد که رادار جواب می‌دهد ما آنها را نداریم شما مراقب باشید. لحظاتی بعد رادار با هواپیمای فانتوم تماس می‌گیرد و اعلام می‌کند ۴ فروند «میگ ۲۱» عراقی به فاصله کم در پشت سر شما قرار دارند.

محمد که می‌داند در صورتی که گردش کند به سمت آنها توسط هواپیمای پنجم که در ارتفاع پایین پرواز می‌کند هدف قرار می‌گیرد. بلافاصله قدرت موتور را افزایش می‌دهد و به سمت سنندج گردش می‌کند در همین زمان ارتفاع خود را به بیش از ۲۰۰۰۰ پا می‌رساند.

قهرمانی که خطر را نفس می‌کشید

وقتی خلبان عراقی در مقابل عتیقه چی کم می‌آورد

لحظاتی بعد عتیقه‌چی دو فروند هواپیمای دشمن را در پشت سر خود می‌بیند. فاصله آنها به قدری کم بود که هر آن می‌توانستند او را هدف قرار دهند. در این زمان عتیقه‌چی تقریبا روی سنندج قرار داشت که تنها راه فرار یک مانور خاص به نام «اسپیلت اس» بود.

عتیقه‌چی بدین شکل مانور را انجام داد که بلافاصله هواپیما را وارونه کرد و درحالی که شروع به کم کردن ارتفاع کرد، به شدت به سمت دشمن گردش کرد. هواپیمای عتیقه‌چی روی سد سنندج با ارتفاع بسیار کم درحال پرواز بود که هر آن احتمال برخورد آن با کوه می‌رفت که رادار اطلاع می‌دهد که چهار فروند هواپمای عراقی درحال بازگشت هستند. محمد پیش خود فکر می کند چرا چهار فروند؟

او به سمت پایگاه حرکت می‌کند و به سلامت به زمین می‌نشیند. بلافاصله توسط فرمانده پایگاه احضار می‌شود. وی به عتیقه‌چی ایراد می‌گیرد که چرا از داخل تونل ماشین رو جاده سنندج عبور کرده است؟ که محمد پاسخ می‌دهد این کار را انجام نداده و شرح ماجرا را برای فرمانده پایگاه بازگو می‌کند که ایشان به محمد اطلاع می‌دهد در تعیقب و گریز، خلبان عراقی که مهارت کمی در اجرای مانورها داشته، با انجام مانور خواسته محمد را هدف قرار دهد که موفق به اجرای مانورهایی که محمد کرده است نشده و در ورودی تونل با کوه برخورد کرده و منهدم شده است.

دومین سانحه و هدایت هواپیما روی زمین

چندین روز قبل از شروع رسمی عملیات «فتح المبین»، پروازهای نیروی هوایی برای زدن عقبه عراق شروع شده بود. در یکی از این پروازها در دوم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ یک دسته چهار فروندی به فرماندهی سرگرد خلبان محمد عتیقه‌چی و کمک شهید ستوان «سرابی» که یکی از خلبانان بسیار خوب نیروی هوایی بود، از پایگاه شکاری همدان به قصد زدن عقبه عراق به پرواز در آمدند. هدف کمی دورتر از نوار مرزی بود. هر کدام از جنگنده‌ها مجهز به چهار تیر بمب ۷۵۰ پوندی بودند.

عتیقه چی که لیدر دسته بود، قبل از پرواز از کلیه خلبانان خواسته بود سکوت رادیویی را رعایت کنند. عتیقه‌چی تأکید می‌کند هنگامی که باید بمب رها شود، نگاه به جنگنده او کنند که وقتی کمی بال سمت راست را تکان داد یعنی موقع پرتاب بمب است و کسی زودتر بمب را رها نکند که در غیر این صورت بمب بر روی نیروهای خودی می‌خورد.

مدتی از پرواز گذشت و تا لحظاتی دیگر جنگنده‌ها به نقطه پرتاب بمب می‌رسیدند که ناگهان شهید سرابی به محمد اطلاع می‌دهد که یک تیر موشک «سام ۳» به سمت آنها شلیک شده است. عتیقه چی لحظاتی بعد در سمت چپ جنگنده خود دود نارنجی رنگ موشک را می‌بیند. درنگ جایز نبود. بلافاصله به سمت چپ گردش می‌کند. در همین هنگام موقع رها کردن بمب‌ها بود که جنگنده‌ها بمب‌های خود را رها می‌کنند که همگی آنها در میان جبهه دشمن برخورد می‌کند ولی عتیقه‌چی فرصت رها کردن بمب‌ها را پیدا نمی‌کند.

