سرویس اجتماعی فردا: بیش از ۵ سال از ابلاغ اساسنامه بزرگترین دانشگاه متولی «تربیت معلم» در کشور، میگذرد و این دانشگاه نه تنها هنوز درگیر مشکلات پیش پا افتاده است، که از «رئیس» آن هم خبری نیست!
دانشگاه فرهنگیان در هفتصد و چهارمین جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در شش دی ماه ۱۳۹۰ متولد شد.
اساسنامه این دانشگاه در این تاریخ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید تا نظام آموزش و پرورش کشور، صاحب یک مرکز آموزش عالی پیشرفته برای تربیت معلمان مورد نیاز خود شود؛ به تعبیر دیگر، دانشگاه فرهنگیان صورت ارتقاء یافته و به روز شده مراکز تربیت معلم سابق است که با همان هدف، اما با اصلاح خلأهای قبلی، تشکیل شد.
در ماده ۲ اساسنامه این دانشگاه هدف آن، به این شرح آمده است: «تأمین و تربیت معلمان، مدیران، مربیان، کارکنان و پژوهشگرانی مؤمن و متعهد، معتقد به مبانی دینی و ارزشهای اسلامی و انقلابی، دارای فضائل اخلاقی و ارزشهای والای انسانی، کارآمد و توانمند در طراز جمهوری اسلامی».
در طرح اولیه راهاندازی دانشگاه هم قرار شد، از مهرماه ۱۳۹۱ به مدت چهار سال، سالانه ۲۵ هزار دانشجو از طریق کنکور سراسری و با طی کردن مراحل گزینش جذب و تربیت شوند، تا به تدریج و با توجه به بازنشستگی سالانه معلمان، نیاز آموزش و پرورش به معلم تربیت شده و جدید تامین شود.
حالا بیش از ۵ سال از روزی که خبر خوش تصویب اساسنامه دانشگاه فرهنگیان پخش شد، گذشته است و باید دید، دانشگاهی که طرح تاسیس آن از عالیترین نهاد سیاستگذاری علمی و فرهنگی کشور - شورای عالی انقلاب فرهنگی - بیرون آمده، امروز در کجای تحولات نظام آموزش و پرورش قرار دارد و شورای عالی انقلاب فرهنگی چقدر نسبت به وضعیت طفل نوپای خود حساس است.
سرپرستیهای گذرا/ وعدههای سر خرمن!
پس از تاسیس رسمی دانشگاه فرهنگیان که دارای ۶۴ پردیس استانی (یک پردیس پسرانه و یک پردیس دخترانه در هر اداره کل آموزش و پرورش) است، حمیدرضا حاجیبابایی وزیر وقت آموزش و پرورش، «اسدالله اسدی گرمارودی» رئیس مرکز آموزش نیروی انسانی این وزارتخانه را به عنوان نخستین سرپرست این دانشگاه منصوب کرد تا در اولین فرصت، رئیس آن هم از راه برسد.
انتصاب نخستین سرپرست - با توجه به سابقه طولانی وی در امر تربیت معلم و پژوهشهای این حوزه - باعث به جریان افتادن کارها و فراهم شدن مقدمات جذب اولین «دانشجومعلمان» این دانشگاه شد، اما این وضعیت دیری نپایید و آقای وزیر، در خردادماه ۹۱ دوست و همدم خود در هیات رئیسه مجلس هشتم «جهانبخش محبینیا» را که از راهیافتن به مجلس نهم بازمانده بود، به سرپرستی این دانشگاه گمارد تا بیکار نماند!
انتصاب دومین سرپرست از آن رو باعث تعجب و انتقاد شد که فرد منصوب، کمترین سابقهای در حوزه تخصصی آموزش و پرورش و تربیت معلم نداشت و وزیر هم به «دکترا داشتن و استاد دانشگاه بودن» وی استناد میکرد!
