قاتلان صاحب اسپورتیج قتل را به گردن یکدیگر انداختند

کد خبر: 634265

۲ جوان که متهمند به بهانه خرید خودروی اسپورتیج، صاحب آن را به بیابان‌های اطراف گرمسار کشانده و در جریان جنایتی مخوف وی را به قتل رسانده‌اند در جلسه محاکمه قتل را به گردن یکدیگر انداختند.

روزنامه همشهری: ۲ جوان که متهمند به بهانه خرید خودروی اسپورتیج، صاحب آن را به بیابان‌های اطراف گرمسار کشانده و در جریان جنایتی مخوف وی را به قتل رسانده‌اند در جلسه محاکمه قتل را به گردن یکدیگر انداختند. روز 29مهرماه مردي به كلانتري 129تهران رفت و مدعي شد پسر 27ساله‌اش به نام بهنام كه قرار بود خودروي اسپورتيجش را به 2جوان بفروشد ناپديد شده است اما چند روز بعد وقتي خبري از پسر جوان نشد فرضيه قتل او قوت گرفت. 2خريدار خودرو مهم‌ترين مظنونان بودند. به همين دليل رديابي‌شان آغاز و چند روز بعد يكي از آنها به نام سجاد- 23ساله- دستگير شد. هنوز چند ساعت از شروع بازجويي نگذشته بود كه او اعتراف كرد با همدستي دوستش به نام نيما صاحب اسپورتيج را به قتل رسانده است. به اين ترتيب چند ساعت بعد نيما نيز به دام افتاد و در بازرسي از خانه متهمان بخشي از اموال مقتول كشف شد. آنها اعتراف كردند كه با خوراندن آبميوه مسموم به بهنام، او را بيهوش و در ادامه وي را خفه كرده‌اند و در نهايت جسد وي را در بيابان‌هاي اطراف گرمسار به آتش كشيده‌اند. در اين شرايط به دستور سيدمجتبي حسين‌پور، بازپرس پرونده مأموران نيروي انتظامي براي كشف جسد بسيج شدند. آنها حتي درجست‌وجوها از بالگرد نيز استفاده كردند اما فقط توانستند در محل حادثه ردي از خون و بخشي از اموال سوخته مقتول را كشف كنند و هيچ اثري از جسد وي كشف نشد. با اين حال اعترافات متهمان براي صدور كيفرخواست كافي بود و پرونده براي تصميم‌گيري به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه دهم به رياست دكتر محمدباقر قربانزاده و با حضور قاضي رضا ملكي و قاضي عيسي غفاري برگزار شد، پدر و مادر مقتول گفتند خواسته‌شان قصاص قاتلان پسرشان است و حتي حاضرند بابت تفاضل ديه 2متهم خانه‌شان را بفروشند و ديه آنها را پرداخت كنند تا حكم اجرا شود. سپس نيما در جايگاه ايستاد و گفت به‌جز قتل بقيه اتهاماتش را قبول دارد. او گفت: سجاد گفت بيا به بهانه خريد ماشين آن را بدزديم. در آگهي‌هاي روزنامه يك اسپورتيج پيدا كرديم و با صاحب آن كه بهنام بود قرار گذاشتيم تا به دفترخانه برويم. آن روز يك آبميوه مسموم كه داخلش 40قرص ريخته بوديم به او داديم و وي بيهوش شد. سپس به خانه سجاد رفتيم و در آنجا دست و پاي او را چسب زديم. سجاد گردنش را فشار داد و وقتي او فوت شده بود من يك پلاستيك روي سرش كشيدم و در نهايت جسد را به نزديكي گرمسار برديم و در آنجا سجاد روي جسد بنزين ريخت و آن را آتش زد. سپس سجاد در جايگاه ايستاد و گفت: من قبول دارم كه گلوي مقتول را گرفتم اما فشار ندادم. نيما روي سر مقتول كيسه پلاستيكي را كشيد و باعث مرگش شد. جسد را هم من آتش نزدم. قبلا با هم قرار گذاشته بوديم كه هر 2نفر قتل را گردن بگيريم تا قصاص نشويم اما اشتباه مي‌كرديم. واقعيت اين است كه نيما عامل جنايت است. در پايان اين جلسه قضات دادگاه براي تصميم‌گيري وارد شور شدند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت