خبرگزاری تسنیم: همواره یکی از آرزوهای کارآموزان قضاوت، رسیدن به جایگاه بازپرسی در دادسرهای امور جنایی و «بازپرس ویژه قتل» شدن است، بازپرسی در شعب دادسرای امور جنایی و بازپرس ویژه قتل بودن تلخیها و شیرینیهای خاص خود را دارد. تلخی از آن بابت که هر روز و هر لحظه با جرم و جنایت همراه است؛ باید از خواب نیمهشب زد و سر صحنه قتل دلخراشی حاضر شد، ساعتی باید به پرونده قتل فجیعی رسیدگی کرد، ساعتی نیز باید شاهد قطرات اشک خانودههای مقتول و متهم بود اما با وجود تمام این سختیها، برخی اوقات نیز لبخند شادی بر چهره بازپرسان قتل مینشیند، زمانی که بازپرس بتواند در راه کمک به مردم قدم بردارد، گمشدهای را به خانوادهاش بازگرداند یا خبر نجات از قصاص و آزادی متهمی را به خانوادهاش بدهد. قاضی ایلخانی یکی از این بازپرسهاست؛ وی 18 سال سابقه فعالیت در دستگاه قضایی را دارد و اکنون نیز بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران است، قاضی ایلخانی در طول کار در دادسرای امور جنایی تهران بازپرس پروندههای پرسر و صدا و جنجالی زیادی بوده است، از پرونده مثله شدن دختر جوان تهرانی گرفته تا سقوط دختر جوان در مترو شادمان؛ مدتی قبل در
باشگاه خبرنگاران تسنیم میزبان قاضی ایلخانی بودیم و پای صحبتهای او درباره مباحثی مانند نحوه انتشار اخبار حوادث در رسانهها، راهکارهای کاهش جرم و بزه و خاطرات تلخ و شیرینش از بازپرسی در دادسرای امور جنایی تهران نشستیم. بخش نخست این گفتوگو با عنوان «ناگفتههایی از پشتپرده قتلهای مرموز در تهران/ زنان و مردانی که قربانی رعایت نکردن یک نکته ساده شدند»، بخش دوم با عنوان «پدری که بهخاطر یک «بالش» اضافه مدعی تجاوز به دخترش بود/ انتشار «اخبار حوادث» نباید همراه با جزئیات باشد» و بخش سوم با عنوان «شرایطی که ریختن خون «فرد زناکار» مباح میشود/ وسیله سادهای که «80 درصد قتلها» با آن انجام میشود» منتشر شد در ادامه بخش چهارم و پایانی این گفتوگو تقدیم مخاطبان ارجمند تسنیم شده است. آیا تعدد رسیدگی به پروندههای قتل و حضور در صحنه قتلهای دلخراش در زندگی شخصی شما تأثیرگذار بوده و برای شما مشکل ایجاد کرده است؟ ایلخانی: تقریباً دیدن این صحنهها برایمان عادی شده است اما چون شخصاً کودکان را دوست دارم و نسبت به آنها حساس هستم، در پروندههایی که کودکی به قتل میرسد بسیار ناراحت و مصمم میشوم که قاتل را بازداشت کنم البته
اعدام کردن سخت است چون زندهای میمیرد مقداری تحت تأثیر قرار میگیرم. سبک و سیاق خاص شما در انجام بازپرسی و رسیدگی به پروندههای قتل به چه صورت است، به طور مثال چگونه میفهمید که متهمی راست یا دروغ میگوید؟ ایلخانی: در رسیدگی به پروندههای قتل مشاهده جزئیات و حضور در صحنه جرم در پنج ساعت نخست پس از وقوع قتل بسیار اهمیت دارد، جزئیاتی که یک فرد عادی جامعه در صحنه جرم مشاهده میکند با جزئیاتی که من (بازپرس) در صحنه قتل میبینم، فرق دارد؛ مشاهده جزئیات به صورت کامل بسیار اهمیت دارد و نباید از هیچ نکتهای غفلت کرد. به طور مثال در پروندهای، یک دختر و پدرش را کشته بودند، در صحنه جرم حاضر شدم و مشاهده کردم که پسر خانواده با داد و فریاد میگوید «خواهر و پدرم همدیگر را کشتند»؛ این پسر چاقویی در دست پدر و چاقویی در دست خواهرش گذاشته بود؛ در این صحنه جرم، خون روی پای پدر خانواده به صورت افقی جاری شده بود در صورتی که اگر چاقو به پا ضربه بخورد باید به سمت پایین پا جریان پیدا کند، در آنجا فهمیدم که صحنهسازی اتفاق افتاده و به پسر خانواده گفتیم که تو صحنهسازی کردهای و او در نهایت اقرار به قتل کرد، این موارد بستگی به
علم فرد ندارد و در کتابی آن را نخواندهایم. اگر هوشمندی و تجربه بازپرس در این قتل، صحنهسازی را کشف نمیکرد، چه اتفاقی میافتاد؟ ایلخانی: ضربالمثلی است که میگوید «ده ساعت زحمت کشیدن در ابتدای ماجرا بهتر از 10 سال زحمت کشیدن پس از وقوع ماجراست، [مجرم] دیگر کشف نمیشود. ممکن است قاتل بتواند خود را از اتهام قتل برهاند؟ ایلخانی: بله؛ چون خون که به طور مثال 50 ساعت باقی نمیماند و بعد از مدت زمامی تمامی آثار و دلایل جرم از بین میرود، در پروندهای دیگر خانمی به قتل رسیده بود و از متهم هیچ سرنخی وجود نداشت فقط متوجه شدیم که قاتل دو، سه ساعت زمان شام در صحنه جرم حضور داشته است، در آنجا تمامی احتمالات را بررسی کردیم و دلایلی دال بر رابطه جنسی بین قاتل و مقتول وجود داشت؛ در آنجا یک دستمال کاغذی را پیدا و مارک آن را به دست آوردیم، بعد تمامی نیروها را بسیج کرده و پس از شناسایی مغازههایی که در محدوده صحنه جرم آن مارک دستمال کاغذی را میفروختند، سراغ دوربین مداربسته آن مغازهها رفتیم و در نهایت از سرنخ دستمال کاغذی به قاتل رسیدیم و وی را بازداشت کردیم. در پرونده قتل دیگری، هیچ سرنخی وجود نداشت و فقط یکی از
همسایگان محل وقوع قتل جر و بحث قاتل و مقتول با هم را شنیده بود و میگفت « قاتل و مقتول بر سر سرخ نکردن مناسب سوسیس با هم دعوا میکردند»، پس از این با بسیج کردن تعدادی نیرو، سطلهای زباله اطراف صحنه جرم را گشتیم و از سرنخ پوست سوسیس به قاتل رسیدیم؛ دیدن و شنیدن جزئیات تأثیر زیادی دارد، هر شخصی جزئیات را بهتر متوجه شود و با دقت بیشتری بررسی کند، بازپرس قویتری خواهد شد اما در این زمینه ضعیف هستیم. مشاهده فیلمها و سریالهای پلیسی مانند «پوآرو» و «شرلوک همز» میتواند برای شما آموزنده باشد و به شما در یافتن قاتل کمک کند؟ ایلخانی: پوآرو و شرلوک هولمز بعد از قتل وارد میشدند یعنی زمان وقوع قتل در صحنه حاضر نبود؛ در پرونده قتل دیگری متهم به هیچ عنوان به قتل اقرار نمیکرد و فقط شخصی که شاهد صحنه قتل بود میگفت قاتل پس از ضربه زدن به مقتول یک تاکسی گرفت و فرار کرد، یک روز که متهم برای بازجویی به دادسرا منتقل شده بود، یک تاکسی بیرون در دادسرا ایستاده بود و من از پنجره، تاکسی را دیدم، آنجا به متهم گفتم راننده تاکسی که با آن فرار کردی، پشت در ایستاده است و اگر به قتل اقرار نکنی، راننده تاکسی را با تو مواجه حضوری
میکنم او را بلند کردم و وی تاکسی را در بیرون از دادسرا دید، ترسید و در نهایت به قتل اقرار کرد، او فکر کرد که تاکسی بیرون از دادسرا متعلق به همان راننده تاکسی است که با آن از صحنه جرم گریخته است در صورتی که این دو به هم ربطی نداشتند و من در یک لحظه در ذهن خود با دیدن تاکسی این مطلب را مطرح کردم. آیا تاکنون پروندهای داشتید که از آن سرنخی پیدا نشده اما با این وجود مصمم بودید که جرم، کار متهم بازداشت شده است؟ ایلخانی: اکنون پروندهای در حال رسیدگی دارم که یک پیرزن را کشتهاند و متهمی را در این رابطه بازداشت کردیم و اطمینان دارم که وی قاتل پیرزن است؛ وی مدتی بازداشت بود اما چون سندی بر مجرمیت وی ندارم فعلا آزاد شده اما میدانم قتل پیرزن کار اوست. در پروندههایی که سندی مبنی بر مجرم بودن متهم بازداشت شده به دست نمیآید، متهم را آزاد میکنید؟ ایلخانی: بله، متهم آزاد میشود. میگویند متهم در بازداشتگاه با کتک خوردن و زور مجبور به اعتراف میشود. ایلخانی: خیر؛ بزن و بگیر دیگر اصلاً وجود ندارد؛ اگر بدانید قاتل کیست، حکم قصاص او صادر شود اما تا لحظه قصاص، وی بگوید قاتل نیستم و یک درصد فکر کنید که بیگناه است،