سرپرستی محبینیا با وجود انتقادها تا پایان دولت دهم ادامه یافت، تا اینکه با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، علیاصغر فانی وزیر سابق آموزش و پرورش در شهریوماه ۹۲ انتصاب حیرتآورتری را رقم زد! وی «دکتر محمود مهرمحمدی» استاد علوم تربیتی دانشگاه تربیت مدرس را به عنوان سرپرست جدید این دانشگاه منصوب کرد.
در حالی که دانشگاه فرهنگیان همچنان چشمانتظار دیدن «رئیس» خود آن هم از بدنه تربیت معلم بود، تداوم سریال «سرپرستیها» باز هم باعث انتقاد کارشناسان شد؛ مخصوصا اینکه سومین سرپرست دانشگاه در پیشینه افکار و ایدههایش نسبتی با دانشگاه فرهنگیان نداشت و حالا با تغییر دولت، در بالاترین جایگاه دانشگاه متولی تربیت معلم نشسته بود.
مهرمحمدی تا پیش از انتصاب به عنوان سرپرست دانشگاه فرهنگیان، در اکثر مقالات و سخنرانیهایش - از جمله در مناظره معروف در خردادماه ۹۲ با اسدی گرمارودی سرپرست اسبق دانشگاه - موجودیت دانشگاه فرهنگیان را زیر سوال میبرد و بر این نکته که نیروی مورد نیاز آموزش و پرورش با استفاده از ظرفیت عموم دانشگاهها تامین شود، تاکید میکرد؛ غافل از اینکه، معلمی فقط «دانش» نیست که هر دانشجوی فارغالتحصیلی عهدهدار آن شود؛ «مهارت» و «تربیت» هم دو رکن دیگر معلمی هستند که جز با تربیت نظاممند، تامین نمیشود.
هرچند وی مدتی بعد و در نشست خبری با رسانهها، مورد سوال خبرنگاری واقع شد که از وی پرسید «با توجه به صحبتهای قبلی، چطور مسئولیت این دانشگاه را پذیرفتهاید؟»؛ پاسخ آقای سرپرست شنیدنی بود؛ «ابتدا چنین اعتقادی داشتم، اما وقتی مسئولیت را پذیرفتم، دیدم دانشگاه خوبی است»!
سومین سرپرست هم - با همه حرف و حدیثها - از راه رسید و بر صندلی نشست و حالا همه منتظر بودند که بالاخره تکلیف «رئیس» ثابت و مستقر دانشگاه چه زمانی تعیین خواهد شد؟!
بعد از امروز و فردا کردنهای چندباره وزیر سابق آموزش و پرورش، بالاخره چهارم آذرماه ۹۳ بود که محمدرضا مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگو با «نسیم آنلاین» از یک اولتیماتوم دو هفتهای برای تعیین تکلیف رئیس دانشگاه فرهنگیان خبر داد.
وی گفت:: «با توجه به اینکه از لحاظ قانونی سرپرستی یک دانشگاه نباید بیش از شش ماه طول بکشد (مگر در موراد استثنایی و با مجوز شورای عالی انقلاب فرهنگی) و نیز با توجه به اخطارهای چندباره نهادهای نظارتی کشور نسبت به وجود این مسأله در دانشگاههای مختلف، نامههایی را برای وزرای آموزش و پرورش، بهداشت و علوم نوشتهایم؛ با توجه به هشدارهای نهادهای نظارتی و اینکه تداوم سرپرستی دانشگاه فرهنگیان بیش از این به صلاح نیست، قطعاً در جلسه آینده شورای عالی انقلاب فرهنگی (سهشنبه دو هفته آینده)، صلاحیت رئیس پیشنهادی این دانشگاه بررسی خواهد شد و شورا در این رابطه تصمیم خواهد گرفت.»
حالا دو سال و نیم از آن «دو هفته» میگذرد و نه از انتخاب رئیس دانشگاه فرهنگیان خبری هست و نه از دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی صدایی بیرون میآید؛ البته دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک سال بعد و در تاریخ ۱۹ ابان ماه ۹۴ هم این وعده را تکرار کرد که «طی دو هفته آینده، موضوع انتخاب رئیس دانشگاه فرهنگیان در کمیته ۵ نفره انتخاب رؤسای دانشگاهها تعیین تکلیف میشود»؛ اما همچنان صندلی ریاست در دست «سومین سرپرست» است.
دردهای معلمان آینده؛ از خفقان سیاسی تا تمجیدهای فرمایشی!
شاید دور از ذهن نباشد که در جای خالی رئیس و معاونان بومی و از خانواده آموزش و پرورش، دانشجومعلمانی هم که قرار است فردا تعلیم و تربیت فرزندان مردم را عهدهدار شوند، دل خوشی از اوضاع احوال موجود نداشته باشند.
در صحبتها و درد دلهای دانشجویان دانشگاه فرهنگیان با خبرنگاران، به اشکالاتی مانند «جذب اساتید غیربومی و ناآشنا با اهداف تربیت معلم، پرداخت نامنظم حقوق دانشجومعلمی، نیمه تعطیل بودن نظام شبانهروزی پردیسها و مراکز دانشگاه فرهنگیان برخلاف نص صریح اساسنامه، نامشخص بودن تعداد واحدهای تعریف شده برای گروههای مختلف آموزشی و تغییر چندباره آنها و گزینشهای چندباره داوطلبانی که در گزینش رد میشوند» دیده و شنیده میشود.
به این موارد، باید «خفقان سیاسی و اعمال محدودیت برای تشکلهای انقلابی» را هم اضافه کرد که در برخی پردیسها منجر به عدم اجازه برای دعوت چهره هایی مانند «حسن رحیمپور ازغدی» شده است؛ اما از طرف دیگر، برای باز شدن باب آزادی بیان به سبک دولت حسن روحانی، در همایش «معلم، تولید و اقتصاد دانشبنیان» در سالن اجلاس سران در اردیبهشت ۹۶، متن تمجیدی تهیه شده در حوزه ریاست دانشگاه را به یک دانشجومعلم میدهند تا در حضور رئیس دولت به عنوان حرفهای یک دانشجو بخواند و بگوید: «به سبب همین کارنامه آبرومند امید داریم که چرخ این مُلک و مملکت ۴ سال دیگر بر مدار تدبیر و امید بچرخد و بار دیگر مردم عزیز ایران با سربلندی از برکات و فرصتهای ایجاد شده بر اثر این گشایش و گره باز شده باشند»!
علاوه بر این، سوء استفاده مکرر از ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان هم به دردهای دیگر این نهاد نوپا اضافه شده است؛ این ماده اجازه میدهد تا در مواردی که امکان تامین نیروی مورد نیاز آموزش و پرورش از میان رشتههای موجود در دانشگاه فرهنگیان نباشد، به طور استثنایی، از میان فارغالتحصیلان سایر دانشگاهها با برگزاری آزمون استخدامی و طی کردن مراحل آموزش یکساله، نیروی کافی جذب شود.
اما برای تیمی که به فلسفه وجودی دانشگاه فرهنگیان اعتقاد چندانی ندارد، این ماده هم راه گریزی شده است تا هر از چندگاهی، با برگزاری یک آزمون استخدامی پرحاشیه، راه را برای ورود نیروهای آزاد به حوزه تعلیم و تربیت فراهم کند! نمونهاش هم آزمونی است که همین روزها قرار است فراخوان ثبتنام آن صار شود.
معلوم نیست، شورای عالی انقلاب فرهنگی که یک روز «سند ۲۰۳۰ آموزش یونسکو» از زیر دستش درمیرود و گلایه رهبری نظام را بدنبال میآورد و روز دیگر «ریاست دانشگاه فرهنگیان» از نگاهش دور میافتد، چه پاسخی برای این انفعالهای خطرناک خود دارد؟! شاید حالا بهتر معلوم شود که راز تاکیدهای دردمندانه و هشداردهنده رهبر انقلاب بر اهمیت دانشگاه فرهنگیان - در دیدارهای سالانه خود با فرهنگیان - چیست و خطر از کجا احساس میشود!
دیدگاه تان را بنویسید