خبرگزاری تسنیم: کت و شلوار طوسیاش در قد بلند، هیکل درشت و پوست سبزهاش، حسابی توی ذوق میزند؛ تازه از دست سین جیم داوران برای خواندن آیههای مختلف قرآن از حفظ رهایی یافته و حالا هیکل دُرشتش را روی صندلی سالن آمفیتئاتر زندان، رها کرده است. به حبس ابد محکوم شده و حالا 11 سال است که در زندان قزلحصار به سر میبرد؛ بهگفته خودش تا کنون چند مرتبه درخواست عفو داده اما هر بار رد شده و پذیرفته نشده است، با لهجه غلیظ تُرکی میگوید: «حتی یک مرتبه کمیسیون عفو استان با درخواستم موافقت کرد اما کمیسیون مرکزی عفو نپذیرفت». او که 52 سال دارد و یک دختر و 3 پسر که همگی هم مجرد هستند، دارد دستهای زُمُختش را به هم میمالد و درباره اینکه چرا درخواستهایش مورد موافقت قرار نمیگیرد در حالی که حافظ کل قرآن است، ادامه میدهد: «دلیل مخالفتشان این است که محمولهام 700 کیلو حشیش بود، ضمن اینکه یک سابقه محکومیت کیفری هم دارم که آن هم مربوط به مواد مخدر است؛ سال 73 بهخاطر مواد مخدر دستگیر شدم و 5 سال بعد یعنی سال 78 عفو گرفتم و آزاد شدم». بدون اینکه سؤالی کرده باشم، به گذشته بازمیگردد و میگوید: «از وقتی که خودم را شناختم، در
میدان میوه و ترهبار کار کردم و با کامیون 10تن، از چابهار به میدان میوه و ترهبار موز میآوردم. سال 83 یا 84 بود که در یکی از سفرهایم به چابهار، طرف معامله که یک مرد بلوچ بود، برای اینکه 700 کیلو حشیش را بین کارتنهای موز به تهران ببرم، پیشنهاد وسوسه کنندهای داد و من هم پذیرفتم». او که خودش اعتراف میکند کارش هیچ توجیهی ندارد، ادامه میدهد: «میدانستم که در لابهلای کارتنهای موز، مواد مخدر جاسازی شده است و قرار بود پس از تخلیه بار، مواد را در تهران تحویل بدهم. میدانستم داخل کامیون مواد مخدر وجود داشت و ناآگاه نبودم اما جالب اینکه در رسیدگیها، مالک بار تبرئه شد اما من به حبس ابد محکوم شدم». وقتی میپرسم قرار بوده بهازای حمل 700 کیلو حشیش چقدر بگیرد، میگوید: «وعده 20 میلیون تومان را داده بودند؛ وسوسه که چه عرض کنم، نفهمی کردم». وقتی میگویم «چطور شد بهسمت حفظ قرآن رفته و خیلی از محکومان مواد مخدر برای گرفتن عفو، قرآن حفظ میکنند»، برافروخته میشود و هیکل دُرشتش را روی صندلی قهوهای آمفیتئاتر تکانی میدهد و پاسخ میدهد: «من عفو نمیخواهم، حداقل این حرف را نگویند. این طور نبود که از همان اولی که
وارد زندان شدم، سمت حفظ قرآن بروم. آن اوایل در زندان، خیلی زیاد مواد مصرف میکردم و کراک میکشیدم. سر همین مواد مصرف کردن، یک اتفاق کوچکی در زندان برایم پیش آمد و تصمیم گرفتم آن را کنار بگذارم. سه ماه خوابیدم و جان دادم تا اینکه ترک کردم. بعد از ترک مواد مخدر بود که قرآن را دست گرفتم. به مرخصی هم که میروم بین اطرافیانم، مجالس کشیدن مواد مخدر برپاست ولی تابهحال یک دود هم نگرفتهام».
دیدگاه تان را بنویسید