روزنامه ایران: صدای یکنواخت ضربههای دستگاه قدیمی جوراب بافی از پشت شیشههای خاک گرفته توی کوچه سلطانپور پیچیده است. کارگاه کوچک جوراب بافی جعفرنژاد در عبدل آباد را سه برادر باهم اداره میکنند. عباس، محمد و رسول. توی فضای کوچک کارگاه 8 دستگاه 40 ساله هنوز در حال کار هستند. دستگاههای پیری که در نگاه اول به نظر باید از رده خارج شوند اما روزی 40 تا 50 جین جوراب می بافند و خرج چند خانواده را درمیآورند.
نخهای ویسکوز که از خیابان عباس آباد خریده شده، پشت سینی دستگاه ردیف شدهاند. نخها از طریق نخ کشهایی که بالای دستگاه هستند وارد سیلندر میشود و هر دستگاه با 172 سوزنی که در سیلندر دارد، شروع به بافتن میکند. دستگاههای قدیمی و پر از پیچ و خم با دینام فعال میشوند تا میل لنگها و بازوها را بالا و پایین کنند.
همه دستگاهها مردانهباف هستند. سیلندرهای مردانه باف با زنانه باف و بچه گانه باف فرق میکند. محمد تعریف میکند که این دستگاهها در اصل آلمانی هستند اما در ایران ساخته شدهاند و به خاطر قدیمی بودنشان قدرت مانور کمتری دارند. بعد از بافته شدن جوراب توسط دستگاه از خروجی دایره شکل زیرین، بیرون میآید و یک نفر باید آن را قیچی کند. بعد از قیچی کردن هم نخهای اضافه را میبرند و بعد از پس دوزی و زیگزاگ کاری هم اتو و بستهبندی نهایی.
ورود جوراب در ایران به زمان ناصرالدین شاه میرسد. آن زمان که او از انگلستان برای زنانش جوراب سوغاتی آورد. لابد زنان حرمسرا از دیدن جورابهای ساخت انگلستان در پوست خودشان نمیگنجیدند. اما حالا جوراب یکی از سادهترین لوازم روزانه است اما کسی به اینکه این جورابهای ساده چطور و با چه مشقتی تولید میشوند کاری ندارد. نخستین کارخانه جوراببافی در ایران به همت خلیل رحیمی و در سال 1333 پایهگذاری شد و البته قبل از آن توی خانهها جوراب بافی مرسوم شده بود. هنوز هم میشود جورابهای کلفت دستباف را گوشه خیابان در بساط دستفروشها دید.
برای حرف زدن با برادارن جعفرنژاد مجبورم داد بزنم. آنقدر صدای دستگاهها زیاد است که صدا به صدا نمیرسد. رسول روی بالکن مغازه مشغول زیگزاگ بافی و پشت و رو کردن جوراب بوسیله یک پایه چوبی است که روی میز گذاشته. او میگوید: «شغلهایی مثل جوراب بافی و کشبافی سختی کار دارد و اگر بیمه باشیم بعد 20سال بازنشست میشویم. این کار، هم گوش را سنگین میکند و هم چشم را ضعیف. جدا از این، کار با نخ برای ریه هم ضرر دارد.» رسول از 5 سالگی در جوراببافی بوده و مثل دو برادر دیگر این کار را از کودکی و کنار دست پدرش شروع کرده. تقریباً 30 سال است که شغل خانواده جعفرنژاد تولید جوراب است.
تنها کارگر مغازه که محمد و رسول میگویند مثل برادرشان او را دوست دارند، مشغول اتو و تا کردن جورابهاست. سه قالب فلزی شبیه جوراب به صورت عمودی روی میز رو به روی پنجره است. او جورابهای بیشکل را روی قالب میکشد و بعد از چند ثانیه آنها را برمیدارد. در عرض چند ثانیه جوراب حالت قالب را به خود میگیرد. بعد از آن تا میشوند و میروند برای بسته بندی. داخل قالبها با گچ پر شده و بوسیله برق، داغ نگه داشته میشوند و محمد میگوید اگر بیشتر از چند ثانیه جوراب روی قالب باشد جمع میشود.
برادارن جعفرنژاد کارهای بستهبندی جوراب را در خانه انجام میدهند. رسول میگوید: «ما جوراب را جینی 12 یا 13 هزار تومان به فروشندهها میفروشیم و آنها هم تک فروشی، جفتی 2 هزارتومان میفروشند.» رسول از درآمد کار راضی است و البته تأکید دارد که کار پر دنگ و فنگی است و همیشه هم برای آنها سود خوبی ندارد. از او میپرسم دم عیدی وضع درآمد و کار و بار چطور است؟ میگوید: «شب عید معمولاً درآمد بهتر میشود. تابستان بازار راکد است و جنس روی دستمان میماند. همه آن جنسها را جمع میکنیم و شب عید میفروشیم. البته چون قیمت مناسب میدهیم راحت فروش میرود.»
جدا از کار سخت جوراب بافی و دستگاههای قدیمی و دنگ فنگ زیاد، اینکه سه برادر باهم در یک تولیدی که یادگار پدری است کار میکنند به اندازه کافی جالب است. روزگاری که همه دنبال انجام کارهای جدید و پول بیشتر هستند، آنها هنوز به شغل پدری وفادار ماندهاند و خدا را شکر میکنند. حالا هر سه برادر که البته من دوتایشان را بیشتر ندیدم خبره کار هستند و وقتی میپرسم چرا شغل دیگری را امتحان نمیکنید، میخندند و میگویند: «جوراببافی را دوست داریم.»
دیدگاه تان را بنویسید