موشک در فاصله ۳۰ پایی منفجر می‌شود و قطعاتی از آن به جنگنده برخورد می‌کند. سپس موشکی دیگر از سمت راست می‌آید که با انفجار آن قطعاتی دیگر به هواپیما برخورد می‌کند. هواپیما دچار نشت بنزین شده بود که عتیقه‌چی با رها کردن بمب بدون فیوز انفجار، موفق می‌شود هواپیمای بدون بنزین را در کرمانشاه به زمین بنشاند که بر اثر سرعت زیاد چرخ‌ها کنده می‌شوند ولی او موفق می‌شود هواپیما را از حرکت باز ایستاند. هواپیما بعد از چندین ماه عملیاتی شد و توسط خود او از کرمانشاه انتقال یافت.

سومین سانحه، فتح المبین

سومین سانحه در عملیات فتح المبین اتفاق افتاد. عتیقه‌چی به همراه یک فانتوم دیگر در تاریخ نهم فروردین ماه سال ۶۱ به قصد پوشش هوایی به پرواز درمی‌آیند و پس از آن که یک فروند «میگ ۲۳» عراقی را سرنگون می‌کند، بر روی «پادگان حمید» هدف قرار می‌گیرد و خود و کمکش مجبور به «اجکت» (خروج اضطراری از هواپیما) می‌شوند.

محمد تا سال ۱۳۶۳ در پایگاه شکاری همدان مشغول به خدمت بود که در این سال طی حکمی از سوی امیر «صدیق» فرمانده وقت نیروی هوایی، به سمت معاون عملیات پایگاه هوایی بندرعباس انتخاب و به آن جا منتقل می‌شود. با ورود عتیقه چی به پایگاه بندرعباس، پروازهایش هم بر روی خلیج همیشه فارس شروع می‌شود و این بار وظیفه حراست از آب‌های نیلگون خلیج فارس و حمایت و حفاظت از نفت کش‌های ایرانی برعهده او و دیگر خلبانان نیروی هوایی قرار دارد. این روند تا سال ۱۳۶۵ ادامه دارد که چهارمین سانحه برای عتیقه چی اتفاق می‌افتد.

روایت چهارمین سانحه

در این سال عتیقه چی همچون گذشته به عنوان معاون عملیاتی پایگاه مشغول به خدمت بود که در تاریخ چهاردهم آبان ماه سال ۱۳۶۵ شهید «امیر نوروز محمدی» که از خلبانان بالگرد نیروی هوایی بود، به محمد پیشنهاد می‌دهد که برای گشت هوایی و شناسایی با او همسفر شود تا همراه هم گشتی روی مناطق عملیاتی بزنند که بار اول عتیقه چی به علت جلسه نمی‌تواند او را همراهی کند. ساعاتی بعد با تماس مجدد شهید محمدی، عتیقه‌چی تصمیم می‌گیرد که او را همراهی کند.

خلبانان با هم به سمت محل پارک بالگرد حرکت می‌کنند و پس طی زمانی کوتاه سوار بر بالگرد می‌شوند. همراه این دو، یک نفر تکنیسین پرواز نیز حضور داشت. خلبان برای پرواز شروع به استارت می‌کند ولی هرچه تلاش می‌کند بالگرد روشن نمی‌شود. شاید حکمتی در کار بوده است که بالگرد روشن نمی‌شد! و شاید هم اخطاری بوده که آنان را از این پرواز منبع کند. بعد از طی زمانی نسبتا کوتاه، تصمیم بر این می‌شود که بالگرد را به وسیله باتری کمکی روشن کنند که با انتقال یک باطری به پای بالگرد، خلبان موفق به روشن کردن آن می‌شود. پس از بلند شدن و رسیدن به منطقه عملیاتی که آبگیری بود که روی آن تعدادی فلامینگو قرار داشتند، بالگرد شروع به گردش می‌کند.

در این زمان ارتفاع بالگرد از سطح زمین حدود ۳۰۰ پا بود که ناگهان بالگرد شروع به تکان های شدید می‌کند و همزمان ارتفاع آن نیز کاسته می‌شود. خلبان اطمینان می‌دهد که اوضاع در کنترل اوست. در این هنگام گویا موتور بالگرد از کار افتاده بود. خلبان شروع به استارت زدن کرده و همزمان هلی کوپتر درحال کم کردن ارتفاع بود. دیگر حاضران نمی‌توانستند زمین را ببیند چون نوک بالگرد به سمت بالا رفته بود و با شدت ارتفاع کم می‌کرد.

در حدود ۵ تا ۶ متری زمین سرانجام خلبان موفق می‌شود موتور را روشن کند ولی دیگر دیر شده بود. بر اثر ضربه ناگهانی که موتور وارد نکرد، بالگرد به سمت چپ منحرف شد و ثانیه‌هایی بعد ملخ آن به زمین برخورد کرد. بالگرد پس از برخورد به زمین دوباره به هوا برخاست و این عمل چند بار تکرار شد تا این که بالگرد بعد از کنده شدن موتورش، در داخل برکه سقوط کرد.

