خبرگزاری تسنیم: مرد جوانی که جسد زن سی و پنج ساله را مثله کرده بود، روز گذشته به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و قاضی سهرابی؛ بازپرس شعبه نهم این دادسرا از وی بازجویی کرد.
پس از این جلسه بازپرسی خبرنگار ما با متهم گفتوگو کرد که متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید. چند سال سن داری؟ 33 سال. شغلت چیست؟ 10 سال است که کارگری میکنم. سابقه کیفری داری؟ خیر. اعتیاد چطور؟ به هیچوجه، حتی قرص سردرد به اجبار میخورم. چگونه با مقتول آشنا شدی؟ چند وقت قبل شماره مقتول را از طریق یکی از دوستانم گرفتم، در آن زمان با مقتول تماس گرفتم اما وی به تماس من اعتنایی نکرد و گفت مزاحمش نشوم، من نیز دیگر با مقتول تماس نگرفتم تا اینکه چند روز قبل از حادثه مجدداً با او تماس گرفته و در نبود همسر و بچهام خواستم که به منزلم بیاید. همسر و فرزندت کجا بودند؟ من و همسرم صاحب فرزند نمیشدیم و پس از دارو و درمان و مراجعات بسیار به دکتر، خدا به ما یک فرزند داد و اکنون فرزندم سه ماه است، چند روز قبل از حادثه پدرزنم به منزل ما در شهریار آمد و گفت دختر و نوهاش برای عوض و کردن آب و هوا به شهرستان بروند که آنها به شهرستان رفته و قرار بود من نیز از سر کارم مرخصی بگیرم و همراه آنها به شهرستان بروم که این ماجرا اتفاق افتاد. چرا زن جوان را به قتل رساندی؟ شیطان مرا وسوسه کرد و با مقتول تماس گرفتم تا اینکه روز
جمعه (27 مرداد) او به منزلم آمد، من با وی هیچگونه رابطهای نداشتم و دقایقی بعد از زمانی که او داخل خانه من آمد، از او خواستم که از خانهام خارج شود اما او گفت از خانه خارج نمیشود مگر اینکه 300 هزار تومان پول به او دهم، مقتول آن زمان داد و بیداد کرد و گفت آبروی مرا میبرد، من به او گفتم که فقط 150 هزار تومان پول نقد همراه دارم اما وی میگفت باید 300 هزار تومان پول به او بدهم که در نهایت از ترس آبرویم با دستم جلوی دهنش را گرفتم و او دستم را گاز گرفت سپس با دست دیگر دهانش را فشار دادم که لحظاتی بعد متوجه شدم بیحال شده است. با جسد مقتول چه کردی؟ بعد از قتل به خارج از خانه رفتم تا ببینم همسایهها از سر و صدا باخبر شدهاند و بعد به پارک مقابل خانه رفته و گریه و زاری کردم، سپس به خانه برگشته و به روی صورت مقتول آب پاشیدم اما او مرده بود، در حالی که بسیار ترسیده بودم از خانه خارج شدم و یک ساک به قمیت 40 هزار تومان خریدم، قصد داشتم جسد مقتول را جابهجا کنم اما جسد داخل ساک جا نمیشد به همین دلیل در نهایت جسد را به داخل دستشویی برده و آنجا مثله کردم، بعد جسد مثله شده را داخل ساک انداخته و ساک را داخل پراید
مقتول گذاشتم، من گواهینامه داشتم اما برای نخستین بار رانندگی میکردم، مردم و زنده شدم تا پراید را روشن کرده و جابهجا کردم، آخر کار نیز جسد را در میان نخالههای ساختمانی در شهریار برده و از ترس اینکه جنازه پیدا شود، جسد را به آتش کشیدم. پس از اتمام جنایت به کجا رفتی؟ به خانه رفتم و روزها سر کار میرفتم تا اینکه مأموران مرا به اداره آگاهی احضار کرده و پس از حضور در اداره آگاهی به قتل اعتراف کردم، در این مدت مدام کابوس میدیدیم و پشیمان بودم، من زندگی بسیار خوبی داشتم و مشکلی با همسرم نداشتم، به پای همسرم نشستم تا بچهدار شویم اما آخر... .
دیدگاه تان را بنویسید