سرویس اجتماعی فردا: محمد قمی در قانون نوشت: روزهای دانشجویی برایم پر از خاطره است. آن روزها من از چندین دانشگاه به علت مسائل سیاسی اخراج شده بودم. اولین دانشگاهی که در آن پذیرفته شدم نیز، مدرسه عالی ترجمه نام داشت که اسمم در لیست پذیرفته شدگان رشته ادبیات عرب در این مدرسه قرار گرفته بود.
آخرین دانشگاهی نيز که در آن پذیرفته شدم، دانشگاه تهران بود و رشته مهندسی ساختمان ميخواندم که از آن فارغ التحصیل شدم. آن روزها دوران شاهنشاهی بود و سختیهای خاصی در اجرای برنامه های مذهبی در دانشگاه وجود داشت. یکی از برنامههایی که در دانشگاه یا در پارکها اجرا میشد، برنامه ویژه فرهنگ و هنر بود که خوانندهها میآمدند و برنامههای شادی را در دانشگاه اجرا و مردم را با رسم و رسوم زندگی شاهنشاهی، آشناتر میکردند.
در یکی از همان روزها که مطابق معمول گروه فرهنگ و هنر به دانشگاه ما آمده بودند، من مسئول اجرای برنامه اذان در مسجد بودم. نزدیک اذان مغرب و عشا بود که باید صدای اذان را از بلندگوی مسجد پخش میکردم. با وجود پخش آهنگهای این گروه، من صدای اذان را بسيار بلند از مسجد پخش کردم، به گونهاي که موجب اعتراض ساواک و مسئولان دانشگاه شد. کدخدای محلمان نيز از من همین سوال را پرسید که چرا صدای اذان را اینقدر بلند کردهام؛ همه میخواستند به مسجد بروم و صدا را کمتر کنم تا صدای اذان و موسیقی با يكديگر ادغام نشود.
اما من گفتم که اینجا ، کشوري اسلامی است و باید صدای اذان مثل همیشه از مسجد پخش شود. گفتم باید فرهنگ و هنر، کارش را تعطیل کند؛ خدا که دستور نداده یک شب بدون شنیدن اذان، نماز بخوانیم اما میتوانیم بدون فرهنگ و هنر نيز زندگی کنیم. آن روز با وجود مخالفت فراواني كه صورت گرفت، صدا را کمتر نکردم تا اذان تمام شد.
دیدگاه تان را بنویسید