دانشگاه، امن آری؛ امنيتی نه

کد خبر: 598656

امروز جامعه دانشجويي ما شصت‌وسومين١٦ آذر را به عنوان روز دانشجو در تقويم خود مي‌بيند.

روزنامه شرق: امروز جامعه دانشجويي ما شصت‌وسومين١٦ آذر را به عنوان روز دانشجو در تقويم خود مي‌بيند. روزي كه نماد حيات و هويت دانشجويان ايراني و سرزندگي و معناداري نهاد دانشگاه است. از آن روز كه خون پاك آن «سه آذرِ» جان‌افزا در سرسراي دانشكده فني دانشگاه تهران بر زمين ريخت تا به امروز نسل‌هاي دانشجو آمده‌اند و رفته‌اند و به شيوه‌ها و زبان‌هاي متفاوت كنش داشته و سخن گفته‌اند. آنان از ياد نبرده‌اند كه فراتر از هر تعلق‌خاطر و گرايشي، در اين روز است كه تشخص مي‌يابند و به ‌سوي بازخواني تبار و پيشينه خود مي‌روند و درباره اكنون و آينده خود توان بازانديشي بيشتر پيدا مي‌كنند. حقيقت آرمان‌خواهِ جوان كه در قالب هويت‌جويي دانشجويي به زبان مي‌آيد، از گفتن «خاطره‌ها» فراتر مي‌رود و در پِي «آرزوها» نيز مي‌دود؛ آرزوي آزادي، آرزوي عدالت، آرزوي دموكراسي و آرزوي زندگي در فضايي رو به بهبود و اصلاح و آينده‌داشتن. اين گوهر حيات دانشجويي را در هر ١٦ آذري از اين ٦٣ سال نمي‌توان ناديده گرفت و طبيعتا ١٦ آذرِ سال ٩٥ هم همين جان‌مايه را در دور و نزديك كشور به‌‌وضوح نشان مي‌دهد. گفتمان‌هاي غالب سياسي و شرايط حاكم بر محيط‌هاي دانشگاهي، دامنه بروز اين حيات‌مندي را كم و زياد مي‌كند، اما از اصالت آن نمي‌كاهد.
دانشجوي امروز بي‌ترديد سبك زيستي متفاوتی با ديروز دارد. نگاهش به خود، به دانشگاه خود، به جامعه خود و جهان خود از جنس نگاه پيشينيانش نيست؛ اما در زير همين لايه‌هاي متفاوت زندگي، نمي‌توان از اين واقعيت غفلت كرد كه او همچنان در پي فراهم‌آمدن فضايي است كه قدرت انتخابش بالا باشد، حقوقش واقعا به رسميت شناخته شود، تحميل و تحكم بر حوزه عمومي و حريم خصوصي او سايه نيندازد و دانشگاه كه هم محل آموزش او و هم مكان پرورش اجتماعي اوست، فضايي چندصدايي و نه تك‌صدايي باشد. بسيار شنيده‌ايم و گفته‌ايم دانشگاه بايد به مثابه «عقل نقادِ» جامعه نقش‌آفرين باشد و اعضاي خود را- چه استاد و چه دانشجو- به سخن درآورد و به كنشگري دعوت كند. اما جاي اين پرسش همچنان باقي است كه آيا نهاد دانشگاه امروز توانسته است به اين نياز پاسخ دهد و در جان دانشجويانش چنين مضموني را وارد كند؟ بايد بپذيريم دانشگاه تنها «عمارت» نيست، كانون تفكر است.
محل تربيت شهروندي است. جايگاه اصلي گفت‌وگو و نقد است. دانشگاهِ زنده، فعال و زبان‌آور را نشانه حيات جامعه بدانيد و دانشگاهِ دل‌مرده، منفعل و نظاره‌گر را علامت بيماري و ركود جامعه. اصحاب سياست با هر گرايشي كه دارند، بايد به انفعال و انزوا و بي‌تفاوتي و تماشاگري دانشگاه و دانشجو حساس باشند. نه علم در زمين مُرده مي‌رويد و نه دانشگاهِ بي‌نشاط باري از دوش جامعه برمي‌دارد. دانشگاه اگر مي‌خواهد در تراز آرزوهاي نسل آرمان‌خواه دانشگاهي باشد و كانون اصلي توسعه علمي كشور شود، بايد مركز تحولات جامعه باشد. شرايط دشواري كه دانشگاه در اين سال‌ها پشت سر گذاشته است و سرمايه اجتماعي كه متأسفانه با ناديده‌گرفتن الزامات آزادي‌هاي علمي و استقلال نهادي در معرض فرسايش قرار گرفته است، امروز نهاد دانشگاه را از حساسيت و فعاليت اجتماعي و سياسي درخور دور كرده است.

بايد اين مسئله را جدي گرفت و كوشيد در منظومه‌اي از كنشگري‌هاي موزون و متوازن، دانشگاه شأنيت و منزلت واقعي خود را بازيابد. بايد سخن و خواست آشكار و پنهان دانشگاهيان و دانشجويان را شنيد و در برابر آن فروتن شد. امن‌‌بودن محيط دانشگاه، نه امنيتي‌بودن آن و كيفيت‌يافتن علمي آن، نه افتادن در چنبره كميت و اولويت‌دادن به حيات آكادميك و نه ترجيح مدرك و فرماليسم و خلاصه بازگرداندن انضباط علمي، آزادي علمي، اخلاق علمي، مسئوليت و ديد‌باني اجتماعي، ازجمله ضرورت‌هايي است كه مي‌تواند فضاي امروز دانشگاه را بهبود بخشد و به اعتبار روزهايي، مانند امروز تأمل در اين وضعيت را موضوع گفت‌وگوهاي مختلف درباره دانشگاه و دانشجو و ميان دانشگاه و دانشجويان قرار دهد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت