روزنامه ایران: حالا ۱۰ سال و دو ماه از آخرینبار که صدای فرزاد را از پشت گوشی تلفن شنید میگذرد. آن روز که گفته بود برای همیشه همسر و فرزند هفتماههاش را ترک میکند. زمانی که فرزاد نامهای برای خداحافظی از همسر و خانوادهاش نوشت، با اینکه مدتها از آن زمان گذشته، اما زمانی که پس از دستگیری فرزاد و اعترافهای هولناکش به قتل زنان، از پریچهر خواسته شد به اداره آگاهی برود و درصورت تمایل، همسر سابقش را ببیند ترس و وحشت سراسر وجودش را فراگرفت. تمام سختیهای چهار سال زندگی با فرزاد برایش زنده شد و تلاش او برای فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته بیفایده ماند. آزارهای فرزاد و ستمهایی که در حق او و نوزادشان کرده بود حالا مثل یک فیلم سینمایی از مقابل چشمهایش رژه میرفتند و او نمیدانست باید چه تصمیمی بگیرد. مرد جنایتکار را ملاقات کند یا... پریچهر که حالا ۲۹ سال دارد، ۱۵ سال قبل، زمانی که فقط ۱۳ ساله بود با فرزاد ازدواج کرد. زن جوان در گفتوگو با خبرنگار روزنامه «ایران»، از زندگی گذشته خود، علت طلاقش و خصوصیات مردی گفت که حالا به قتل سریالی هفت زن اعتراف کرده است. با فرزاد چطور آشنا شدی؟ آن زمان فرزاد در بندرعباس روی
کشتی کار میکرد به همین خاطر برای دیدن خانوادهاش باید از شهر ما عبور میکرد. از طرف دیگر پدرم مغازهای داشت که آن را به دوست فرزاد اجاره داده بود. او هم هر زمان که به خانهشان میرفت، سری هم به دوستش میزد. من هم غافل از دغدغههای زندگی در سن ۱۳ سالگی سرگرم درس خواندن در مدرسه بودم. تا اینکه یک روز در بازار محلی که مسیر مشترک تردد من و فرزاد بود همدیگر را برای نخستین بار دیدیم و همین دیدار آغازی برای آشنایی ما والبته سیاه بختیام شد. فرزاد که میگفت عاشقم شده، خیلی زود به خواستگاریام آمد. پدرم هم پس ازکمی تحقیق گفت، پسری که برای کسب روزی روی کشتی در گرمای بندرعباس کار میکند، آدم خوبی است و اگر دستش را بگیریم موفق میشود. ضمن اینکه وضع مالی پدرم خوب بود و میتوانست از ما بخوبی حمایت کند. البته پدرم در تحقیق از همسایههای محل زندگی فرزاد، اطلاعات خاصی دربارهاش بهدست نیاورد چراکه کسی او را بهخوبی نمیشناخت. اما بالاخره با این ازدواج موافقت کردیم و من با مردی ۲۴ ساله که تا دوم راهنمایی درس خوانده بود نامزد کردم. نامزدیمان ۲۰ روز طول کشید اما من درهمین مدت کوتاه به این نتیجه رسیدم که ازدواج دراین سن
برایم خیلی زود است.به همین خاطرمخالفتم با ازدواج را به پدرم و فرزاد اعلام کردم. اما او پس ازشنیدن جواب رد من آنقدر گریه و التماس کرد که بالاخره سر سفره عقد نشستم. بعد از ازدواج شما رفتید بندرعباس؟ نه، پدرم دو تا خانه داشت و یکی از آنها را به ما داد تا زندگی کنیم. یک نیسان هم خرید وآنرا داد به فرزاد تا برایش کار کند. آن زمان تمام مخارج زندگی ما را پدرم میداد و به اضافه تمام اینها درحدود ماهی ۵۰۰ هزار تومان هم بهعنوان حقوق به فرزاد میداد. این ماجرا برای سال ۸۱ بود؛ اوایل فرزاد خوب بود اما همه چیزخیلی زود تغییر کرد. چه تغییری؟ شبها به خانه نمیآمد، دست بزن داشت. بد اخلاق بود. بعد هم کم کم متوجه شدم که با زنان زیادی در ارتباط است. تماسهای مخفیانه فرزاد، حس کنجکاوی مرا برانگیخت تا اینکه متوجه شدم او به من خیانت میکند. در مدتی که با او زندگی میکردم زنی را ندیدم اما صدای ۴ یا ۵ نفر از زنانی که با او درارتباط بودند را شنیدم و با آنها حرف زدم. بعدها دوستانش گفتند که فرزاد با زنان زیادی در ارتباط بوده است. او حتی زمانی که مرا برای وضع حمل به بیمارستان بردند، غیبش زد وناپدید شد که بعدها متوجه شدم با زنی به
شهرستان فومن رفته بود و علت رها کردن من در بیمارستان هم همین بود. در برابر این رفتارهای شوهرسابقات چه عکسالعملی نشان میدادی؟ هیچ ، البته چارهای نداشتم، چون دلم میخواست زندگی کنم.هم به خاطر خودم وهم بچهام. اما فرزاد مرد زندگی نبود ودائم به دنبال هوسرانیهایش میرفت. چه شد که از او جدا شدی؟ ۵ اسفند سال ۸۵ من در خانه خواهرش که ساکن یکی از شهرهای گیلان است میهمان بودم. همان روز بود که فرزاد تلفنی تماس گرفت و گفت که مرا برای همیشه ترک میکند و دیگر نمیخواهد با من زندگی کند. او گفت یک نامه در خانه گذاشته و همه چیز را در آن توضیح داده است. اصلاً باورم نمیشد. از آنجا که فاصله من با خانه زیاد بود، با پدرم تماس گرفتم و از او خواستم به خانه برود که اوهم نامه را پیداکرد. داخل نامه چه نوشته بود؟ نامه را هنوز دارم، مضمون نامه انتقامگیری از افرادی بود که ظاهراً به او بد کرده بودند و اینکه بعد از انتقام گرفتن خودش را معرفی کرده یا خودکشی میکند. و اینکه رفتن او به خاطر مشکلات با همسرش نبوده است. بعد از رفتن فرزاد به دنبالش نرفتید؟ به دنبالش رفتم، اما خانوادهاش گفتند از او خبری ندارند. به تلفن همراهش هم که زنگ
زدم یک زن جواب داد و خیلی علنی کاری کرد که دیگر با او تماس نگیرم. چطور از او جدا شدید؟ دو سالی طول کشید تا توانستم به صورت غیابی و طبق حکم دادگاه طلاقم را بگیرم. او حتی برای دیدن بچهاش هم نیامد. برای گرفتن حضانت دخترم حتی چندین بار در روزنامهها آگهی چاپ کردیم و چون خبری از او نشد، حضانت او را هم به صورت غیابی گرفتم. از نظر شخصیتی چه خصوصیاتی داشت؟ مردی تودار و درون ریز و درعین حال خائن. اگر دستش رو میشد جنجال به پا میکرد. چطور متوجه شدی که فرزاد مرتکب قتلهای سریالی شده است؟ اواخر فروردین بود که یکی از اقوامش با من تماس گرفت و این ماجرا را فاش کرد.اول که این خبررا شنیدم باور نکردم و شوکه شدم. اما خیلی زود شایعهاش در تمام شهر پیچید و بعد از آن هم در کانالهای تلگرامی و فضای مجازی ماجرای قتلها را خواندم.تا اینکه روزپنجشنبه، از اداره آگاهی تماس گرفتند وازمن خواستند به آنجا بروم.بعد هم در رابطه با فرزاد و گذشتهاش سؤالاتی مطرح شد که جوابهای لازم را دادم. در اداره آگاهی او را ندیدید؟ راستش را بخواهید تمام گذشته وحشتناک زندگی با اومثل یک فیلم از جلوی چشمهایم گذشت. تازه آن موقع بود که متوجه شدم تلاش
چندین سالهام برای فراموش کردن آنچه به سر من و بچهام آمده بیفایده بوده است. از من خواسته شد که او را ببینم اما خودم قبول نکردم. ولی از زمانی که به خانه آمدهام تا الان در جدال با خودم هستم. چه جدالی؟ میترسم سؤالاتی که در دلم هست تا آخر عمر با من باشد. او انگشت تهمتش را به سمت من دراز کرده است. برای همین دوست دارم از او بپرسم که من عامل این کار بودم یا خودت. تو خجالت نمیکشی چنین حرفهایی را می زنی. فرزاد اول مرا وبعد هم بچهام را کشت. درحقیقت نخستین قربانیان قتلهای او ما بودیم هرچند که به ظاهر زندهایم. آن زمان من یک بچه بودم و کاری که فرزاد کرد آینده من و دخترم را تباه کرد. از طرفی میترسم او را ببینم، میترسم دیدارمان هرگز از ذهنم پاک نشود و نتوانم چهره او و اتفاقاتی که در این دیدار میافتد را فراموش کنم. آیا میدانی انگیزهاش از این جنایتها چه بوده است؟ می گوید که زنها را به خاطر من کشته است.ولی آن موقع من ۱۳ سالم بود. حتی بلد نبودم کنار خیابان بایستم و ماشین بگیرم. ضمن اینکه اگر فرزاد بعد از جدایی زندگی خوبی را در پیش میگرفت میگفتم شاید من در این ماجرا و رفتن ناگهانیاش مقصر بودهام. اما
وضعیت او هر روز بدتر میشد. این سؤال هم مطرح است که اگر به خاطر من دست به جنایت زده چرا از زن صیغهایاش انتقام نگرفته و با او چندین سال زندگی کرده است. از زمانی که این ماجرا برملا شده است، هیچ وقت به این موضوع فکر نمیکنی شاید تو هم میتوانستی یکی از قربانیان این جنایات باشی؟ راستش اواخر زندگیمان که از رفتارهای بدش گلایهمند بودم تهدیدم میکرد. آن زمان خانهای در حال ساخت داشتیم و همیشه میگفت اگر با من و کارهایم مخالفت کنی تو را میکشم و میاندازم داخل چاه. من هم حرفهایش را به شوخی میگرفتم اما فرزاد آدمی عصبی بود و میتوانست این کار را انجام دهد.چراکه این را بعد ازچند سال زندگی با او دریافته بودم! آیا فکر میکردید که همسر سابقتان، قاتل سریالی باشد؟ آن زمان فکر نمیکردم که او قاتل انسانها باشد اما مطمئن بودم که قاتل من و بچهام است. با کاری که کرد هم من مُردم و هم فرزندم.با اینکه سالهاست طلاق گرفتهام اما اطرافیانم بارها پرسیدهاند که چرا ازدواج نمیکنم؟! پاسخ من هم این بوده که پدر بچهام برای دخترش پدری نکرد چطور از یک غریبه انتظار پدری داشته باشم و... قتلهای سریالی به خاطر لذت هادی مصطفایی -
سرهنگ بازنشسته ومعاون سابق پلیس جنایی کشور بررسیهای جرمشناسانه همواره نشان داده عاملان قتلهای سریالی، از ارتکاب قتلها لذت میبرند، چراکه اگر لذتی در کار نبود، تکراری صورت نمیگرفت که البته این موضوع به مسائل روانی و آشفتگیهای روحی وروانی جنایتکاران این قبیل پروندهها نیز بازمیگردد. زمانی که قاتل سریالی بازداشت میشود، در نخستین گام به دنبال توجیه کارهایش است. او متهم به قتل چندین نفر است و میداند که از دیدگاه جامعه طرد شده است، در نتیجه تلاش میکند تا چهرهای موجه از خود نشان دهد. درست مثل قتلهای سریالی مشهد که توسط سعید حنایی صورت گرفت. او که ۱۶ زن را کشت، مدعی بود که زنهای مشکلدار را به قتل رسانده و به خاطر تفکرات و باورهایش این کار را انجام داده است. اما سؤالی که در این میان مطرح میشود این است که اگر جنایت به خاطر جنبه اعتقادی بوده است، پس چرا به قربانیها تعرض شده بود؟ این سری رفتارهای نامعقول در موارد دیگر نیز وجود دارد. در تمام پروندههای مشابه، عاملان قتلهای سریالی میخواهند کارشان را موجه جلوه دهند و از چهره منفور در میان جامعه، خود را تبدیل به یک قهرمان کنند تا نفرت جامعه از آنها
کمتر شود غافل از اینکه افکارعمومی دست این جنایتکاران را بهخوبی میخواند. درباره قاتل سریالی گیلان نیز باید گفت با توجه به اینکه این جنایتکار بهتازگی دستگیرشده و تحقیقات تخصصی همچنان ادامه دارد؛ پس باید منتظر تکمیل تحقیقات بود. پس از آن میتوان به روشنی درباره این جنایتکار و انگیزههایش اظهارنظر کارشناسی کرد. نامه خداحافظی فرزاد از همسر و فرزندش اینجانب فرزاد... فرزند... مورخ ۸۵.۱۲.۵ تصمیم گرفتم تمامی کسانی که به نحوی در ویران کردن زندگی من به نوعی نقش داشته و الان دارند خودشان راحت و بدون دردسر زندگی میکنند همان کاری را با آنها بکنم که آنها با من کردند و بعد خودم را معرفی خواهم کرد یا خودکشی خواهم کرد. این چند خط را نوشتم که بعد از این وقایع خانواده من فکر نکنند که به خاطر مشکلات با خانم خودم بوده است فقط به خاطر ندانمکاری و اعتماد بیش از حد به دیگران بوده است. الان چون که من به مشکل برخوردم کسانی که از من چک به صورت امانت گرفته بودن چون خودشان چک نداشتن از من گرفتن به خاطر حل کردن مشکلشان آنها هم چکها را آوردن و میگویند که من باید پرداخت کنم؛ لذا چون وضعیت مالی من بد جوری به خاطر خرج خانه خراب شده
است هر کی هر چیزی که بگوید او راست میگوید و تو دروغ. البته این طرز فکر او به خاطر این به وجود آمده است چون قبلاً با او راست نبودم به خاطر اینکه راست هم میگفتم قسم میخوردم میگفت تو دروغ میگویی همین باعث شد طرز فکرش نسبت به من عوض شود من هم دیگر خسته شدم دردم به استخوانم رسیده است چارهای دیگر ندارم از همه کسانی که به نحوی آنها را اذیت کردم معذرت میخوام. امیدوارم مرا ببخشند و حلالم کنند بخصوص همسرم... خیلی اذیتش کردم خدا هم مرا ببخشد. چون زندگی را او میدهد او هم باید جان بگیرد. بعداً در یک کاغذ دیگر بدهکاری خودم را مینویسم و در صندوق پست میاندازم. مواظب دخترم هم باشید و امیدوارم که او هم مرا ببخشد. بخاطر اینکه با زندگی او و مادرش بازی کردم. من آدم بسیار حیوان و آشغالی هستم و از حد و مرز گذشته. ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه روز سهشنبه ... مورخ ۵/۱۲/۸۵/ فرزاد...»
دیدگاه تان را بنویسید