«سگ فحش نيست» اما « ترجيح سگ بر انسان فحش است»

کد خبر: 608998

فيلسوفان جمله‌اي دارند كه آن را مثل پاك‌ترين يافته ذهني خود به يكديگر قرض مي‌دهند...

روزنامه جوان: فيلسوفان جمله‌اي دارند كه آن را مثل پاك‌ترين يافته ذهني خود به يكديگر قرض مي‌دهند و بر آن اتفاق دارند. آنها مي‌گويند: «غايت وجود تو همان چيزي است كه دغدغه آن را داري.» بر اين اساس جنس و غايت وجودي كسي كه براي سگ‌ها، احساس دارد اما براي دسته‌اي از انسان‌هاي به فلاكت افتاده، معتقد است كه بايد آنها را عقيم كرد تا نسلشان بر افتد، نمي‌تواند از جنس و غايت وجودي انسان‌ها باشد بلكه بيشتر به جنس و غايت وجودي همان سگ‌ها مي‌ماند. مطلب ساده است اما اينجا يك تفاوت هم بين كساني كه از سگ‌ها فقط «دم» مي‌زنند و ديگران هست. در دين، حيوانات حقوق دارند و آزار حيوانات حتي كيفر آتش دوزخ دارد و در تاريخ ما داستان‌هاي بسياري است كه عرفا و مردان دين با ديدن سگان گرسنه، غذاي خود را به آنان مي‌دادند و حقوق سگ‌ها را رعايت مي‌كردند اما در عصر معاصر، گاهي توليد مثل، نگهداري و پرورش همين سگ‌هايي كه محل دغدغه مي‌شوند، در سخت‌ترين شرايط غيرطبيعي و غيراخلاقي است تا براي كساني كه سگ خانگي مي‌خرند، سگ توليد شود. در همين عصر داستان‌ها بيشتر درباره آزار‌هاي عجيب سگان خانگي و حتي تجاوز انسان به آنهاست. كسي پيدا مي‌شود و مي‌گويد: «دولت نبايد پول ما را خرج بچه‌هايي كند كه از كارتن‌خواب‌ها به دنيا مي‌آيند و بايد آنها را عقيم كرد.» همين فرد براي سگ‌ها دغدغه‌اي بسيار فراتر دارد كه حتي حاضر نيست ببيند مردم در فحش دادن، گاهي از واژه سگ استفاده مي‌كنند. عده‌اي معتقدند همه اين حرف‌ها كاملا تحت تأثير پست ترين تفكرات نژادپرستي رايج در كشورهاي غربي است. دم زدن از اينكه بايد كارتن خواب‌ها را عقيم كرد، كاملاً دغدغه‌اي غيرانساني است كه مخالفان اين نظر معتقدند از كمتر جانوري مي‌توان شبيه اين سخنان را شنيد. همچنين سخن گفتن از اينكه نبايد پول ماليات ما را خرج فرزندان كارتن خواب‌ها كرد، به رغم آنكه كليشه‌اي برگرفته از فرهنگ غرب و حساسيت آنها درباره مصاديق مصرف ماليات هايشان است ولي حتي در آن فرهنگ‌ها هم كمتر پيش مي‌آيد كه كسي خوي انساني را تا به آن حد از ياد برده باشد كه بگويد فلاكت زده‌ها را عقيم كنيد تا مجبور نباشيد ماليات من را خرج آنها كنيد. شگفت‌آور اينكه همين انسان نماها وقتي در جمع غرب‌پرستي يكديگر مي‌نشينند، از فيلمسازان و موسيقيدانان و نويسندگان و فيلسوفان بزرگ غربي ياد مي‌كنند كه در شرايط فلاكت بار خانوادگي به دنيا آمده‌اند و زير دست والديني معتاد يا به غايت فقير پرورش يافته‌اند. در اين گونه موارد فلاكت چيز با ارزشي است كه مي‌تواند از باب مثال يك موسيقيدان بزرگ بيرون بدهد اما فلاكت وطني بايد عقيم شود و نبايد پولي خرج آن كرد.

حال در مقابل كساني هم هستند و در همين چند روز اخير ابراز نظر كرده‌اند كه حاضر نيستند مالياتشان خرج كسي شود كه انديشه عقيم كردن بينوايان را دارد و دغدغه‌اش در زندگي «فحش نشدن سگ» است. اين عده مي‌گويند چنين جانور خطرناكي را بايد عقيم كرد تا نسل اين تفكرات ضد بينوايي قطع شود. در اينجا با اين نزاع عقيم كردن‌ها بايد چه كرد؟! بعيد است كه بتوان بين اين دو گروه مصالحه كرد. آن كس كه مي‌گويد بايد كارتن‌خواب‌ها و گورخواب‌ها را عقيم كرد، با صراحت از مخالفان خود مي‌خواهد كه «حرف‌هاي سطحي و بدون دانش نزنند.» اما دسته دوم كه مي‌گويند بايد همين آدم را - و زنش را كه هيزم كش افكار اوست - عقيم كرد تا نسل اين تفكرات ضد بشري قطع شود، سخن گفتن وي از «دانش» را تهوع آورترين بخش اظهارات او مي‌دانند كه حتي از اصل انديشه او در عقيم كردن كارتن خواب‌ها نيز تهوع آورتر است.

به هر حال براي دولتمردان نيز كار سخت شده است، زيرا درحالي مي‌خواهند براي گورخواب‌ها ابراز احساسات كنند كه يكي از جمع ايشان پيشترها از عقيم كردن آنها سخن گفته بود و شايد همين تفكرات است كه ريشه منازعات غيرانساني را در روزهاي اخير آبياري كرده است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت