جامجم، دو هفته پیش مردی با حضور در شعبه نهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران از ناپدید شدن برادر میانسالش خبر داد. شاکی به قاضی سهرابی گفت: برادرم مدتی پیش تصادف کرد و قرار بود طبق رای دادگاه 20 میلیون تومان دیه بگیرد. او دو روز پیش دیه را گرفت و دیگر به خانه بازنگشت و گوشی تلفن همراهش نیز خاموش است. سراغ او را از دوستان و اقوام گرفتیم، اما کسی از او خبری نداشت. حتی به پزشکی قانونی، بیمارستان و مراجع انتظامی هم سر زدیم اما ردی از او بهدست نیامد. وی افزود: دیگر به غیبت طولانی او مشکوک شدهایم، میترسیم بهخاطر این پول، بلایی بر سرش آمده باشد. من به پسر برادرم که جوان 30 ساله و معتاد شیشهای است، مشکوک هستم. میترسم او پدرش را برای تصاحب پولهایش کشته باشد. چون برادرزادهام درست از همان روزی که پدرش ناپدید شده به خانه بازنگشته و کسی از او خبری ندارد. همزمان با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات برای رازگشایی از سرنوشت مرد گمشده ادامه داشت تا اینکه ماموران رد پسر او را در خانه اجارهای در اطراف شهر کرج بهدست آوردند. در این مرحله ماموران با هماهنگی قضایی برای دستگیری وی به خانهاش اعزام و او را بازداشت کردند. متهم
با انتقال به پلیس آگاهی تهران بازجویی شد و اعلام کرد پدرش گم نشده بلکه چون بهخاطر اعتیادش طرد شده حاضر نیست به خانه بازگردد. با توجه به گفتههای او، ماموران به تحقیقات ادامه دادند و معلوم شد مرد گمشده به قتل نرسیده بلکه زنده است و به خانه اجارهای پسرش در رفت و آمد است و علاوه بر آن ضایعات و پلاستیک جمع میکند و میفروشد. دیروز متهم جوان برای ادامه تحقیقات به شعبه نهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او در جریان تحقیقات قضایی گفت: من و پدرم به دلیل اعتیادمان به شیشه از سوی خانواده طرد شدهایم و به خانه نمیرویم. آن روز هم پدرم بعداز آنکه 20 میلیون تومان پول دیه تصادفش را از بیمه دریافت کرد، نزد من آمد و گوشی تلفن همراهش را خاموش کرد تا کسی سراغش نیاید. وی افزود: ما با بخشی از پول شیشه خریده و مصرف کردیم. با سه میلیون آن خانهای اطراف کرج اجاره کردیم. حتی به یکی از اقوام نیز مبلغی پول کمک کردیم. پدرم چند میلیون تومان بابت بدهی های من و خودش به چند نفر طلبکار پرداخت کرد. هنوز بیش از 10 میلیون تومان در حسابش است. او ضایعات و پلاستیک جمعآوری میکند و شبها به خانه اجارهای میآید. در این مرحله
بازپرس جنایی با توجه به اینکه مرد گمشده زنده بود و جنایتی رخ نداده بود، پسر جوان را آزاد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید