فرشتهای که اولین روضهخوان امام حسین(ع) شد
آدم(ع) هنگامى که نام حسین را ذکر کرد، اشکهایش جارى و قلب مبارکش شکست. آنگاه به جبرئیل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ایشان را ذکر میکنم، قلبم میشکند و اشکم جارى مىشود؟
خبرگزاری تسنیم: در منابع روایی شیعه مثل جلد 44 بحارالانوار علامه مجلسی، برخی از داستانهای مربوط به گذر برخی پیامبران(ص) از کربلا و آشنایی ایشان با ماجرای امام حسین(ع) نقل شده و نعمتالله جزائری همین روایات را در کتاب «ریاضالأبرار» آورده است. سید جزائری از شاگردان علامه مجلسی است که در فقه و حدیث و روایات و تفسیر و سایر علوم متداوله مهارت داشت. اکثر اصحاب تراجم علما، وى و خاندان و نیاکان و نوادگان او را در ردیف اعلام بزرگ شیعه ذکر کردهاند. محدث قمى ضمن شرح مفصلى از حالات و مقامات او مىنویسد او در شب جمعه بیست و سوم شوال سال 1112 در قریه جایدر( جزائر) وفات کرد.
علامه مجلسی مینویسد صاحب کتاب درّ ثمین در تفسیر (آیه- 37- سوره بقره که خداوند میفرماید:) «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ؛ سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت کرد» روایت میکند که حضرت آدم علیهالسلام نامهاى مبارک پیغمبر اسلام و امامان علیهمالسلام را در عرش دید. جبرئیل به آن حضرت تعلیم داد تا فرمود: «یا حمید بحق محمد، یا عالى بحق على، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان.» هنگامى که نام حسین را ذکر کرد، اشکهایش جارى و قلب مبارکش شکست. آنگاه به جبرئیل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ایشان را ذکر میکنم، قلبم میشکند و اشکم جارى مىشود!؟
جبرئیل گفت: این پسر تو دچار یک مصیبتى خواهد شد که مصائب دیگر در مقابل آن کوچک خواهند بود: حضرت آدم فرمود: چه مصیبتى؟ جبرئیل گفت: حسین در حالى شهید مىشود که عطشان، غریب، تنها، بىیاور و بىمعین خواهد بود. اى آدم! اگر تو او را میدیدى، میشنیدى که میگفت: وا عطشاه! وا قلة ناصراه! حتى یحول العطش بینه و بین الماء کالدخان. یعنى آه از عطش! آه از بىیاورى! کار تشنگى آن حضرت به جایى میرسد که آسمان به نظرش مثل دود خواهد آمد. کسى جوابش را نمیگوید مگر با شمشیر، تا اینکه جرعه مرگ را بیاشامد. آن حضرت را نظیر گوسفند از قفا سر مىبرند، خیمههایش را به یغما میبرند، سر مبارک وى و یارانش را در شهرها میگردانند، زن و بچههایش را به اسیرى خواهند برد. در علم خدا این طور سبقت یافته است. سپس حضرت آدم و جبرئیل نظیر زن جوان مرده گریان شدند.
منبع: بحارالانوار، ج44، ص243؛ ریاضالأبرار، ج1، ص174
دیدگاه تان را بنویسید