پاکبانان بوکانی خانواده‌ای را از بدبختی نجات دادند

کد خبر: 653624

زیر و رو کردن 85 تن زباله شوخی نیست، اما تلاش و از خودگذشتگی پاکبانان شهرداری بوکان با کندوکاو در میان این حجم از زباله، موجب شد تا خانواده‌ای که زانوی غم بغل گرفته بودند بار دیگر لبخند بر لب بیاورند.

روزنامه ایران: زیر و رو کردن 85 تن زباله شوخی نیست، اما تلاش و از خودگذشتگی پاکبانان شهرداری بوکان با کندوکاو در میان این حجم از زباله، موجب شد تا خانواده‌ای که زانوی غم بغل گرفته بودند بار دیگر لبخند بر لب بیاورند.
اعضای یک خانواده بوکانی وقتی متوجه شدند یک کیلو طلای امانتی به اشتباه همراه با زباله‌ها رفته است، دست به دامن خدمات شهرداری بوکان شدند و در خواست کمک کردند. پاکبانان پس از یک شب تا صبح تلاش، سرانجام طلا و جواهرات را از زیر زباله‌ها بیرون کشیدند و تحویل این خانواده دادند.
زندگی پاکبان‌های شهر که مسئولیت جمع‌آوری و دفن زباله‌ها را بر عهده دارند، این بار با زندگی یک خانواده که آبرویشان در خطر بود گره خورد. وقتی مرد خانواده هراسان در تماس با مسئول خدمات شهری شهرداری بوکان خبر از مفقود شدن کیسه طلاها داد، باور نمی‌کرد پاکبان‌های وظیفه شناس ساعت ها عرق بریزند و با جابه‌جایی کوهی از زباله طلاها را پیدا کرده و به آنها بازگردانند.
عیسی شفاهی پیمانکار خدمات شهری شهرداری بوکان با تشریح نحوه پیدا شدن این طلاها و تلاش پاکبان‌ها در این زمینه گفت: هر شب تا پاسی از نیمه شب پاکبان‌ها زباله‌های خانگی مردم را جمع‌آوری و آن را به محل دفن زباله که خارج از شهر قرار دارد منتقل می‌کنند. در این میان بارها اتفاق افتاده است که شیء باارزش یا کیف پول و... در میان زباله‌ها پیدا شده و با تلاش پاکبان‌ها به صاحب آن بازگردانده شده است. با انتقال زباله‌ها به محل دپوی پس از تفکیک آنها را دفن می‌کنیم تا بهداشت شهر و زندگی مردم به خطر نیفتد.وی ادامه داد: صبح جمعه مردی هراسان با من تماس گرفت و گفت روز گذشته مقدار یک کیلو طلا و جواهر به ارزش 120 میلیون تومان را به اشتباه داخل کیسه زباله‌ها انداخته است. وی از ما خواهش کرد تا کیسه طلا و جواهرات را پیدا کنیم و او را از این وضعیت بحرانی نجات بدهیم. ساعتی بعد این مرد همراه همسرش به محل دپوی زباله‌ها آمدند و گفتند این طلا و جواهرات مربوط به 6 خانواده است که به صورت امانت نزد آنها بود و بر اثر یک سهل‌انگاری آن را همراه با زباله‌ها به خودروی حمل زباله داده‌اند.
همسر این مرد نیز در حالی که اشک می‌ریخت گفت همراه با تعدادی از اقوام به جشن عروسی رفته بودیم و بعد از پایان مراسم آنها برای امنیت بیشتر طلا و جواهراتشان را به من دادند تا به خانه ببرم و روز بعد خودشان برای گرفتن طلاها خواهند آمد. من هم برای اینکه کسی متوجه طلاها نشود آنها را داخل کیسه نایلونی قرار دادم و همسرم به تصور اینکه داخل کیسه زباله است آن را داخل سطل زباله قرار داد و ساعتی بعد نیز پاکبان‌ها آن را داخل خودروی حمل زباله انداختند.پیمانکار خدمات شهری در ادامه از تلاش 5 ساعته پاکبان‌ها برای پیدا کردن طلاها گفت و ادامه داد: با توجه به اینکه لودر شهرداری هر روز زباله‌ها را داخل گودالی ریخته و آنها را دفن می‌کند پیدا کردن کیسه طلاها تقریباً غیرممکن بود اما با وجود سختی کار همراه با این خانواده و چند کارگر دیگر شروع به جست و جو کردیم. در آن لحظات فقط به خوشحال کردن این خانواده و رفع نگرانی‌شان فکر می‌کردیم و با وجود بارش باران و بوی بد زباله‌ها کار را ادامه دادیم. از آنجایی که محل دقیق دفن زباله‌ها مشخص نبود مجبور شدیم دهها تن زباله را جابه‌جا کنیم. همه بچه‌ها خسته شده بودند. سرانجام از راننده حمل زباله‌ها خواستیم تا محل دقیق دفن زباله‌هایی را که شب قبل به این مکان منتقل کرده بود نشان بدهد. با مشخص شدن مکانی که او نشان داد جست‌و‌جوها ادامه پیدا کرد و سرانجام ساعت 3 بعد از ظهر کیسه حاوی طلا و جواهرات پیدا شد.
زن و مرد با دیدن طلاها از خوشحالی اشک ریختند و از ما تشکر کردند. با وجود آنکه آنها می‌خواستند به ما پاداش بدهند اما ما قبول نکردیم زیرا این وظیفه‌ای بود که باید در قبال همنوع خودمان انجام می‌دادیم و لبخند را به چهره نگران آنها می‌نشاندم.صاحب طلا و جواهرات که نمی‌خواست نامش فاش شود در گفت‌و‌گو با گروه زندگی با بیان اینکه امیدی به پیدا شدن طلاها نداشت گفت: وقتی از تالار عروسی بازمی گشیتم تعدادی از زنان فامیل طلا و جواهراتشان را به همسرم دادند تا به امانت نگه دارد و من به اشتباه کیسه طلاها را همراه با زباله‌ها بیرون قرار دادم و ساعتی بعد نیز پاکبان‌ها با جمع‌آوری زباله‌ها طلاها را نیز با خود بردند. صبح روز بعد وقتی همسرم دنبال طلاها بود متوجه موضوع شدم و در تماس با مسئول خدمات شهرداری از آنها خواستم تا با کمک هم طلاها را پیدا کنیم. اگر این طلاها ازآن خودمان بود، گم شدن‌شان قابل تحمل‌تر بود، اما از آنجایی که نزد ما امانت بود و نمی‌خواستیم اقوام تصور خیانت در امانت کنند، حکم فاجعه را داشت. وقتی به محل دفن زباله‌ها رفتیم و با دریایی از زباله مواجه شدیم، مطلقاً امید نداشتم طلاها پیدا شود. جابه‌جایی این همه زباله تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسید، اما با چند کارگری که همراه خودم برده بودم و با تلاش بی‌دریغ پاکبان‌ها بعد از ساعت ها جست‌و‌جو، سرانجام کیسه طلا و جواهرات را پیدا کردیم.

از اینکه امانت دیگران را پیدا کرده بودیم در پوست خود نمی‌گنجیدیم. در این راه پاکبان‌های زحمتکش که بدون هیچ چشمداشتی با جابه‌جایی کوهی از زباله‌ها در پیدا شدن طلاها به ما کمک کردند، واقعاً به گردن ما حق دارند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت