عهدشکنی یک جوان، دختری را به خودکشی واداشت

خبرگزاری تسنیم: اخبار حوادث همیشه و در تمامی برهه‌های تاریخ مخاطبان «پَروپاقرصی» داشته و از دهه‌های گذشته تا به امروز همچنان در زُمره پربازدیدترین اخبار قرار داشته است، از سالیان دور نیز تعداد زیادی از خوانندگان، روزنامه را می‌خریدند تا صفحه حوادث آن را بخوانند.

اکنون نیز با حضور خبرگزاریها و سایتهای خبری، هرروزه بخش قابل توجهی از پربازدیدترین اخبار هر رسانه‌ای به اخبار حوادث تعلق می‌گیرد و صفحه حوادث روزنامه‌ها همچنان پربازدید و پابرجاست.

برای بازخوانی حوادث و پرونده‌های جنایی در دهه‌های گذشته به‌سراغ اخبار حوادث یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پرونده‌ها البته با ادبیات و «قلم حوادث‌نویسی» خاص آن ایام (بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) می‌پردازیم.

در ادامه به بازخوانی حوادث و وقایع جنایی دوم آبان 1355 می‌پردازیم.

آدم‌ربایان انتقام‌جو بازداشت شدند

سه جوان که با زور، شخصی را سوار اتومبیل خود کرده بودند و قصد داشتند او را به خارج شهر ببرند توسط مأموران دستگیر شدند.

این 3 جوان که ناصر، اصغر و فتح‌الله نام دارند روز چهارشنبه هفته قبل مردی را که عباس نام دارد در خیابان مولوی با زور سوار اتومبیل کردند و عازم نقطه‌ای نامعلوم شدند.

وقتی به یک چهارراهی رسیدند، عباس با فریاد از مأمور راهنمایی کمک خواست، مأمور که وضع غیرعادی سرنشینان اتومبیل را دید به راننده اتومبیل دستور ایست داد و به کمک مأموران کلانتری 12 تهران، راننده و همدستانش را دستگیر کرد.

در بازجویی مأموران کلانتری، معلوم شد که عباس با آن سه نفر اختلاف قبلی داشته و حتی در این مورد پرونده‌ای نیز در دادسرای قزوین تشکیل شده است، محتویات پرونده نشان می‌دهد که عباس در آنجا متهم به ایراد جرح نسبت به یکی از بستگان این سه نفر بوده که آنها به قصد گرفتن انتقام تصمیم داشتند عباس را به خارج از شهر ببرند و او را مضروب کنند.

مأموران سه جوان را همراه با پرونده تنظیمی به دادسرای ناحیه سه تهران فرستادند و جواد اسلامی؛ قاضی تحقیق دادسرا مامور رسیدگی به پرونده شد.

قاضی تحقیق دستور داد سه جوان به اتهام آدم‌ربایی بازداشت شوند.

عهدشکنی یک جوان دختری را به خودکشی واداشت

دختر جوانی در پی یک ماجرای عشقی به علت عهدشکنی پسر مورد علاقه‌اش دست به خودکشی زد.

چند روزپیش این دختر که مهین نام دارد ضمن مراجعه به کلانتری مرکز، علیه جوان سی و دو ساله‌ای به اتهام اغفال شکایت کرده بود.

مهین طی شکوائیه خود نوشته است: جدایی پدر و مادرم از یکدیگر موجب شد که مادرم با جوانی به نام «سهیل» آشنا شود، مراجعه مکرر سهیل به منزل ما، به دوستی من و او و لاجرم روابط غیرعادی ما منجر شد و کار به جایی رسید که ما دور از چشم مادرم به کَرار یکدیگر را در خارج از منزل ملاقات می‌کردیم، در یکی از این دیدارها سهیل در قبال دادن قول ازدواج مرا اغفال کرد اما با گذشت مدتی طولانی حاضر به انجام عهد خود نشد، من که با شکستی غیرمترقبه روبرو شده بودم دست به خودکشی زدم اما به کمک مادرم از مرگ نجات یافتم.

مهین چند نامه عاشقانه را که سهیل نویسنده آنهاست پیوست شکایت خود عرضه کرده است.

بر اسای این مدارک و مدعای مهین، مأموران کلانتری متهم را برای اخذ توضیحات لازم به کلانتری جلب کردند.

از سوی مأموران در این زمینه پرونده‌ای تشکیل شد و سهیل همراه پرونده به دادسرای ناحیه سه تهران اعزام شد تا مورد بازجویی قاضی تحقیق دادسرا قرار گیرد.