در هنگام کنده شدن موتور، ملخ آن از کابین گذشته و با عبور از کنار شانه عتیقه‌چی ضمن ساییدن به شانه او، برای آخرین بار به زمین برخورد کرد و از حرکت ایستاد. صدای روشن بودن موتور می‌آمد. بالگرد در ابتدای برکه سقوط کرده بود و شیشه جلوی آن شکسته بود. عتیقه چی به محض ایستادن بالگرد به بیرون نگاه انداخت و متوجه نشت بنزین شد.

در این حالت چون موتور روشن بود، هرآن احتمال انفجار بالگرد می‌رفت. او به سرعت از شیشه نیمه شکسته هلی کوپتر خارج شد و از ناحیه چشم دچار جراحت شدیدی شد، سپس به کمک خلبان هلی‌کوپتر شتافت ولی خون از گوش خلبان جاری بود. نوروز محمدی به درجه رفیع شهادت نائل شده بود.

به جان خریدن خطر

عتیقه چی از تکنیسین می‌خواهد که به او کمک کند تا پیکر خلبان را از بالگرد خارج کند که تکنیسین به او می‌گوید احتمال آتش سوزی زیاد است و باید ابتدا سر باطری را برداشته تا موتور خاموش شود. محمد این خطر را به جان خرید و درحالی که به شدت از ناحیه کمر احساس درد می‌کرد، خود را به بالگرد رساند و سر باطری را بر می‌دارد.

موتور ثانیه‌هایی بعد خاموش می‌شود. محمد سعی می‌کند خلبان را خارج کند ولی پای خلبان در داخل پدال‌های زیرین گیر کرده و او به تنهایی قادر به این کار نبود. درد کمرش هرلحظه بیشتر می‌شد. از ناحیه چشم نیز احساس سوزش شدیدی می‌کرد. تکنیسین نیز از ناحیه کتف دچار شکستگی شده بود و به علت کوفتگی قادر به حرکت نبود. محمد تصمیم می‌گیرد به هر قیمتی شده از این باتلاق خارج شوند و علاوه بر نجات خود و همراه دیگر، خبر دهد تا نیروهای برای انتقال شهید محمدی و بالگرد اعزام شوند. بلافاصله به کمک تکنیسین می‌رود و او را بر دوش کشیده شروع به حرکت می‌کند.

آب تا بالای کمر محمد بود و پاهایش نیز تا مچ در گل و لای بود. آنها حرکت می‌کنند ولی به کدام سمت، خودشان هم نمی‌دانند. در بین راه محمد متوجه چند عدد ماهی می‌شود که هر کدام چهار پا دارند. با هر زحمتی که هست سه عدد از آنها را می‌گیرد تا اگر کسی نتوانست آنها را پیدا کند بتوانند از آن به عنوان غذا استفاده کنند. (چندین ماه پس از این حادثه محمد متوجه می شود که آن جانوران (ماهی‌ها) از نوع سمی بودند و در صورتی که از آنها استفاده می‌کردند، هر دوی آنها باید خود را برای پذیرایی از مرگ آماده می کردند).

بعد از طی مسافتی در حدود ۵/۲ کیلومتر، سرانجام موفق می‌شوند از باتلاق خارج شوند. عتیقه چی کمی جلوتر یک پاسگاه می‌بیند و به هر زحمتی که شده خود را به آن جا می‌رساند. دیگر تاب ایستادن نداشت. در جلوی پاسگاه می‌نشیند و دیگر نمی‌تواند از جایش بلند شود. در همان حال به بی سیم چی پاسگاه می‌گوید که به پایگاه موقعیت آنها را اطلاع دهد. در کم‌تر از یک ساعت یک فروند بالگرد که از پایگاه عازم منطقه شده بود به زمین می‌نشیند. دکتر شروع به معاینه عتیقه چی می‌کند تا ببیند دچار ضایعه نخاعی شده است یا خیر. پس از معاینات اولیه هر دو را به بیمارستان منتقل می‌کنند.

۶ ماه زندگی در بدترین شرایط

در بیمارستان مشخص می‌شود که کمر محمد عتیقه چی دچار شکستگی شده است و باید هر چه سریع تر عمل شود. به درخواست محمد او را به تهران منتقل می‌کنند و در آزمایشاتی که در تهران از او به عمل می‌آید، پزشکان به این نتیجه می‌رسند که در صورت عمل جراحی احتمال فلج شدن او بالاست؛ پس در اولین اقدام از زیر باسن تا گردن عتیقه چی را گچ می‌گیرند.

این دوران برای محمد و خانواده بسیار طولانی بود. عتیقه چی مجبور شد که ۶ ماه این وضعیت را تحمل کند تا این که سرانجام بهبود اولیه حاصل و گچ کمر او باز شد. دوران نقاهت عتیقه‌چی یک سال به طول انجامید و در این مدت او نتوانست پرواز کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت