مغازه کتابفروشی پدرم سنگر بود +عکس

کد خبر: 750251

شهید زین‌الدین درباره علت انصراف از دانشگاه گفته بود: «مغازه کتابفروشی پدرم سنگر است و رژیم پهلوی با تبعید پدرم می‌خواهد سنگر محکم او خالی بماند, ولی من نمی‌گذارم».

مغازه کتابفروشی پدرم سنگر بود +عکس

خبرگزاری تسنیم: مهدی زین‌الدین در ۱۸ مهر ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش از فعالان مذهبی و سیاسی زمان خود بود و مادرش نیز از مربیان قرآن و از اشاعه دهندگان معارف اهل بیت (ع) به‌شمار می‌رفت.

مهدی در دوران نوجوانی از محضر معلم اخلاق، حضرت آیت الله مدنی کسب فیض کرد. در آن روزها، این انسان وارسته، از طرف رژیم طاغوت به شهر خرم‌آباد تبعید شده بود. کمی بعد، پدر مهدی که از فعالان سیاسی و مذهبی بود، توسط ایادی رژیم دستگیر و به شهر سقز در استان کردستان تبعید شد. مهدی، در همین ایام که پدرش در تبعید بود، در کنکور سراسری شرکت کرد و رتبه چهارم رشته پزشکی دانشگاه شیراز را به دست آورد,، ولی انصراف داد و در مغازه کتابفروشی پدرش مشغول به کار شد.

مغازه کتابفروشی پدرم سنگر بود

او درباره علت انصراف از دانشگاه گفته بود: «مغازه پدرم سنگر است و رژیم پهلوی با تبعید پدرم می‌خواهد سنگر محکم او خالی بماند,، ولی من نمی‌گذارم». او با دوستانش جلساتی بر ضد رژیم برپا داشت و در آن‌ها افشاگری کرد و مطالب این جلسات را در سطح شهر پخش می‌کردند. آبان ۱۳۵۷ بود که پدر مهدی را این بار به اقلید فارس تبعید کردند.

روز‌های شکل‌گیری انقلاب اسلامی بود و پدر مهدی از فرصت استفاده کرد و به اصفهان فرار کرد. از آن‌جا به شهر قم رفت و قم را برای سکونت برگزید. مهدی هم به‌همراه خانواده، به پدر ملحق شد، از این به بعد، فصل جدیدی از زندگی مهدی آغاز شد. سکونت در شهر قم که کانون مبارزه با رژیم بود، فرصتی برای او به وجود آورد که خود را برای مبارزه جدی‌تر آماده سازد.

پدرش درباره فعالیت‌های مبارزاتی مهدی می‌گوید: «ما عکس‌هایی را که در اصفهان چاپ کرده بودند، به قم می‌آوردیم و مسئولیت آقا مهدی این بود که آن‌ها را در بازار و سطح شهر پخش کند. او در زمان حکومت نظامی عکس‌های زیادی را بر در و دیوار شهر نصب کرد». انقلاب اسلامی خیلی زود به پیروزی رسید و مهدی دوره جدیدی از زندگی‌اش را آغاز کرد.

پس از انقلاب، با تأسیس جهاد سازندگی، مهدی به این ارگان انقلابی وارد شد و به فعالیت عمرانی و خدمت‌رسانی به محرومان پرداخت. کمی بعد، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جزو اولین کسانی بود که به عضویت سپاه در آمد. ابتدا در قسمت پذیرش سپاه قم مشغول شد و پس از مدتی، به‌عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انتخاب شد. در غائله کردستان، در اواخر سال ۵۸، به آنجا رفت و در آزادسازی شهر‌های کردستان، به‌ویژه شهر سنندج مردانه جنگید.

در همان روز‌های نخسین شروع جنگ تحمیلی، به‌همراه صد نفر از دوستان خود، عازم منطقه عملیاتی جنوب شد. با آغاز جنگ و رشادت‌های فراوانی که او از خود به ثبت رساند، فرماندهان را بر آن داشت تا مسئولیت‌های حساس و کلیدی را به او واگذار کنند.

بدین ترتیب مهدی زین‌الدین به‌عنوان مسئول شناسایی یگان‌ها انتخاب شد و پس از آن به‌عنوان مسئول اطلاعات عملیات جبهه غرب دزفول و سپس مسئول اطلاعات محور‌های سوسنگرد انتخاب شد. او در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر، مسئولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر را پذیرفت و در عملیات رمضان، در حالی که فقط ۲۳ سال داشت به فرماندهی لشکر ۱۷ علی‌بن ابی‌طالب (ع) برگزیده شد.

او می‌گفت: «همسر من، کسی باید باشد که بتواند با من زندگی کند؛ چون کمتر دختری حاضر می‌شود سختی‌های ما را تحمل کند». پس از مدتی، همراه صبور و پرتحمل خود را یافت و حاصل ازدواجشان، یک دختر بود که نامش را لیلا گذاشتند. همسرش می‌گوید: «برخورد اولی که با ایشان داشتم، تمام مسائل را برای من گفت. او می‌گفت: "انت‌های راه من شهادت است. اگر جنگ تمام شود و من شهید نشوم، هر کجا که جنگ حق علیه باطل باشد، به آنجا می‌روم تا شهید شوم"».

روز‌های آخر مهدی حال و هوای دیگری داشت. پدرش می‌گوید: «روز جمعه، آقا مهدی از یکی از شهر‌ها تماس گرفت و با مادرش صحبت کرد. مجید (برادر کوچک آقا مهدی که با هم به شهادت رسیدند) هم بعد از مدتی زنگ زد و با مادرش صحبت کرد.

بعد از اتمام تلفن، مادرش برگشت و گفت: بچه‌ها با من خداحافظی کردند. من مطمئن هستم که این آخرین خداحافظی بود. در صحبت‌های آقا مهدی چیز عجیبی دیدم که خبر از خداحافظی آخر می‌داد».

۲۷ آبان ۱۳۶۳ در حالی که به‌همراه برادرش مجید، از کرمانشاه به‌سوی سردشت در حرکت بود، در ۲۵ کیلومتری سردشت (منطقه دارساوین)، در کمین گروه‌های ضدانقلاب به شهادت رسیدند. مزار سردار رشید اسلام مهدی زین‌الدین، در گلزار شهدای علی‌بن جعفر قم، زیارتگاه عاشقان شهادت است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت