زن ایرانی شوهر داعشی اش را در تهران کشت +عکس

کد خبر: 708097

زن ایرانی در یک اختلاف خانوادگی شوهرش را که از سرحلقه های داعش بود در خیابان دولت تهران به قتل رساند.

زن ایرانی شوهر داعشی اش را در تهران کشت +عکس
رکنا: اردیبهشت سال جاری یک مرد عراقی 42 ساله به نام موسی، توسط همسر جوان ایرانی اش در خیابان دولت تهران کشته شد. با ادعاهای قاتل که در تحقیقات اولیه پلیس، انگیزه اش را مسائل خانوادگی و ازدواج دوم فرد عراقی عنوان کرده بود مشخص شد که وی برخی مسایل را مطرح نمی کند. بنابراین تحقیقات بیشتر آغاز شد و این زن در اعترافات بعدی ادعا کرد: از شوهرم شنیده بودم که برای کار وارد یک گروه تروریستی - داعش شده و اسلحه را هم از آن ها گرفته است و قرار است به خاطر کار در آن گروهک هر ماه 12 هزار دینار عراقی حقوق بگیرد و به بهانه دیدن پدرم در ایران به صورت قاچاقی وارد کشور شد.
زن ایرانی شوهر داعشی اش را در تهران کشت
وی همچین مدعی شده که موسی - شوهرش یکی از سرحلقه های داعش بوده است که به صورت غیر قانونی وارد کشور شده است. تحقیقات ماموران مبنی برا چگونگی ورود این مرد به کشور و ادعاهای زنش ادامه دارد. شلیک های مرگبار در خیابان دولت تهران به گزار ش پرونده ، ظهر شنبه 9 اردیبهشت ماه سال جاری بود که صدای شلیک 3 گلوله در خیابان دولت تهران ماموران پلیس Police را در جریان یک سناریوی قتل Murder قرار گرفتند و خیلی زود بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی برای تحقیقات ویژه همراه تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران در صحنه جنایت Crime حاضر شدند. ماموران با حضور در محل با جسد مردی 38 ساله روبرو شدند و دربررسی های ابتدایی مشخص شد که این مرد موسی نام دارد و اهل کشور عراق است. در این مرحله ماموران پی بردند که تیراندازی مرگبار از سوی زن جوانی صورت گرفته است که با بررسی دوربین های مداربسته تصویر زن جوان به دست آمد و در ادامه ماموران پی بردند که این تیراندازی از سوی زن موسی صورت گرفته است. بدین ترتیب تیمی از ماموران به خانه مادربزرگ صفورا در منطقه قلهک رفتند و در این مرحله زن جوان در تماس مادربزرگش به خانه رفت و از سوی ماموران دستگیر شد. صفورا 24 ساله در همان تحقیقات ابتدایی به قتل شوهر عراقی اش اعتراف کرد و ماموران پی بردند این زن جوان دختر یکی از تاجرهای تهران است. صفورا پس از دستگیری انگیزه اش را به خاطر اختلاف هایی که با شوهر عراقی اش داشت اعلام کرد و پس از 8 روز این زن جوان در برابر بازپرس پرونده و ماموران صحنه قتل را بازسازی کرد. گفتگو با قاتل The Murderer ساده لوح تحصیلات؟ لیسانس حقوق. به چه جرمی دستگیر شدی؟ قتل شوهرم. چه انگیزه ای برای قتل داشتی؟ هیچ انگیزه ای نداشتم. چند سال بود که ازدواج کردی؟ منصور 14 سال از من بزرگتر بود و 3 سال بود که با هم ازدواج کردیم. خانواده ات خبر داشتند؟ نه. چطور با هم آشنا شدید؟ پدرم تاجر است رفته بودیم عراق که آنجا با موسی آشنا شدم و با وجود اینکه پدرم مخالفت کرده بود به دور از چشمان پدرم با موسی ازدواج کردم و به عراق سفر کردم. چطور پدرت متوجه نشد؟ پدرم ترکیه زندگی می کرد و به صورت پنهانی رفتم عراق و آنجا ازدواج عراقی کردم. بچه هم داری؟ بله، یک دختر 2 ساله و پسر 4 ماهه که همه زندگی من هستند. همسر چه کاره بود؟ بیکار. هزینه زندگی را از کجا می آوردی؟ از پدرم و خانواده پدرم می گرفتم. پدرت که نمی دانست ازدواج کردی؟ به پدرم می گفتم تو اتریش دارم تحصیل می کنم و به این بهانه و هزینه های تحصیل از او و خانواده پدری ام پول می گرفتم. در این مدت چقدر پول گرفتی؟ بالای 200 میلیون تومان. با وجود اینکه با پدرت اختلاف داشتی هر بار که پول می خواستی کمکت می کرد؟ بله، پدرم و خانواده اش هروقت پول می خواستم در اختیارم می گذاشتند. چرا شرایط خوب زندگی ات را خراب کردی و با یک مرد بیکار زندگی کردی؟ اشتباه کردم، به خاطر سادگی ام بود. با موسی اختلاف داشتی؟ خیلی، یکسال اول تا زمانیکه فرزندم 3 ماهه بود زندگی آرامی داشتم ولی بعد از آن اختلاف ما شروع شد و دست بزن داشت حتی یکبار که تهران بودیم می خواست مرا از بالکن خانه به پایین بندازه که همسایه ها متوجه شدند و به کمکم آمدند. شکایت کردی؟ بله، ولی وقتی رفتیم دادگاه الهیه ولی رضایت دادم. چند سال عراق بودی؟ اوایل زندگی عراق بودیم ولی چون خانواده اش دخالت می کردند نتوانستم آنجا بمونم به همین خاطر با هم برگشتیم و یکسال در تهران زندگی می کردیم ولی به خاطر تولد فرزند دوم چون نمی توانستیم شناسنامه بگیریم مجبور شدیم دوباره بریم عراق و همسرم ادعا می کرد که بریم عراق و پیش همشهری هایم باشم آرام می شوم و اختلافاتمان پایان می گیرد ولی همان آدم بود. همسرت در گذشته ازدواج کرده بود؟ بله، 4 فرزند هم داشت ولی با همسر اولش زندگی نمی کرد. هزینه زندگی خودش را از کجا تامین می کرد؟ از من می گرفت و زندگی اولش را تامین می کرد، حتی حاضر بودم به خاطر موسی فرزندانش هم در کنار من زندگی کنند و هزینه های زندگی شان را تامین کنم. چرا با این همه نقاط منفی شوهرت حاضر شدی زندگی شاهانه خودت را خراب کنی و طلاق نگرفتی؟ زندگی و همسرم را دوست داشتم چون فکر می کردم به خاطر من از همه و خانواده اش دست کشیده، وقتی مادر می شوی وقتی وارد یک زندگی می شوی مجبور می شوی با همه چیز بسازی و زندگی ات را ادامه بدهی. اسلحه را از کجا تهیه کردی؟ موسی به خاطر اینکه اسلحه را با خودش به ایران بیاورد به صورت قاچاقی وارد ایران شد. اسلحه را از کجا آورده بود؟ 3 ماه قبل موسی چون بیکار بود می گفت می خواهد تو یک گروهک برود مثل داعش ISIS بود، من پیگیر نبودم و یک مدت رفت اربیل و وقتی برگشت با اسلحه آمد و این در حالی بود که من گفته بودم به ایران برویم و یک نمایندگی روغن بگیریم و در عراق شروع به کار کنیم چون درآمد خوبی داشت اما وقتی به ایران آمدیم من با شرکت صحبت کرده بودم ولی موسی تغییر کرده بود و یک انگار یک آدم دیگر بود. حقوق دان هستی و می دانی ورود قاچاقی، داشتن اسلحه و رفتن به یک گروهک جرم Crime محسوب می شود چرا مخالفت نکردی؟ من همسرم را دوست داشتم و اگر می خواستم جدا بشوم در عراق حق طلاق با زن نیست و حتی اگر همسرم نخواهد من نمی توانم زندگی جدیدی شروع کنم و هر روز با این امید زندگی می کردم که فردای خودم و بچه هایم درست می شود. از فرزندانت خبر داری؟ نه، عراق هستند. پدرت متوجه ازدواج و بچه هایت شده؟ شاید الان متوجه این اتفاقات شده باشد. خودت به پدرت حرفی نزدی؟ نه فرصتی نشد که با پدرم صحبت کنم. الان که بازداشت شدی چطور؟ فقط یکبار پدرم را در بازداشتگاه دیدم که وقتی مرا دید گفت اگر می دانستم کسی دخترم را اذیت کرده خودم می کشتمش و چرا تو این کار را کردی؟! تا کی می خواستی این ماجراها را از پدرت پنهان کنی؟ چند روز بود که با پدرم آشتی کرده بودم و قصد داشتم وقتی به تهران آمدم با گذشت چند روز این راز را فاش کنم که این اتفاقات رخ داد. ارزشش داشت این همه پنهان کاری؟ پشیمانم، اگر از روز اول به پدرم گفته بودم کارم به اینجا کشیده نمی شد. شنیدم پدرت قصد داشته به خاطر آسایش شما یکی از خانه های میلیاردی اش در الهیه بفروشد، چرا حاضر شدی زندگی ات را خراب کنی؟ شما وقتی یک دروغ می گی مجبور می شوی هزار دروغ دیگر بگویی و هر چه دست و پا می زنی بیشتر در باتلاق گرفتار می شوی، اگر روز اول همه راست گفته بودم این حال و روز من نبود. این بازی را خودت شروع کردی؟ من وارد بازی شدم، با احساسات من بازی شد، یکنفر گفت که امید من می شود، یکنفرآمد با من که تا به حال با هیچ پسری دوست نبودم بازی کرد و برای من شد تمام دنیا و من که مهر مادر نداشتم فکر می کردم موسی می تواند همه زندگی ام شود. مهر مادری؟ پدر و مادرم 20 سال است که از هم جدا شدند. آخرین بار مادرت را کی دیدی؟ 4 سال قبل مادرم را دیدم، با مادرم زندگی نمی کنم، یکبار هم که رفتم پس از 14 سال به دیدنش رفتم. ماجرای ازدواج را خانواده مادرت می دانستند؟ دایی ام می دانست و مادرم دخالتی به زندگی ام نداشت. روز حادثه Incident چه شد؟ اسلحه دست من بود و از خانه پدرم بیرون آمدم و قرار بود با آن شرکت روغن نباتی قرار ملاقات بگذاریم تا کارهای نمایندگی در عراق را انجام دهیم که موسی به دنبالم آمد و داخل ماشین وقتی با مدیر شرکت صحبت کردم به من تیکه می انداخت و بهانه می گرفت که باز اختلافمان شروع شد. از موسی می خواستم که آرام باشد که تهدیدم کرد که این بار به عراق برود بچه هایم را از من می گیرد و نمی گذارد آنها را ببینم، از ماشین پیاده شدیم و چند قدمی با موسی راه رفتم که نمی دانم چه اسلحه را از کیفم بیرون کشیدم و به سمت موسی که جلوتر از من راه می رفت شلیک کردم. پس از قتل چه کردی؟ شوکه شده بودم و به سمت سر خیابان رفتم ولی دوباره بازگشتم که مردم دور همسرم جمع شده بودند و نتوانستم او را ببینم و فکر می کردم زنده است به همین خاطر دوباره به سر خیابان رفتم و لباس هایی که برای موسی سفارش داده بودم را گرفتم و به خانه مادربزرگم رفتم و لباس هایم را عوض کردم و دوباره به محل تیراندازی برگشتم. موسی را می دیدم که روی زمین افتاده و اشک می ریختم، باور نمی کردم او را کشتم تا اینکه گوشی موبایلم زنگ خورد و مادربزرگم گفت که پلیس به جلوی در خانه آمده به همین خاطر خودم را به خانه مادربزرگم رساندم و همان ابتدا به قتل اعتراف کردم. حرف آخر؟ نمی دانم چرا دست به این کار زدم و پشیمانم چون از ابتدا اشتباه انتخاب کردم و زندگی شاهانه ام را خراب کردم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت