روزنامه خراسان: فرض کنیم ماشین زمان یک ابزار خیالی نباشد و همین حالا ماشین زمان ما را به سال 36 هجری و بحبوحه جنگ جمل ببرد. در دوسوی میدان چه می بینیم؟
ما که امروز و از پس 1400 سال و فرونشستن غبار آن فتنه به آن وقایع می نگریم جبهه حق و باطل را می توانیم تشخیص دهیم؛ اما کسی که در دل آن بحران می زیسته از خود می پرسد: «آیا ممکن است طلحه و زبیر و جمعی از صحابه رسول خدا بر باطل اجتماع کنند؟» هرچند این پرسش بسیار مهم است اما سوال و پرسش مهم تر این است که آیا ملاک تشخیص حق یا باطل اشخاص و افراد هستند؟
جالب است که در آن بحبوحه فتنه همین سوال را یکی از صحابه از امیرالمومنین (ع) می پرسد و پاسخ حضرت به آن صحابه آنقدر متقن و محکم است که «طه حسین» دانشمند و نویسنده مصری، آن را بعد از پایان وحی، محکمترین و بزرگترین سخن می داند. شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام پاسخ حضرت را به آن صحابه چنین تشریح می کند: «امام (ع) فرمود: إنک لملبوس علیک. إن الحق و الباطل، لا یعرفان بأفدار الرجال؛إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله... (یعنی) سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزانِ قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت.» این صحیح نیست که تو اول شخصیت هایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس ها بسنجی. فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند. این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشد. یعنی ... افراد را -خواه شخصیت های بزرگ و خواه شخصیت های کوچک- با حق مقایسه کنی؛ اگر با آن منطبق شدند، شخصیتشان را بپذیری، والّا نه...شخصیت ها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت
احترام بگذارند. امّا آنجا که می بینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال می شود، دیگر احترامی ندارند؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیت ها. (ص121)
این یک شاقول دقیق و همیشگی است که «میزان، حال فعلی افراد است» و همیشه وقتی میان نام ها و اشخاص و سوابق اشخاص مردد شدیم که حق با کدام طرف است، همیشه بی درنگ باید به اصول، مبانی و حقیقت مراجعه کرد و براین اساس او که به این مبانی نزدیک تر است، برحق خواهد بود .» لذا آن جایی که یک فرد یا یک گروه مقابل اصول و مبانی بایستد، بر باطل اجتماع کرده و تکلیفش روشن است؛ شبیه همان 4 هزار نفری که در نهروان حاضر نشدند به منطق علی (ع) که اصول و مبانی اسلام بود بپیوندند و بر باطل خود ماندند. اما کسانی هم هستند که به حقیقت و در نتیجه اهل حقیقت تکیه می کنند؛ مانند آن 8 هزار نفری که پس از روشنگری های امیرالمومنین (ع) از سپاه خوارج در نهروان جداشدند و زیر پرچم صلح علی (ع) ، ایستادند. اتکا بر اصول و تصمیم گیری براساس اصول و مبانی و نه مبتنی بر اشخاص و افراد و نام ها و سوابق اشخاص، مخصوص یک برهه تاریخی خاص نیست. چه این که وقایع تاریخی هرچند مربوط به گذشته های دور و نزدیک است، اما عبرت ها و اندیشه هایی که از این وقایع استخراج می شود نه فقط برای گذشته که برای زمان های جاری، برای همین حالا و تحولات روز هم هست.
دیدگاه تان را بنویسید