باشگاه خبرنگاران جوان: داستان های قرآنی همواره پر است از نکات آموزنده.یکی از این داستان ها ماجرای هابیل و قابیل و کینه ای است که قابیل از برادرش هابیل داشت. پس از کش مکش های طولانی بین هابیل و قابیل سرانجام قابیل برادرش هابیل را به قتل رساند. قابیل پس از دفن جسد برادرش که آن هم طی ماجرا هایی اتفاق افتاد، نزد پدرش آدم(ع) آمد. حضرت آدم(ع) از قابیل پرسید: هابیل کجاست؟ قابیل در جواب پدر گفت: من چه میدانم مگر مرا نگهبان او نمودی که سراغ او را از من میگیری؟ آدم(ع) که از فراق هابیل سر به بیابان ها نهاد تا او را پیدا کند، هم چنان سرگردان می گشت اما چیزی نیافت تا اینکه دریافت او به دست قابیل کشته شده است .سپس با ناراحتی گفت: لعنت بر آن زمینی که خون هابیل را پذیرفت. این زمین در ناحیه جنوب مسجد جامع بصره قرار گرفته است. از آن پس آدم از فراق پسرش هابیل، شب و روز گریه می کرد و این حالت تا 40 شبانه روز ادامه می یافت. بعد از این مدت خداوند به آدم (ع) بشارت داد که به جای هابیل فرزندی به او عطا می کند که آدم نام این فرزند را《هبه الله》گذاشت. کتاب قصص القرآن
دیدگاه تان را بنویسید