وصیت شهیدگمنام دانشگاه فردوسی به قالیباف چه بود؟ +عکس

کد خبر: 694875

محمد باقر قالیباف می‌گوید: در والفجر۳ یک خمپاره با فاصله از شهید رفیعی، در خاک خورد. ترکش‌های ریز آن به این شهید اصابت کرده بود. می‌گفت: حاج باقر نگاه کن! بدنم مثل مثل حرم امام رضا(ع) با این ترکش‌ها آینه کاری شده است.

وصیت شهیدگمنام دانشگاه فردوسی به قالیباف چه بود؟ +عکس
خبرگزاری تسنیم: زمزمه شناسایی شهید گمنام مدفون دانشگاه فردوسی مشهد بر سر زبان‌ها افتاده است. خیلی زود مشخص شد این شهید نه تنها گمنام نیست بلکه از شهره خاصی میان اهالی خراسان و علی الخصوص رزمندگان لشکر 5 نصر برخوردار است. او یک رزمنده معمولی نبود بلکه سردار خط شکن نبرد خیبر بود که در این عملیات در کنار نهر فرات به شهادت رسید. پیکر شهید گمنام دانشگاه فردوسی متعلق به سردار شهید ابوالفضل رفیعی جانشین فرمانده لشکر 5 نصر است. پیکر مطهر این پاسدار شهید در 19 اردیبهشت 1390در دانشگاه فردوسی به عنوان شهید گمنام به خاک سپرده شد که هویت پیکر مطهر او پس از گذشت 34 سال از شهادتش و گذشت 6 سال از تدفینش توسط آزمایش DNA شناسایی شد.
وصیت یک شهید گمنام به قالیباف
سردار شهید رفیعی جانشین محمد باقر قالیباف در لشکر بود. محمدباقر قالیباف در سال 1361 به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر 5 نصر خراسان انتخاب شد. او که اکنون شهردار تهران است در روایت خاطراتی از از دوران فرماندهی لشکر 5 نصر به آشنایی با شهید رفیعی اشاره کرده و می‌گوید: من با شهید رفیعی خیلی آشنا نبودم تا اینکه در اوایل تشکیل سپاه و در زمانی که هنوز پاسدار هم نبودیم، شهیدان رفیعی، رستمی، نظرنژاد و تیم بچه‌های عملیات را در کوهسنگی دیدم. بعد از آن خیلی با ایشان دمخور نبودم تا اینکه جنگ شد و در سال 59 با شهید رفیعی در ستاد خراسان آشنا شدم. طلبه شوخ طبعی که نمی‌گذاشت غمی بر دل رزمنده‌ای بنشیند/می‌گفت: حاج باقر! بدنم از ترکش مثل آینه کاری حرم شده او ادامه می‌دهد: این شهید طلبه‌ بسیار شوخ طبعی بود که در شرایط سخت، هیچ وقتی نمی‌گذاشت غمی بر دل رزمنده‌ای بنشیند. شهید رفیعی در جریان عملیات فتح‌المبین سخت مجروح شد؛ من به او گفتم: «آقا ابوالفضل! جان سختی می‌کنی؟» اما او گفت: «من ابوالفضل هستم، ابوالفضل یک جا باید شهید شود و آن هم نهر علقمه است؛ اگر این جنگ به نهر علقمه رسید، من شهید می‌شوم؛ اگر نه، من هستم». همچنین در عملیات والفجر3 یک خمپاره با فاصله از شهید رفیعی، در خاک خورده بود و موج انفجار و ترکش‌های ریز آن به این شهید اصابت کرده بود تا جایی که پشت او پر از ترکش‌های ریز بود. در آن زمان می‌گفت: «حاج باقر نگاه کن! بدنم مثل حرم امام رضا(ع) با این ترکش‌ها آینه کاری شده است!»
وصیت یک شهید گمنام به قالیباف
شهید ابوالفضل رفیعی در کنار محمد باقر قالیباف در لشکر 5 نصر
می‌گفت قرار ما با خدا شهادت ابوالفضل کنار فرات است/اگر عمری باقی بود حتما اسم بچه‌ات را الیاس بگذار قالیباف از آخرین دیدار خود با شهید رفیعی چنین می‌گوید: دم نهر همه باید با قایق می‌رفتیم. در لحظه آخر ابوالفضل که آنقدر شوخ بود، یک مرتبه بسیار جدی شد و اشک در چشم‌هایش حلقه زد. این شهید من را در بغل گرفت و گفت: «آقا باقر! یادت است می‌گفتیم قرار ما نهر علقمه؟ امشب دیگر داریم به کنار فرات می‌رویم؛ شب آخر من است، من را حلال کن» گفتم: «ابوالفضل ...!چه می‌گویی؟» گفت: «نه دیگر! قرار ما با خدا این است که اگر جنگ به فرات رسید، ابوالفضل برای کنار فرات است» با این وجود در حال رفتن شروع کرد به شوخی کردن و گفت: «آقا باقر! من پسرها و زندگی خیلی خوبی دارم اما دوست داشتم خدا به من عمر می‌داد تا پسری داشتم و اسمش را الیاس می‌گذاشتم. تو که داماد نشدی اما قول بده اگر عمری باقی بود و زندگی داشتی، اسم بچه‌ات را حتما الیاس بگذاری!» همان شب رفتیم و فردای آن روز تا قبل از ظهر شهید رفیعی کنار فرات به شهادت رسید.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت