حوزه نیوز: کتاب «موسوعة الرسول المصطفی(ص) » شامل مطالبی درباره ابعاد مختلف پیامبر گرامی اسلام در سال 2002 میلادی در بیروت به چاپ رسید. مصطفی بن هاشم زین الدین نیز در این موسوعه به توصیف سرزمین اردن، جنگ موته و شخصیت جناب جعفرطیار پرداخته که توسط محقق فقید حجت الاسلام والمسلمین علی آل کاظمی ترجمه شده است. مشاهد مشرفه موسی کلیم الله (علیه السلام) حضرت موسی پیامبر بزرگ الهی دارای مشاهد مشرفه بسیاری در بقعه های متبرکه این سرزمین است. مشهد اول: هنگامی که مردی از پایین شهر، موسی را نصیحت کرد و به او سفارش نمود که از مصر خارج شود و موسی به دنبال سخن این مرد به سوی شام رهسپار گردید و به مدین رسید. مدین شهری است در شمال شرقی موته که 5 کیلومتر از موته فاصله دارد و در مسیر جاده ای است که به شام و عقبه و مصر می رود. مطالعات تاریخی انجام شده ثابت کرده است که شهر مدین همان شهری است که امروزه به نام مدین نامیده می شود و این همان شهری است که قرآن مجید از آن نام برده است و فرموده : (وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ) یعنی : " همین که موسی وارد آب مدین شد قومی را دید که از آن
آب بر می دارند. مدین همان قریه قبیله حضرت شعیب پیامبر الهی است که خداوند او را بر آنان مبعوث فرموده است و قرآن کریم موقعیت مدین را مشخص میکند، شعیب(ع) خطاب به قومش می گوید: (ما قوم لوط منکم ببعید) یعنی قوم لوط از شما دور نیستند. دوران قوم لوط از نظر زمانی بسیار دور نیست و از نظر مکانی هم بیشتر از قریه هایی مانند سدوم و أدوم و عموره بیش از 30 کیلومتر از مدین فاصله ندارند. آنجا که خداوند می فرماید: (ونجینهٔ ولوطا الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین) " یعنی : " ما لوط را نجات داده ایم و به سرزمینی بردیم که برای جهانیان آن را مبارک گرداندیم." چون می دانیم که نجات لوط (علیه السلام) بردن او به غاری است که بیشتر از 14 کیلومتر از مدین فاصله ندارد. بنابراین پیامبر خدا موسی(ع) در شهر مدین به خدمت حضرت شعیب خطیب و سخنگوی پیامبران الهی در آمده و مدت 10 سال تمام در خدمت او بود، همان طور که به نقل از قرآن موسی از چاه آب کشید و گوسفندان دختران شعیب را سیراب کرد و به همین علت با یکی ازآن دو دختر ازدواج کرد. چاهی که موسی(ع) از آن برای دختران شعیب آب کشید چاهی که حضرت موسی (علیه السلام) از آن برای دختران شعیب آب کشید در
صحرایی اطراف شهر مدین وجود دارد و لکن به صورت آباد نیست و هنگامی که موسی (علیه السلام) مدت خدمت خود را به پایان برد و خواست که از شعیب جدا بشود ، از همسرش خواست که از پدرش شعیب بخواهد تا تعدادی از گوسفندان را به آنان بدهد تا به وسیله آن زندگی کنند. در روایت آمده است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند : " شعیب به موسی گوسفندانی داد که آن سال زایده بودند و رنگ آن گوسفندان نیز با رنگ گوسفندانش تفاوت داشت ." از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که به یاران خود فرمود: "اگر شام را فتح کردید از نسل آن گوسفندان حضرت شعیب خواهید یافت " و این اشاره است به وطن شعیب و داستان او با موسی (علیه السلام). شایسته است یادآوری شود که پیامبر خدا حضرت موسی (علیه السلام) هنگامی که از مدین خارج شد در حالی که همسرش و گوسفندانش همراه او بودند و عصایی که معجزه پیامبریشی بود به همراه داشت ، به یک بیابانی رسیدند و سرمای شدید و باد و باران و ظلمتی شدید آنان را فراگرفت و شب نیز فرا رسید، حضرت موسی از دور آتش را مشاهده کرد که ظاهر شده بود و طرف آن آتش ناگهان دید که درختی است و آتشی وسط آن شعله می کشد
به آن نزدیک شد تا از آن آنش شلع ای بگیرد، آتش از او دور شد، موسی ترسید و دوباره به طرف آتش و درخت رفت که خداوند در این باره می فرماید ( فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِن شَاطِئِ الْوَادِی الأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الآمِنِینَ ). سوره قصص(29تا31) یعنی همین که موسی مدت خدمت خود را به پایان برد و اهلش را همراه خود برد از جانب کوه طور آتشی را مشاهده نمود، به خانواده اش گفت : صبر کنید که من آتش را دیده ام، بروم تا شاید از آن برای شما شعله ای بر گرم یا خبری بیاورم تا شاید شما گرم شوید. همین که به نزدیک آتش آمد از کنار وادی ایمن و از آن بقعه مبارکه به او ندایی داده شد که
ای موسی من خدای تو هستم که پروردگار جهانیان می باشم. عصایت را بیفکن . همین که عصا را افکند دید عصایش جنبنده ای شده است، از ترس به عقب رفت و برنگشت، او را گفتیم: ای موسی برو و نترس که تو امنیت داری. درختی که به موسی نشان داده شد همچنان پابرجاست آن درختی که به موسی (علیه السلام) نشان داده شد. همچنان بر یک صخره بلند موجود است که عمر آن بیش از سه هزار سال است ، و این درخت در شرقی شهر مدین قرار دارد که 12 کیلومتری مدین واقع شده است. و به آن "شجرة المایسة" می گویند و برای آن داستان های بسیاری نقل می کنند که دلالت بر مبارک بودن این درخت دارد که ساکنان منطقه داستان های آن را از زمان های دور نقل می کنند و سینه به سینه تا این زمان نقل می شود . این مطلب چیزی نیست که ما خواسته باشیم از پیش خود نقل کنیم ، بلکه حضرت موسی با عنایت الهی انتخاب شده است مانند تمام پیامبران مرسل دیگر که همگی در این بقعه های مبارکه مبعوث شده اند و کتاب مقدسی تورات نیز به این داستان ها اشاره کرده است . عبور امام باقر(ع) از شهر مدین و شایان ذکر است که شهر مدین حادثه مهم دیگری را در دوران زندگانی امام باقر (علیه السلام) شاهد بوده است و آن
حادثه مربوط به زمانی است که هشام بن حکم دستور داد امام را از شام به مدینه بازگردانند و ترسی داشت که خبر معجزات امام باقر (علیه السلام) در میان مردم گسترش یابد و لذا او را از این مسیر عبور دادند و بر مدین عبور کرد درحالتی که مردم شهر مدین به فرمان خلیفه دروازه های شهر را بر روی حضرت بسته بودند. امام باقر (علیه السلام) بر یک مکان مرتفعی قرار گرفت و با صدای بلند ندا در داد که ای مردم شهر مدین که انسان های ستمگری هستید، من همان(بقیه الله) هستم که خداوند می فرماید:«بقیةالله خیرا لکم ان کنتم مومنین و ما بحفیظ» یعنی : بقیةالله برای شما بهتر است اگر مومن هستید من از شما حفاظت نمی کنم. با شنیدن این ندا پیرمردی بزرگسال از شهر بیرون شد و به قوم خود گفت: ای مردم به خدا سوگند این فراخوان به سبک همان فراخوان حضرت شعیب است، اگر به سوی او به استقبال او نشتابید خداوند شما را به خشم و غضب شدید خود گرفتار خواهد فرمود. و مردم به استقبال حضرت باقر (علیه السلام) شتافتند و انچه که از آذوقه و توشه لازم داشت در اختیار آن حضرت گذاشتند، وقتی خبر این ماجرا به هشام رسید به عامل خود در آن دیار دستور داد آن پیرمرد را کشتند و مردم اهل
مدین را مورد پیگرد قرار دادند.
دیدگاه تان را بنویسید