بسیار سخت است. تاکنون چنین پروندهای داشتهاید؟ ایلخانی: بله؛ اکنون متهمی دارم که پروندهاش از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران به من ارجاع شده است؛ این متهم 6، 7 سال قبل همسرش را کشته اما هنوز میگوید من نکشتم، این متهم آنقدر با اعتماد به نفس است و هر مرتبه که برای بازپرسی در دادسرا حاضر میشود، میپرسد که من اکنون آزاد هستم؟ میگوید "فلان فرد قاتل است، این شخص را بازداشت کنید قاتل است، آن شخص را بگیرد به نتیجه میرسید" این متهم در کمال صحت و سلامت در بازداشت است زیرا تمام دلایل علیه او است، چندین شاهد وی قبل از قتل او را در صحنه جرم دیدهاند اما وی منکر همه این دلایل است. در این پروندهها که تمام دلایل علیه متهم است اما متهم حاضر به اعتراف به قتل نمیشود، چه میکنید؟ ایلخانی: متهم را بازداشت نگاه میداریم و در نهایت «قَسامه» اجرا میکنیم؛ قسامه یعنی اینکه 50 نفر از اولیای دم مقتول قسم جلاله بخوردند که متهم، قاتل است و بعد حکم اجرا میشود. پروندهای تاکنون داشتید که منجر به قسامه شود؟ ایلخانی: بله؛ در پروندهای مردی همسرش را به قتل رسانده بود، همسایههای محل وقوع قتل صدای درگیری بین قاتل و مقتول را
شنیده بودند اما شوهر مقتول میگفت من لحظه وقوع قتل در تاکسی تلفنی کار میکردم و من قاتل نیستم، چند نفر از رانندگان تاکسی تلفنی نیز حضور وی در تاکسی تلفنی را تأیید میکردند اما دلیل ما این بود متهم از یک سرویس تا سرویس بعدی به منزلش رفته و همسرش را کشته است، یکی دیگر از همسایهها نیز شوهر مقتول را در حالیکه لباس قرمز رنگ برتن داشت، در منزلشان دیده بود اما متهم میگفت لباس قرمز برای من است ولی آن ساعت که شاهد میگوید، در خانه نبودم این پرونده در نهایت منجر به اجرای قسامه و قصاص شد. البته اجرای قسامه صرفاً با قسم خوردن 50 نفر اجرایی نمیشود و باید دلایل و مدارکی مبنی بر مجرم بودن متهم وجود داشته باشد و آن دلایل نیز توسط قاضی احراز میشود اکنون در پرونده دیگری پرستاری که مسئول نگهداری پیرمردی بود، پیرمرد را به حمام برده و در حمام پیرمرد فوت کرده بود، پزشکی قانونی علت مرگ پیرمرد را خفگی در اثر نرسیدن اکسیژن و وجود جسم خارجی در بینی اعلام کرد، آب در بینی این پیرمرد گیر کرده و باعث نرسیدن اکسیژن شده و در نهایت با توجه به سن بالای وی، باعث مرگش شده بود؛ اولیای دم در حال حاضر تقاضای قصاص برای متهم کردهاند اما
میگویم اگر من نیز حمام بروم ممکن است آب در بینی من نیز گیر کند و در حال حاضر در این پرونده کمی به مشکل برخوردهام؛ اجرای قصاص سخت است اگر یک درصد فکر کنید متهم، قاتل نیست. در این موارد که دو به شک هستید چه میکنید؟ ایلخانی: پرونده را برای اجرا قسامه میفرستم اما واقعیتش این است که حس ششمی، قاتل بودن یا نبودنش را میرساند. تاکنون در حدستان بر متهم بودن یک نفر اشتباه کردهاید؟ به طور مثال متهمی که در ابتدا حدس میزدید قتل کار وی باشد اما در نهایت مشخص شده که وی قاتل نبوده است؟ ایلخانی: پیش آمده اما بسیار کم؛ در پرونده قتلی که در منطقه اوین تهران اتفاق افتاد، حدود 50 متهم افغانستانی را بازداشت کردیم که بین آنها یک نفر را قاتل تشخیص دادیم و از میان 50 نفر وی را بیرون کشیدیم. قاتل را از حس، رنگ و روی متهم، حرکاتش و .. میتوان شناسایی کرد؛ در پرونده دیگری که برای بازپرس منافیآذر بود، یک شهرستانی در بازار پارچه فروشی تهران همشریاش را به قتل رسانده و سوزانده بود، در این پرونده حدود 10 نفر از دوستان مقتول را بازداشت کرده بودند و من صمیمیترین دوست مقتول را نیز بازداشت کردم که خانواده مقتول میگفتند این فرد
(صمیمیترین دوست مقتول) بیگناه است اما تشخیص دادم که وی قاتل است و این فرد بعد از هشت ماه پس از وقوع قتل به قتل دوستش اقرار کرد؛ روند پروندههای بازپرسی به این گونه است که بعد از بازداشت یک متهم قرار بازداشت وی را باید دو ماه به دو ماه تمدید کرد و 6 نفر در رابطه با ادامه بازداشت موقت متهم باید نظر دهند که آیا نیاز است وی بازداشت بماند یا خیر و این متهم بعد از هشت ماه اقرار کرد. در پروندههایی که برای اتهام شخص بازداشت شده سندی وجود ندارد و وی میداند با اقرار نکردن ممکن است آزاد شود اما در نهایت به جرمش اعتراف میکند؛ اعتراف وی ناشی از عذاب وجدانش است؟ آنقدر برای وی دلایل مستند میآوریم تا اقرار کند و دیگر زور و اجباری برای اعتراف وجود ندارد. طولانیترین مدت بازداشت موقت متهمان شما چقدر بوده؟ تا دو سال نیز بوده است، به طور مثال متهمان افغانستانی زمانی که بازداشت میشوند، به جرمشان اقرار نمیکنند و اگر چندین نفر شهادت دهند که متهم افغانستانی قاتل است و وی را در زمان ارتکاب جرم دیدهاند در نهایت متهم افغانستانی میگوید من اصلا روحم خبردار نیست؛ متهمان افغانستانی بهتر از متهمان ایرانی از خودشان دفاع
میکنند و با اعتماد به نفستر هستند، مدتی پیش یک متهم افغانستانی را بازداشت کردیم و وی فکر نمیکرد که حواسمان نسبت به او جمع هست، از این متهم عکسی با سایز کوچک در اختیار داشتیم و وی خال بسیار کوچکی روی صورتش داشت اما زمانی که عکسش را به او نشان دادیم، میگفت من را به اشتباه گرفتهاید و عکس متعلق به شخص دیگری است؛ وی در نهایت پس از چهار ماه اقرار کرد. اقرار و اعتراف متهم با وجود مدارک و دلایل متقن فروان مبنی بر متهم بودنش حائز اهمیت است؟ خیر اقرار مهم نیست اما خیال قاضی زمانی که متهم اقرار کرده باشد، راحتتر است. پروندهای داشتهاید که فرد به دروغ اقرار کرده باشد و بعداً مشخص شده که وی مجرم نیست؟ بله پدر برای پسرش اینکار را انجام میدهد که فرزندش قصاص نشود اما بعد از مدتی اقرار دروغ معلوم میشود؛ اقرار در امور کیفری با حقوقی فرق میکند، در امور حقوقی زمانی که به طور مثال بگویید هزار تومان بدهکار هستم، موضوعیت دارد و قاضی دنبال بحث دیگری نیست اما در امور کیفری زمانی که بگویید قاتل هستم این اعتراف باید صحت داشته باشد بنابراین اقرار در امور کیفری باید «مقرون به صحت» باشد. در نتیجهگیری مطالبان اگر بحثی
هست، بفرمایید. ایلخانی: امام موسی صدر میگوید در هر حرکت، دین و مذهبی اگر آن حرکت به سوی کمک به مردم نباشد آن دین الهی و خدایی نیست؛ انشاءالله بساط چابلوسی و تملق جمع شود و همگی غصه مردم را بخورند، برخی مواقع مسائلی را میبینیم که ناراحت میشویم، خود به این مسئله معتقد هستم که اگر به مردم کمک کنیم (کمک به مردم این نیست که از یک جیبشان در جیب دیگر آنها بگذاریم) در زندگی شخصی نیز آثار آن را خواهیم دید.
دیدگاه تان را بنویسید